مهمان این هفته برنامه دست خط آدمی بسیار صریح و در عرصه مطبوعات و قلم دارای سابقه است. از اول انقلاب در سپاه حضور داشتند، بعد به فضای سیاسی آمدند. میگویند در فضای سیاسی افرادی که بالای 3 دوره نمایندگی مجلس رادارند، آدمهای خاص با ویژگیهای خاصی هستند و باید با یک نگاه و یک عینک دیگری به آنها نگاه کرد، ایشان الآن دارند پنجمین دورۀ نمایندگیشان در مجلس شورای اسلامی را میگذرانند.
مهمترین محورهای مطرحشده از سوی الیاس حضرتی در این گفتوگو به شرح زیر است
- هنوز از رکود خارج نشدهایم
- بخش خصوصی در ایران مرده است
- بعد از برجام، یک سال گیر مشکلاتی بودیم که در مذاکرات دیده نشده بود
- سیستم اداری ما مصمم است که نگذارد تولید انجام شود!
- فساد در تاروپودمان ریشه دوانیده؛ یکی از ریشههای فساد، مصوبات مجلس است
- برنامه ششم، نهتنها کور را شفا نمیدهد، خیلیها را هم کور میکند
- با کامیون و کانتینر از لابلای قوانین مجلس رد میشوند
- شیوه بانکداری ما، ربوی است
- از مجلس دهم راضی نیستم؛ کارهای ما خسران به حال ملت است
- نامزد اصلی ما روحانی است، عارف نیست
- داعش، جنایاتش را از منافقین به ارث برده است؛ منافقین پوست افراد را زندهزنده میکندند
- در شناساندن منافقین در جهان کوتاهی شد؛ حالا آنها مدعی شدهاند!
- احمدینژاد گفت من را به جناح راست منتسب نکنید
- پیش کروبی گریه کردم که این مسیر ادامه پیدا نکند؛ نشد
- طرح فراکسیون امید درباره امنیت سخنرانیها، ناقص و نپخته بود
«الیاس حضرتی» نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی مهمان برنامه دست خط بودند که در ادامه مشروح گفتوگوی وی ازنظرتان میگذرد:
مجری: از مسائل روز شروع کنیم، تقریباً 9 ماه از نمایندگی شما در مجلس دهم میگذرد، الآن در این 9 ماه بیشترین تقاضاهایی که مردم از شما دارند و صحبتها و مشکلاتی که دارند بیشتر غلبهاش چیست؟
انواع و اقسام مراجعات به نمایندگان میشود، از مشکلات کشاورزی گرفته، کارگری گرفته، گرفتاریها و دعواهایی که باهمسایههایشان دارند، ولی من مقایسه میکنم با مجلس ششم و الآنهم من جزء نمایندگانی هستم که مرتب سعی میکنم ملاقات و دیدارهای مردمی داشته باشم، عمدهترین مشکلات مردم، مشکلات مربوط به اشتغال است، یعنی اگر بخواهیم جدول بکشیم تمام افرادی که مراجعه میکنند، 2، 3 نفر از خانواده یا خودشان بیکار هستند یا بچههایشان بیکار هستند، درخواست شغل و اشتغال دارند و درعینحال تحصیلات جامعه و متوسط تحصیلات هم چون بالاست، دنبال کار خردهریز هم نیستند، اینطوری هم نیست که هر کاری را قبول بکنند، دنبال کارِ متناسب با تحصیلاتشان هستند...
مجری: ناحق هم نمیگویند؛
درست است، طرف فارغالتحصیل دانشگاه تهران است، رشته برق خوانده است، نمیتواند برود کار خدماتی انجام بدهد، مثلاً چایی بدهد، باید در رشته خودش استفاده شود. درخواست دومی که مردمدارند، مشکلات مالی آنهاست که عمدتاً در شکل تقاضاهای وام از بانکها، وامهای خرد، اکثراً کسانی که مستأجر هستند و برای پرداخت پیش پول خانهشان که بتوانند اجاره کمتری بدهند، دنبال مبالغ 10، 15 میلیون تومان از بانکها هستند که درواقع بتوانند خودشان را تنظیم بکنند؛ بخش سوم مراجعات، مراجعاتی است که اقشار عمومی هستند مانند بازنشستهها، مانند فرهنگیان به خاطر مشکلاتی که در اثر فشارهای اقتصادی و کمی فیش حقوقی آنها دارد ایجاد میشود و مرتب مراجعه دارند که بتوانند مسائلشان را حال کنند و در درجه چهارم افرادی مراجعه میکنند که مشکلات و گرفتاریهای قضایی دارند و در کنارش البته ما با اقشار مختلف مانند دانشگاهها و دانشجویان ارتباط تنگاتنگی داریم و آنها هم جالب است به شما بگویم، درخواست فعالیتهای تشکل دارند که تشکلهای آنها فعال شود.
