محمدرضا عارف در حال تبدیل شدن به سیاست مداری در تاریخ انقلاب است که به عنوان دور برگردان از وی استفاده می شود و همواره از سوی همراهان و هم طیفی هایش دور زده می شود و کسی رویش حساب جدی باز نمی کند.
در آستانه انتخابات حساس ریاست جمهوری قرار داریم، چینش نیروهای سیاسی تقریبا مشخص شده و پس از ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری،این نیروها در انتظار تایید صلاحیت توسط شورای نگهبان به سر می برند. ولی در این میان برخی از شخصیت های سیاسی هستند که نقش آنها بیش از پیش در حال کم رنگ تر شدن است و در صورتیکه رویه جدیدی انتخاب نکنند می بایست به فکر بازنشستگی باشند.
یکی از شخصیت هایی که در طول سال های اخیر بر دامنه فعالیت هایش افزوده، محمدرضا عارف، نماینده مجلس دهم است. او تمام تلاشش را به کار بست تا در تارگ عرصه سیاسی به یک وزنه قابل اعتنا تبدیل شود ولی تنها ثمره ای که به دست آورده نمایندگی مجلس دهم بوده است. عارف در سال 92 و همزمان با انتخابات ریاست جمهوری فعال شد. پیش از این اوج برنامه هایش مصاحبه و اظهارنظرهایی گاه و بیگاه در رسانه ها بود.
اما وی در سال 92 سعی کرد تا کشتی بر گل نشسته اصلاحات را از گل درآورد و خود به عنوان ناخدای این کشتی آن را هدایت کند. از این رو با ثبت نام در انتخابات، فعالیت های سیاسی اش پررنگ تر شد و پس از تایید صلاحیت از سوی شورای نگهبان خود را تنها امید اصلاح طلبان برای بازگشت به قدرت دانست.
اما همچون همیشه نقشی که برای او در اردوگاه اصلاحات تعیین شده بود در حد کار راه انداز این جریان بود و حتی برخی از فعالین سیاسی و تندرو اصلاح طلب او را چهره ای خائن می دانستند که برای استحاله گفتمان اصلاحات از سوی نظام ماموریت گرفته است! بر همین اساس بود که بسیاری از اصلاح طلبان او را نامزد خود در انتخابات نمی دانستند و حضور وی در رقابت ها را برنتافتند.
اما هاشمی رفسنجانی کسی بود که به عنوان نامزد اصلی اصلاحات مورد حمایت قرار گرفت و روزنامه های اصلاح طلب برای حمایت از او دست و پا می شکستند! با وجود رد صلاحیت هاشمی، کسی به عارف روی خوش نشان نداد و روحانی شد مرد اول اصلاح طلبان در انتخابات. چنانچه روحانی تصور هم نمی کرد روزگاری گفتمان اصلاح طلبان تا حدی تحلیل برود که او سکاندار کشتی آنها شود!
درسال 92 عارف قربانی زدو بندهای پشت پرده زعمای اصلاحات شد و در حالیکه اقبال به وی نسبت به روحانی بیشتر بود، او مجبور به انصراف شد. در حالیکه انتظار می رفت این فداکاری عارف در انتخابات با تحفه ای از سوی روحانی تبدیل شود، وی هیچ سمتی در دولت نیافت و به کنج عزلت پناه برد.
انتخابات مجلس دهم بار دیگر عرصه ای مهیا کرد تا عارف به عرصه بازگردد. در این زمان نیز در حالیکه او رای نخست تهران را با دو میلیون رای به دست آورد، برای ریاست مجلس هیچ حمایتی از او نشد و حتی کمیسیون های تخصصی مجلس نیز روی خوش به او نشان ندادند تا عارف بازنده اصلی رقابت لاریجانی - عارف شود.
بازی خوردن عارف از هم طیفی هایش به رویه ای ثابت تبدیل شده ولی او ظاهرا هنوز هم درس نمی گیرد و نقش چندانی در تعیین سیاست های حزبش ندارد. عارف اینک نقشش تنها مجری شدن برنامه های رهبران اصلاح طلبان است. البته رفتارهای زننده ای که در این سال ها با عارف صورت گرفته بود، باعث رنجش او شد.
رنجشی که از سوی اطرافیانش در رسانه ها بازگو شد و این دلخوری همواره به بخش جدای ناپذیری از عارف تبدیل شده است.
به نظر می رسید در انتخابات ریاست جمهوری 96، با توجه به سیاست اصلاح طلبان برای معرفی نامزد پوششی یا ضربه گیر برای کمک به روحانی در مناظرات انتخاباتی، عارف از سوی حامیان دولت در کنار رئیس جمهور قرار گیرد اما بازهم بر روی وی حساب باز نشد.
علی رغم اینکه در نقل قول هایی از هاشمی رفسنجانی آمده که وی خواهان حضور نامزد پوششی از جمله عارف بوده، کسی به آن وقعی ننهاد. محمد هاشمی در مصاحبه ای گفته بود:" ایشان در یک جلسه ای از 5 نفر نام بردند که این افراد به عنوان نامزد در عرصه انتخابات حضور داشته باشند . یکی از این 5 نفر، من بودم. آقای ناطق نوری، دکتر عارف، آقای جهانگیری، آقای دکتر ظریف و من. "
با وجود این، تنها کسی که از سوی اصلاح طلبان و روحانی مورد توافق قرار گرفت، اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت بود. این درحالی بود که روحانی پیش از این با نامزد پوششی مخالف بود. این بدان معناست که اصلاح طلبان با علم بر عدم تمایل روحانی به حضور یکی از اعضای دولت، او را قانع ساختند که به جهانگیری رضا دهد ولی هیچ چانه زنی برای محمدرضا عارف نکردند.
این درحالی بودکه عارف در دو انتخابات اخیر، نشان داده بود که توانایی بیشتری نسبت به جهانگیری دارد و با اقبال عمومی نیز روبه رو شده بود.
مزیت عارف در این موضوع قرار داشت در صورتیکه روحانی به هر دلیلی رد صلاحیت می شد یا میزان سبد رای او کاهش می یافت، عارف این توانایی را داشت تا جبران مافات کند و نظرها را به سمت خود بکشاند.
حضور عارف در کنار روحانی وجهه بیشتری نسبت به جهانگیری به وی می داد، در حالیکه جهانگیری می تواند به عنوان مسبب اوضاع اقتصادی و معیشتی موجود، آرای روحانی را کاهش نیز بدهد.
با این حال عارف مجددا قربانی مصلحت اندیشی ها و تنگ نظری ها نسبت به خود شد و از هم طیفی هایش رکب خورد. رکب خوردن های او در عرصه سیاسی چهره ای از او ساخته که افکار عمومی به تدریج به این نتیجه خواهند رسید، حمایت از وی در دیگر عرصه های انتخاباتی هیچ توجیهی ندارد، چر که به او به عنوان بازیگر نقش دوم هم دیگر نگریسته نمی شود و باید او را بازنده ابدی نامید.