رمضان شمسی فیلسوفانه با این همه ایراد؟!

رمضان و حج شمسی که این روزها به خاطر گرمای هوا از سوی دکتر عبدالکریم سروش مطرح شده و مورد توجه آنهایی قرار گرفته که دوست دارند رمضان و حج خنک‌تری داشته باشند، با همان فرض‌ها اشکالاتی دارد که معلوم نیست چرا به آن توجه نشده است.

در این ایده، دکتر سروش می‌گوید باید رمضان و ذیحجه را در یک فصل خنک قرار داد و برای حل مشکل گردشی بودن ماه‌های قمری، برخی ماه‌های کم‌اهمیت قمری را 30 یا 31 روزه فرض کرد تا سال قمری هم مثل سال شمسی ثابت بماند و دو ماه رمضان و ذیحجه، همواره در فصل خنک باقی بمانند.

نکته اصلی اینجاست که فصل‌های خنک در دو نیمکره متفاوت است و اگر نیمکره شمالی زمستان و خنک باشد، نیمکره جنوبی تابستان و گرم است و معلوم است که نمی‌شود برای نیمکره جنوبی که بیشتر قاره امریکای جنوبی و نیمی از آفریقا و استرالیا و کشورهای مهم دیگری در آن نیمکره قرار دارند و میلیون‌ها مسلمان در آن زندگی می‌کنند، تقویم دیگری نوشت. از طرفی این ایده که رمضان در یک ماه شمسی یا میلادی ثابت شود، برای نزدیک به یک میلیارد مسلمانی که روی خط استوا یا نزدیک به آن در کشورهای شرق دور مثل اندونزی و مالزی و کشورهای آفریقایی مسلمان زندگی می‌کنند و طول روز و شب برای آنها مساوی و 12 ساعت است و دمای تمام سال در آنها ثابت یا اندکی متغیر است، اساساً یا فرقی نمی‌کند یا به دلایلی که توضیح آن مفصل است، به ضررشان تمام می‌شود.

ممکن است بگویید ایده رمضان شمسی با دو مسئله کاری ندارد. یکی با آن نزدیک به یک میلیارد مسلمانی که نزدیک به خط استوا زندگی می‌کنند و برایشان تفاوت زیادی ندارد و دیگر با این مسئله که روزی امریکای جنوبی و آفریقای جنوبی و استرالیا، مسلمان شوند- با اینکه جمعیت مسلمانان در این کشورها رو به رشد است- زیرا فرض اصلی همین مسلمانان اولیه خاورمیانه و مسلمانان اروپا و امریکا هستند که در نیمکره شمالی قرار دارند و تابستان گرم را با هم درک می‌کنند و دکتر سروش می‌خواسته با ایده خود به این گروه از مسلمانان که به لحاظ عددی یک‌سوم بقیه مسلمانان هستند - برای مثال مجموع مسلمانان عرب خلیج فارس به یک‌چهارم مسلمانان کشور چین هم نمی‌رسد- کمک کند.

این فرض هم با نکته‌ای که خود ایده‌پرداز می‌گوید، منتفی است، زیرا خود او به طولانی بودن ساعات روز تا نزدیک 20 ساعت در کشورهای حوزه اسکاندیناوی در فصل تابستان اشاره می‌کند. در واقع اگر رمضان در زمستان به قول ایشان «فیکس» شود، دیگر مسلمانان شمال اروپا در زمستان روزی سه، چهار ساعت روزه می‌گیرند، چون طول روز در زمستان این کشورها کمتر از پنج،شش ساعت است، اما سؤال اینجاست که آیا همین الان مسلمانان شمال اروپا افزون‌ترند یا مسلمانان آرژانتین، برزیل، جنوب آفریقا، استرالیا و کشورهای دیگر نیمکره جنوبی؟!

پس معلوم است که ایده رمضان شمسی، نگاهی مساوی به مسلمانان جهان ندارد و با اشکالات ساختاری زیادی مواجه است. این اشکالات جدای از اشکالات ساختاری دیگری است که ثابت ماندن تقویم قمری دارد که در اینجا محل بحث نیست.

نکته دیگر اینکه سروش می‌گوید کشور عربستان و شهر مکه اساساً ظرفیت بیشتر از 100 هزار حاجی را ندارد و نباید 4 یا 5 میلیون حاجی به حج سرازیر شوند که در آن صورت مراسمی صوری می‌شود و کسی هم لذت حج را آنطور که باید نمی‌برد.

به این ایده هم چند ایراد وارد است. اول اینکه معلوم نیست اگر حج خلوت شود، حاجی آنطور که فیلسوف صاحب این ایده می‌گوید بتواند درک بهتری از منا و عرفات و طواف و سعی داشته باشد، زیرا مناسک حج مثل بازدید از یک خرابه کاخ هخامنشیان یا رومیان یا موزه امریکایی متروپولیتن نیست که در خلوتی آن، هم آسایش بیشتری داشته باشد و هم استفاده و لذت بهتری. حج دویدن است و رمل و رمی و اصولاً برخی سختی‌ها، ذاتی مراسم حج است. دیگر آنکه شلوغی حج را می‌توان با تدابیر بهتری از جمله اصلاح برخی مبانی فقهی و نیز با کنترل سفرهای تکراری و مهم‌تر از این دو با ایجاد اصلاحاتی در ساختار مسجدالحرام و شهر مکه و مهم‌تر از همه با کنترل سفرهای هر ساله ساکنان خود عربستان و کشورهای همسایه، بهبود بخشید زیرا 100 هزاری کردن مراسم حج، نوعی پاک کردن صورت مسئله است.

البته این ایرادها به رمضان و ذیحجه شمسی با زبان و فرضیات خود صاحب ایده به آن گرفته شده است وگرنه باید دید آن خدایی که اراده دارد روزی همه جهان را به دین اسلام درآورد، در آن زمان محور کره زمین را با محور خورشید عمود خواهد کرد تا فصول دو نیمکره شبیه هم شود و تقویم رمضان شمسی یک فیلسوف پیشین جور دربیاید یا محور زمین را به همین منوال باقی خواهد گذاشت و از بندگانش می‌خواهد که برای گرمای ماه رمضان تدبیر دیگری بیندیشند. آیا در روزی که همه جهان مسلمان خواهند بود، مکه از حالت شهری کوهستانی به دشتی مسطح تغییر می‌کند و مسجدالحرام به اندازه کافی بزرگ خواهد شد یا فکر دیگری در کار است. زیرا شیعیان طواف صحیح را بین مقام ابراهیم و خانه کعبه می‌دانند که ثابت است و با بزرگ شدن مسجد، فرقی نمی‌کند. در این صورت آیا می‌توان روزی از همه مسلمانان مستطیع جهان خواست به هنگام طواف بین مقام ابراهیم و کعبه طواف کنند یا در این مسئله نیز تغییری ایجاد خواهد شد؟

به نظر می‌رسد برای راحتی در دین کاری سخت‌تر از تغییر تقویم پیش‌رو داریم!