مجری: بیشتر آن درجهبندی که شما کردید برمیگردد به مسائل و مشکلات اقتصادی مردم، شما یکجایی اظهارنظر کرده بودید و گفتید دولت یازدهم توانست تورم را کنترل بکند ولی برای رکود نتوانست کاری بکند، خیلی از این چیزهایی که شما گفتید برمیگردد به وضع رکود و فضای اقتصادی، به نظرتان چرا دولت موفق نبوده در این بخش؟
دولت یازدهم با یک مشکلاتی کار خودش را شروع کرد، در سیاست خارجی تقریباً ارتباط ما با خیلی از کشورها در پایینترین سطح بود، فروش نفت و به تبعش آن تولید ما، چون وقتی تولید میکنیم یا باید صادر بکنیم یا باید مصرف بکنیم، نمیشود فقط تولید بکنیم و انبارها را پر بکنیم یا در کشتی و روی دریا باشد، به تبعش تولید مادر پایینترین سطح بود، ارتباطات اقتصادی ما بهتبع اینها در بخش صنایع، در بخش دارو، در بخش مواد غذایی، در بخش واردات، در بخش صادرات همه آمده بود دیگر متأسفانه فریز شده بود و همچنان کشور ما با مقاومتی که مردم داشتند، دنبال احقاق حق خودش بود، نه اینکه فشارها باعث شود از احقاق حق خودش پایین بیاید، دولت یازدهم باتدبیر و استراتژیای که رهبری درواقع اتخاذ کردند، مسئولیتِ دامن زدن و وسیع کردن و تعمیق مذاکرات را به عهده گرفت و الحمدالله طی مذاکراتی که تحت عنوان برجام انجام شد، علیرغم اینکه در داخل مخالفتهایی داشتیم، درصحنه بینالملل هم مخالفتهای سنگینی وجود داشت ولی پشتوانۀ رهبری و تیم خوبی که دولت چیده بود و پشتوانۀ قویای که از طرف مردمش داشت که مقاوم هستند، توانست به نظرم کار را به یک جای خوبی برساند.
الآن به شما بگویم در بخش تحریمها ما 90 درصد تحریمها را حل کردیم، در مسائل بانکی تقریباً کار تا حدودی روی روال افتاده است...
مجری: ولی هنوز هم ما نمیتوانیم پول جابجا بکنیم، درست است؟
بانکهای بزرگ دنیا یک مقداری همچنان با تردید پیش میآید، با بانکهای کوچک داریم کار میکنیم، من چون عضو کمیسیون اقتصاد هستم و دنبال قضیه هستم، ما در واردات و صادرات تقریباً مشکلی نداریم و دولت نمیتواند بهانه بیاورد که بگوید من فلان کالا را میخواستم وارد کنم ال سی باز نکردند یا مثلاً نتوانستم پول انتقال بدهم، مشکل حادی ندارد؛ بزرگترین مشکل ما مشکل امیدواری که باید در مردم ایجاد میشد، روزنههای امیدی که باید در مردم ایجاد میشد تا مردم در سایۀ این موفقیت برجام میآمدند سرمایهگذاری میکردند، کسانی که توان مالی داشتند و علاقه به سرمایهگذاری دارند، آنها همچنان ایستادند و همچنان در تردید هستند که سرنوشت این داستان چه میشود.
سرمایهگذاران خارجی هم یک تعدادی آمدند تضامینی بانکی میخواستند، یک عده شروع به کارکردند و الآن تبدیلشده است به قرارداد با ستاد اجرایی فرمان امام دارند یک کارهایی را انجام میدهند، با وزارت نفت دارند یک کارهایی انجام میدهند، با وزارت بازرگانی و صنایع دارند انجام میدهند، ولی آن شتاب هنوز ایجاد نشده است، به خاطر این دو موضوع ما هنوز از رکود خارج نشدیم علیرغم اینکه بعضی از دولتمردان ما رشدی را اعلام میکنند که این رشد ما عمدتاً برمیگردد به تولیدات نفتی ما بهاضافه در یک بخشهایی مانند تولیدات خودرو، در باقی بخشها هنوز مانند مسکن و باقی صنایع پاییندستی و صنایع کوچک هنوز داریم قدمهای اولیه را برمیداریم.
