روزنامه «حمایت» در یادداشتی از «جعفر قنادباشی» نوشت:
منطقه غرب آسیا این روزها شاهد رویدادهای مهمی است که از چرخش قابل توجه تحولات به سمت منافع و اهداف جمهوری اسلامی نشان دارد. پیروزیهای چشمگیر در عراق و سوریه و شکست توطئه عبری – عربی – غربی برای به اصطلاح منزوی کردن ایران در منطقه، تنها گوشهای از این تحولات است.
رئیس جمهور آمریکا در سفر اخیرش به عربستان که حاشیههای فراوانی به همراه داشت، در نشستی با حضور سران چند کشور اسلامی در ریاض، مدعی شده بود ایران عامل بیثباتی خاورمیانه است و خواستار کمک همه کشورهای منطقه برای منزوی کردن ایران شده بود.
عربستان هم به عنوان میزبان و کشوری که پس از قدرت گرفتن هیئت حاکمه فعلی تمام نیروی خود را صرف خصومت با قویترین کشور غرب آسیا کرده است، همه مقدمات را فراهم کرد تا موضع واحدی را در میان کشورهای عربی و اسلامی علیه ایران شکل دهد ولی آنچه عاید میزبانان این محفل ضد ایرانی شد، در مقایسه با هزینهها و وقتی که صرف رایزنیها گردید، نه تنها مورد انتظار نبود، بلکه منجر به وقایعی در هفته گذشته و جاری شد که تمام رشتههای سعودیها و آمریکاییها را پنبه کرد.
انتشار سخنان جنجالی امیر قطر و مواضع اصولی مقامات عمان و عراق همچون آب سردی بر روی مقامات عربستان بود؛ به خصوص اینکه اظهارات پادشاه قطر از چند زاویه با رویکرد سعودیها، مخالفت صریح داشت. «تمیم بن حمد بن خلیفه آل ثانی» برخلاف رویه ریاض، دامن زدن به تنش با ایران را به عنوان کشوری قدرتمند به مصلحت ندانسته و خواستار پرهیز از هرگونه تنش با تهران شده است.
عربستان، ایران را عامل بیثباتی در منطقه میداند و از همه کشورها اسلامی خواسته تا روابط خود را با ایران قطع یا محدود کنند در حالی که امیر قطر، از ایران به عنوان «وزنه منطقه اسلامی» یاد کرده و بر حفظ روابط قوی با ایران در راستای تضمین ثبات منطقه تأکید نموده است. افزون بر اینکه حزبالله لبنان را به رغم دیدگاه ریاض، جنبش مقاومت میداند. وزیر خارجه عمان هم در همین راستا، روابط با تهران را مبتنی بر صداقت، دوستی و همکاری دو جانبه ذکر کرد و وزیر امور خارجه عراق نیز سیاست محور بندی و ضد ایرانی ترامپ را «قراردادی شکستخورده» توصیف نمود.
موضعگیری این سه کشور در مقابل سیاست سیاه نمایی و ایران هراسی پس از سفر ترامپ به منطقه در حالی است که قطعاً کشورهایی که به هر دلیل نتوانستند مخالف خود را با رویکرد عربستان و آمریکا اعلام کنند بیش از این تعداد است.
جلساتی که در طول سفر ترامپ با حضور مسئولین کشورهای عربی برگزار شد، نکته دیگری هم داشت و آن اینکه عربستان بهرهمند از دلارهای نفتی که زیر مجموعه آمریکا در کسوت ابرقدرت تعریف میشود، با عربدهکشی در واقع بر ضعف و زبونی خود در برابر قدرت بلامنازع ایران مهر تائید زد .
امروز نه تنها کشورهای منصف منطقه بلکه تئوریسینهای غربی هم اذعان دارند که هیچ مشکلی در غرب آسیا بدون مشارکت و حضور ایران قابل حل شدن نیست و صفبندی و تهدید ایران نتیجه عکس دارد.
عربستان گمان میکند با باج دادن و نزدیک شدن به آمریکا میتواند به اصطلاح به رهبر جهان اسلام و عرب تبدیل شود در حالی که این رفتار و سیاستهای یک کشور است که میتواند آن را به جایگاه رهبری منطقهای و جهانی برساند.
