متعاقب اولین سفر خارجی رئیس جمهور جدید امریکا به عربستان و سپس به تل آویو و عقد قرار دادهای میلیاردی میان ریاض و واشنگتن در خصوص خرید تجهیزات نظامی و از طرفی موضع گیری های تندی که ترامپ و وزیر امور خارجه آن کشور در آن سفر در قبال ایران اتخاذ کردند، احمد دستمالچیان، کاردار اسبق ایران در عربستان پیرامون این مساله یادداشتی اختصاصی را به خبرگزاری مهر داده است.
متن کامل یادداشت به شرح زیر است:
این روزها، عربستان سعودی، سران کشورهای اسلامی را درپوشش مقابله با تروریسم و لکن در اصل مقابله با جمهوری اسلامی ایران در قالب ایران هراسی واتهام واهی حمایت از تروریسم با حضور ترامپ در یک اجلاس نمایشی در ریاض جمع کرده و با شعارهای تند و واهی ایران را محکوم کرد.
اینطور به نظر می رسد سعودی ها با وجود استفاده از همه ی ابزار های سیاسی امنیتی، اقتصادی خود همچنان در دستیابی به اهداف شومی که دارند ناکام مانده و به چنین شیوه های نخ نما شده ای روی آورده اند. این اقدام اخیر آنان را باید متعاقب سایر گام های توطئه آمیز آنان دانست. امابسیاری از محافل سیاسی منطقه ای و بین المللی معتقدند در نهایت عربستان برای حل مشکلات داخلی و منطقه ای خود ناچار است به سوی مذاکره با ایران گام بر دارد زیرا واقعیت های میدانی در منطقه حاکی ازشکست سعودی ها در اکثر پرونده ها است.
پرونده سوریه و عراق که با شکست سنگین تروریست های تکفیری مورد حمایت سعودی ها چه از لحاط ایدئولوژیکی و چه مالی و تسلیحاتی بودند نشان از ضعف و ناکامی ِآنها در خواسته های پلید و نامشروع آنان دارد، درمورد پرونده یمن هم که بیش از گذشته در باتلاق خود ساخته آن گیر افتاده و عاجزانه خواستار خروج از این تنگنای مفتضحانه هستند.
در چنین وضعیتی کشوری که صادر کنندهی تفکرات افراطی تکفیری و تروریستی به سایر نقاط مختلف جهان بوده و از حامیان اصلی آنان است و پرونده سنگین تروریستهای یازده سپتامبر و ارتباط آنان با مراکز قدرت در عربستان به اثبات رسیده و در آمریکا از طریق «قانون جاستا» این موضوع مطرح و مفتوح است، چگونه میزبان ترامپ رییس جمهور آمریکا میشود تا علیه تروریسم تصمیم گیری کرده و مرکز مبارزه با تروریسم را در ریاض با اشراف آمریکا تاسیس کنند.
واقعا در چه دورانی از افتضاح و دو رویی سیاسی و وقاحت آمیزی قرارگرفته ایم که رئیس جمهور تاجر مسلک آمریکا با زیر پاگذاشتن همه ارزشهای آمریکایی و شرف مردم کشورش تن به چنین رسوایی بزرگ قرن در تاریخ سیاسی آمریکا داده است؟
البته واضح است که آمریکا بدلیل ناتوانی اقتصادی و رکود شکننده ای که بر صنایع تولیدی آن کشور از جمله صنایع مهم تسلیحاتی حاکم است تن به چنین سفری داد تا بتواند به مردم امریکا نشان دهد که در حال عمل به وعده های خود است ودقیقا سعودی ها که نقطه ضعف اصلی ترامپ را دریافته بودند در حقیقت با صرف هنگفت دلارهای نفتی باحدود تقریبی بین ۴۰۰ الی ۵۰۰ میلیارد دلار رئیس جمهور آمریکا را در راستای حمایت از بقای خویش خریدند.
علاوه بر این فقط ۱/۵ میلیارد دلار هدایای شخصی برای او در نظرگرفتند و این تاجر مسلک بدون توجه به تبعات سنگینی که ممکن است این کار برای رئیس جمهور آمریکا داشته باشد آنها را پذیرفت.
پس بی تردید می توان هدف اصلی سفر ترامپ را جلوگیری از ورشکستگی کارخانه های تسلیحاتی و نوسازی تاسیسات زیربنایی آمریکا و تسلیح رژیم سعودی و گروه های تروریستی تحت الحمایه آنان همچون القاعده و داعش و سایر تکفیری های تروریستی دانست که در واقع نابودی امنیت و ثبات منطقه و مقابله بامحور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران و به سازش کشاندن کشورهای عربی و اسلامی بارژیم غاصب صهیونیستی هدف نهایی و اصلی این پروژه است.
کما اینکه یک مقام وزارت خارجه آمریکاصراحتا اعلام نمود نتیجه نشستهای ریاض، ایجاد جبهه ای برای پایان دادن به مداخلات ایران در سوریه، یمن و عراق می باشد.