مجری: حالا برخی معتقدند که دولت درزمینهٔ اقتصاد همه تخممرغهایش را در سبد برجام گذاشته است و بهنوعی آن چیزی که شما میگویید که امیدواری ایجاد نشد، جذب سرمایه نشد، برخیها میگویند هنوز سر سفره مردم، آثار برجام آنطور که باید دیده نشده است، برخی هم معتقدند باید زمان داد، همین حرف شما، شما با کدام موافق هستید؟
من نظر سومی دارم؛
مجری: نه این و نه آن؛
هم این و هم آن و بلکه سوم که عرض میکنم، ببینید مشکلات اقتصادی ما هم در سایۀ مشکلاتی که در داخل داشتیم، من نمیخواهم از کسی نام ببرم و یا علیه کسی صحبت بکنم، درهرصورت مشکلاتی بود که همه درباره آن اظهارنظر کردند، درباره آن اعتراف کردند؛
مجری: ولی همه هم ارجاع دادن به آن کار خوبی نیست؛
عرض میکنم یکی از مسائل و مشکلاتی که در رابطه با تحریم داشتیم، تحریم یک واقعیت تلخی بود و فشارهای سنگینی برای ما ایجاد کرده بود، نتوانست مقاومت ما را بشکند ولی نشکستن مقاومت دلیل این نیست که مشکلاتی ایجاد نکرده است، درواقع برای حل مشکلات داخلی و مشکلاتی که از خارج ایجادشده است، این دو باعث شده یک ابر چالشهایی به وجود آمد در داخل کشور، این ابر چالشها امکان ندارد شما توسط یک دولت آنها را حل کنید، برجام درواقع یک روزنه است نه همه داستان، در سایه این روزنه اگر مجموعه ارکان حکومت یکصدا، یک نظر و یک هدف همه هماهنگ باهم حرکت نکنند امکان ندارد شما بتوانید مشکلات را حل بکنید، دولت یکی از این ارکان است، این سه سال یعنی سال 92، 93 و 94، جمع رشد اقتصادی کشور شش و خردهای است، مجموع حجم سرمایهگذاری همچنان پایین است، ما در برنامه 5 ساله تصویب کردیم که بخشی از مسائل اشتغال از طریق سرمایهگذاری خارجی انجام بدهیم، خیلی خُب سرمایهگذاری خارجی سالی چقدر میشود؟ سالی مثلاً بشود 30 میلیارد دلار در بهترین حالتش اگر بشود، بخشی از آن را دولت سرمایهگذاری کند، دولت توانش برای سرمایهگذاری نهایتاً 10، 15 نه 20 میلیارد دلار است، چون بخشی از پول میرود برای هزینههای جاری. بقیه اگر در سال بخواهیم حرکت درستی انجام بدهیم، 150 میلیارد دلار باید سرمایهگذاری داشته باشیم، بقیه برای بخش خصوصی است، بخش خصوصی در ایران مرده است، اینکه میگوییم چرا اقتصاد مقاومتی جلو نمیرود؟ اقتصاد مقاومتی معنایش این بود که باید بخش خصوصی را زنده بکنیم؛
مجری: چه کسانی باید این کار را بکنند؟
کار یک فرد نیست، کار یکنهاد و کار دولت و یا بهتنهایی قوه قضاییه یا قوه مقننه نیست، اگر ما بتوانیم همه باهم حرکت بکنیم، پای همدیگر را نگیریم، دست همدیگر را بگیریم و در کنار هم بتوانیم حرکت بکنیم میتوانیم 100 میلیارد دلاری که بخش خصوصی باید بیاید با سرمایهگذاری خارجی سرمایهگذاری دولت باهم تلفیق شود و باهم بشود یکجهتش اقتصادی ایجاد کرد، دولت بخشی از فکر و ذکرش شاید 80 یا 90 درصدش را گذاشت برای برجام، این ایراد بر دولت وارد است، درعینحال در کنار داستان برجام من انتظار داشتم اگر آقای دکتر ظریف بهعنوان وزیر خارجه نشسته، اینطرف دستش آقای صالحی بهعنوان کارشناس ارشد و صالح و مؤمن ما در حوزه هستهای نشسته است، اینطرف دستش حتماً آقای دکتر سیف بنشیند.
مجری: در مذاکرات؟
در مذاکرات، برای اینکه بخش زیادی از مسائل ما و مشکلات و مصائب ما با دنیای خارج و طرفهای ما مسائل بانکی بود؛
مجری: و این چفتوبست کار را بیشتر میکرد.