راهبردهای ریاض در سوریه، عراق، یمن و بحرین به شکست منجر شده و کشوری که چنین ضربات مهلکی از سوی جبهه مقاومت دریافت کرده، طبیعی است که با دعوت از ترامپ، به دنبال نشان دادن چهرهای قیممآبانه و مقتدر از خود باشد تا بلکه مقداری از بار هزیمتهای خود را بکاهد.
از سوی دیگر، کشورهای عربی و اسلامی نشان دادهاند که عربستان نمیتواند آنها را به دنبال سیاستها، بلندپروازیها و نقشههای احمقانه خود بکشاند و این موضوع در ائتلاف متجاوزان به یمن که فقط مجموعهای از نیروهای سعودی، اماراتی و سودانی در آن شرکت دارند، به اثبات رسید. کشورهای منطقه در پرتو این درک که ایران اسلامی لنگر ثبات و امنیت غرب آسیاست، نه تنها حاضر نیستند برای دشمنی با ایران با آل سعود همراه شوند بلکه حتی به توانایی عربستان برای تبدیل شدن به رهبر جهان اسلام اعتقادی ندارند.
آل سعود طی سالهای گذشته چندین دعوت و فراخوان نافرجام داشته؛ یکبار اعلام کرد که ائتلافی متشکل از 11 کشور را علیه یمن تشکیل داده است که در همان روزهای نخست مشخص شد که دو کشور بیشتر نیستند؛ بار دیگر از ائتلاف با 34 کشور تحت عنوان «ائتلاف نظامی اسلامی برای مبارزه با تروریسم» خبر داد که مدتی بعد به فراموشی سپرده شد؛ چندی بعد از 57 کشور اسلامی خواست تا روابط خود با ایران اسلامی را قطع کنند که این توطئه آنها نیز نقش بر آب شد و جدا شدن این سه کشور قطر، عمان و عراق از محور ضد ایرانی عربستان و آمریکا نیز تیر خلاص را به این ائتلاف شوم شلیک کرد.
جالب اینجاست که نحوه خروج از این جبهه، به صورت معمول نبوده و مانند برخی کشورها که از ائتلافهای پیشین عربستان جدا شدند، با سکوت همراه نبود. قطر در حالی دست به این اقدام زد که هم علیه سیاستهای سعودی در منطقه سخن گفت و هم به نفع جمهوری اسلامی اظهار نکرد؛ عراق و عمان نیز مواضع گذشته خود را به صورت شفافتری اعلام کردند و این امر ثابت میکند که استراتژی عربستان در قبال ایران، بیش از هر زمان دیگری به شکست کامل نزدیک شده و از سوی متحدان سابقش با تهدید جدی روبهروست.
اما فضاحت آمریکا در این ماجرا از این منظر که خود را قدرت درجه یک دنیا میپندارد و از تشویق به ایران هراسی طرفی نبسته، بیشتر است؛ ضمن اینکه از نقش رژیم صهیونیستی در پشت پرده ترویج روحیه ایران ستیزی در منطقه نباید غفلت کرد. اسلاف صهیونیستها هم در صدر اسلام به همین شیوه عمل کرده، جنگ احزاب علیه مسلمانان را سازماندهی کردند و این خصلتهای آنهاست که هر جا پرچم حقی برافراشته شود، در صف اول برای دشمنتراشی میایستند.
بر همین مبنا، تنها نتیجه سیاستهای خصمانه آمریکا در قبال ایران، حفظ رژیم صهیونیستی و بهانهای برای دوشیدن اعراب و امضای قراردادهای فروش سلاح است که اتفاقات اخیر نشان داد دیپلماسی آمریکا در منطقه در حال فروپاشی است.
رژیم آل سعود، حکومتی ورشکسته به لحاظ اخلاقی و سیاسی است و دیری نخواهد گذشت که از نظر اقتصادی و مالی نیز ورشکسته میشود، چراکه نه تنها تابع، پیرو و تسلیم اوامر آمریکاست و مشخص است که سرانجام تبعیت از آمریکا چه خواهد شد، بلکه با خصومت ورزی بیمحابا با ایران اسلامی و اتخاذ تصمیمات نابخردانه که در نهایت به ضرر حاکمان ریاض تمام میشود، با شتاب بیشتری به سمت نابودی در حرکت است.