در واقع می توان چنین نتیجه گرفت که امریکا با تعارفات پوچ و توخالی کلاه گشادی بر سر اعراب گذاشت و آنان دچار زیان بسیار زیادی شدند که در آینده بیشتر آن را احساس خواهند کرد.
بازنده این سفر نه ایران که دقیقا عربستان و کشورهای عربی هستند، زیرا هم هزینه امنیت و بقای خود را پرداخت کردند و هم اینکه امریکا تسلیحات فرسوده خود را به آنها فروخت و صنایع تسلیحاتی خود را از ورشکستگی نجات داد و هم در ریسک های خطرناک منطقه ای مثل رویایی با جمهوری اسلامی ایران بطور عملیاتی آنان را همراهی نخواهد کرد چون اساسا ترامپ تاجر مسلک بدنبال دردسر و بالابردن هزینه برای کشورش نیست.
بنابراین به نظر میرسد نگاه ترامپ به این موضوع نگاه به ایران یا خلیج فارس یا سیاست خارجی خود در منطقه نبود بلکه درست برعکس، او به سیاست داخلی خود و از زاویه ارتباط آن با آـمریکا نگاه کرد و سعی نمود برای آمریکاییها شغل ایجاد کند و از هزینههای امریکا برای حضور در مناطق مختلف جهان بکاهد.
این کار ترامپ در واقع یک اقدام علیه ارزشهای دموکراتیک و صرفا برای دوشیدن عربستان در مقابل وعده تامین امنیت آنان در برابر پراخت فاکتور هزینه های امنیتی است، بطور کلی میتوان گفت ترامپ در سفرش به سعودی به سه نتیجه مهم دست یافت:
اول: قرارداد ده ساله۲۸۰ میلیارد دلاری که مبلغ آن تا۴۸۰ میلیارد دلارهم ذکر شده که هدف آن فروش مستقیم سلاح برای رونق دادن به کارخانه های عظیم تسلیحاتی و در حال ورشکستگی آمریکا میباشد.
در حقیقت عربستان با این قرارداد سنگین رکورد جدیدی را در تاریخ خرید تسلیحاتی خود از امریکا بدست آورد، پیش از عربستان فقط ایران عصر پهلوی بود که توانست این میزان تسلیحات آمریکا را در غرب آسیا دپو کند.
دوم: در واقع عربستان می خواست آمریکا را پای یک معامله ای بیاورد که تضمینی از ترامپ برای حمایت از عربستان در پرونده های منطقه ای و بقای آل سعود در آن باشد.
از طرف دیگر آمریکایی ها به این جمع بندی رسیده اند که در عصر سلمان و پسر جاه طلبش، رویکرد اقتدار برونی و نمایش به عنوان بازیگر بین المللی از سوی عربستان یک آرزوی بزرگ و آرمانی برای آنان می باشد. در واقع تمام تلاش عربستان به بازی گرفته شدن او و به تعبیر دقیق تر ژاندرم شدن منطقه ای است.
عربستان تا به حال نتوانسته این تضمین را به آمریکا دهد که ژاندارم منطقه پس از ایران عصر پهلوی است اما توانسته رویکرد ها وسیاست های آمریکا را در منطقه تا حدودی پیاده کند. بن سلمان خیلی تمایل دارد تا آینده عربستان به عنوان ژاندارم در گرو آمریکا باشد تا کمتر از حواشی داخلی و بحران های منطقه ای آسیب ببیند.
او میداند تصمیم آمریکا برای پذیرفتن ژاندارمی عربستان در واقع، قماربزرگ آمریکا در منطقه برای سالیان دراز است و برای همین هم است که آمریکایی ها تمایل آنچنانی برای سرمایه گذاری امنیتی در عربستان ندارند.
بن سلمان با این مانورهای جاه طلبانه و بسیار خطرناک خود می خواهد عربستان را جزیره ثبات در منطقه و بازیگر پرونده های مختلفی چون یمن، سوریه، عراق، بحرین و حتی ترکیه نشان دهد. اماتا به حال این واقعیت مهم به اثبات رسیده که نه ظرفیت درونی عربستان، نه ظرفیت سیاست خارجی این کشور و نه پتانسیل ذاتی نیروهای مسلح سعودی توان چنین رویکردی را ندارد، کما اینکه در سالیان اخیر عملا این عدم توانایی را در عرصه عمل و میدانی به خوبی نشان داده شده است.
سوم: ترامپ بدنبال بازاریابی سیاسی برای سیاست خارجی و داخلی خود بدور از تبعات بحران داخلی مربوط به روابط خود و تیم انتخاباتی اش با روسیه و بهبودی چهره خود بعنوان رئیس جمهور بر اساس مصالحه با جهان عرب و اسلام بخصوص بعد از شکافی که دولت اوباما با جهان عرب و اسلام ایجاد کرده بود، است.
چهارم: از اهداف دیگر سفر ترامپ نشان دادن پنجه قدرت خود در مقابل نفوذ منطقه ای ایران و محورمقاومت که به شکل بی سابقه ای درمنطقه معادلات منطقه ای را به خصوص پس از پیروزی های مهمی که درحلب و موصل علیه داعش و همه تکفیری هایی که جهان را تهدید می کنند بدست آورد. نشست ریاض که لحن ضد ایرانی آن به ویژه در شرایطی که قرار است دولت دوازدهم شکل بگیرد، پیام های تازه ای برای منطقه و ایران در بر دارد.
با این حال تجربه نشان داده است، بسیاری از کشورهای منطقه بر خلاف اظهارات معمول و شعارهای تکراری، درعمل آن کاری را می کنند که منافعشان اقتضا می کند. لذا تعامل این کشورها با ایران با توجه به شناختی که از جایگاه، موقعیت و اقتدار جمهوری اسلامی دارند، چندان متاثر از نشست جنجالی ریاض نخواهد بود.
پنجم: از طرف دیگر همزمان با سفر ترامپ به ریاض منطقه با یک رویداد بسیار مهم واستراتژیک دیگر نیز همراه بود که سایه سنگینی را بر این سفر و دستاوردهای آن انداخت. برگزاری انتخابات باشکوه ریاست جمهوری در ایران با حضور ۷۵% از واجدین شرایط رای دهندگان در آستانه ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی و در اوج اقتدار و امنیت در قلب خاورمیانه ای که لبریز از خون، خشونت، ترس، وحشت و ناامنی به سر می برد بیانگر رشد و بالندگی ملت ایران و علاقه آنان به صلح، ثبات و تعامل عادلانه در منطقه و عرصه بین الملل تلقی می گردد.
گسترش و تعمیق نفوذ منطقه ای ایران در پرتو تاکید بر هویت اصیل اسلامی و ارائه الگویی راستین و کارآمد درقالب مردم سالاری دینی در ایران از پیامدهای مهمی بود که نگاه محافل سیاسی و بین المللی را به خود جلب کرد.
ارزیابی و نتیجه گیری بسیاری از ناظران بین المللی در ارزیابی های خود، نشست ریاض را فاقد نتایج و ضمانت های اجرایی دانسته و اظهارات ملک سلمان و ترامپ رابیشتر تبلیغاتی ارزیابی می کنند. عربستان سعودی پیش از این هم بارها علیه جمهوری اسلامی ایران اجماع بین المللی تشکیل داده بود؛ اما هیچ گاه به نتیجه عملی و قابل توجهی دست نیافته بود. سعودی ها دو سال و چند ماه پیش ائتلاف بزرگ نظامی کشورهای عربی اسلامی را برای مقابله با خطر ایران تشکیل دادند و قرار بود در گام اول، کار انصارالله را ظرف دو هفته در یمن یکسره کنند. اما در حال حاضر از این ائتلاف جز یک اعلامیه رسانه ای چیزی باقی نمانده است.
کشورهایی همچون مصر که از عربستان سعودی کمک های میلیاردی دریافت می کردند، حاضر نشدند ارتش سعودی را در یمن همراهی کنند و در نتیجه اکنون سعودی ها با وجود بیش از دو سال ازآغاز عملیات نظامی، هنوز در سرکوب مقاومت یمن با محوریت انصارالله ناکام مانده وزمین گیرشده اند.
سران کشورهای عربی و اسلامی که پای سخنان ملک سلمان علیه ایران نشستند، پیشتر نیز در نشست های مشابهی حضور داشتند، اما اعتنایی به این حرف های تکراری نکرده و در نهایت، در تنظیم روابط خود با جمهوری اسلامی ایران، شیوه خاص خود را در پیش گرفته اند.
سخنرانی دونالد ترامپ نیز برایشان یادآور اظهارات تند جرج بوش بود که زمانی از نبرد خیر و شر و راه اندازی ائتلاف مبارزه با تروریسم می گفت؛ اما اکنون حتی در کشور خودش هم به عنوان جنگ افروز و مسبب گسترش تروریسم نکوهش می شود. این در حالی است که دونالد ترامپ در داخل آمریکا دارای موقعیتی ضعیف تر از جرج بوش در آن دوران قرار دارد و بیش از او نیز مورد انتقاد و نکوهش است.
همپیمانی و داد و ستد اخیر ترامپ با عربستان سعودی هم که در سطح جهانی به کشتار غیرنظامیان در یمن، نقض حقوق بشر، سیاست های ویرانگر در سوریه، تقویت تروریسم و پشتیبانی پنهان از آن متهم است، او را بیش از پیش در معرض انتقادات و مخالفت ها ی افکار عمومی در داخل و خارج امریکا قرار خواهد داد.
اعراب اگر تجربه دوران بوش را از یاد نبرده باشند، این بار نباید فریب سخنان ترامپ را بخورند و باید به این جمله ترامپ توجه کنند که از عربستان به عنوان یک گاو شیرده یاد کرده است و بی تردید سایر کشورهای عربی هم از نگاه تاجرمآبانه وی چنین هستند.