بله یکی کسی که میدانست آنجا چه است، یعنی در سطح رئیس بانک مرکزی حتماً باید در مذاکرات حضور پیدا میکرد و میگفت چه جاهایی. یکسال گیر ما به خاطر همین تبصرههای مختلف و مشکلاتی که در مذاکرات شاید دیده نشده بود یا آنها زرنگی کرده بودند و یا ما ندیده بودیم، مبهم ماند برای اینکه بانکها باید چه شکلی شوند و چگونه به هم تنظیم شوند که مسائل چگونه حلوفصل شود، زمان برد؛
مجری: همزمان برد، هم انرژی برد و هم روحیه تخریب کرد؛
در کنار قضیه همانطور که یکی از وزارتخانهها بهموازات برجام داشتند کارهایش را انجام میداد، بهمحض اینکه برجام اعلام شد وزارت نفت شروع کرد به تولیدات خودش، شروع کرد سریع مشتریهای خودش را جذب کردن، تمامی مشتریهایی که ماقبل از تحریم داشتیم آقای زنگنه و وزارت نفت همه را برگرداندند، یعنی یک نفر نتوانسته بود از دست وزارت نفت ما فرار کند، الآن تمام ظرفیتِ نفت ما، تولید ما و صادرات ما رسیده است به قبل از تحریم و بعضی از جاها بیشتر هم هست تمامی مقدمات کار برای سرمایهگذار که در کجا سرمایهگذار خارجی میتواند مستقر شود و سرمایهگذاری کند، وزارت نفت این کار را کرد ولی بعضی از وزارتخانههای ما بهموازات این کار نتوانستند خودشان را تنظیم بکنند، بعضی الآنهم نتوانستند تنظیم بکنند.
درعینحال بخشی از مشکلات ما در اقتصاد اصلاً ریشه خارجی ندارد، ربطی به تحریم هم ندارد، شما پای دردودل تولیدکنندگان بنشینید، میگویند ما را به شما امیدی نیست، شر نرسانید، بگذارید ما کارمان را انجام بدهیم، سیستم اداری کشور ما در ایران متأسفانه بهگونهای است که همه مصمم هستند که نگذارند تولید انجام شود، تولیدکننده باید آنقدر تلاش بکند...
مجری: همه منظورتان چه کسانی هستند؟
ادارات؛
مجری: مگر میشود در کشوری که روبهپیشرفت است؛
متأسفم و متأسفم در کشور من و کشور شما زمینه برای این نیست که یک زمانی یک نفر آمد گفت من 100 میلیارد تومان بخواهم در این شهر سرمایهگذاری بکنم، همه بگویند آفرین آفرین ما هرکدام میخواهیم به تو کمک بکنیم، من بارها از استانداران مختلف خواهش کردم که آقای استاندار میخواهید در استان شما سرمایهگذاری صورت بگیرد، یک گروه خودت بگذارید و نگذارید این سرمایهگذاران با ادارات طرف شود، در همه ادارات ما پیچوخمهایی وجود دارد، آنقدر آن سرمایهگذار را میبرند و میآورند و او را خسته میکنند، یک آقای از خارج آمده بود، دریکی از استانهای کشور ما، میخواست سرمایهگذاری کند و کارخانه سیمان درست کند، قرار بود آن زمان 200 میلیارد تومان سرمایهگذاری کند، 20 میلیارد تومان که خرج کرد گفت از خیر این 20 میلیارد گذشتم، خداحافظ شما، یک ایرانی بود که از خارج آمده بود و برگشت رفت.
مجری: ممکن است این کسانی که گیر به وجود میآورند خودشان یک شبکهای باشند که بهجاهایی وصل باشند؛
این شبکه در قوه قضاییه، در قوه مجریه، در نهادهای مختلف و حتی در مجلس افرادی هستند که متأسفانه به این شبکهها کمک میکنند؛
مجری: که کار پیش نرود.
نه اینکه نرود دنبال این هستند که خودشان در داستان سهیم باشند و لذا موانع ایجاد میکنند، فساد در تمام تاروپود ما ریشه دوانده است.
مجری: یکی از اولویتهای شما مبارزه با فساد بود در مجلس دهم، چه کردید، در این مدت چه اتفاقی افتاده؟ بگذارید صریح بگویم، بر سر موضوع حقوق نجومی و چه املاکی که به نام شهرداری مطرح شد، مردم خیلی اعتمادشان ضعیف شد و از آنطرف نگاه کنید من نمیدانم خود گزارشی که دیوان به مجلس ارائه داد در مورد حقوق نجومی که خودتان اقناع شدید یا نه؟ این به نظرم مدخلهایی میشود برای ضعیف شدن اعتماد مردم.
بله. پیشنهاد من به آقای لاریجانی بهعنوان رئیس باهوش مجلس که خوب مدیریت میکند، خوب جلسات را اداره میکند، از ایشان خواهش کردم، دوباره هفتهاینده دارم از ایشان ملاقات میگیرم که بروم پیش او که بگویم این روال مجلس به نفع مملکت نیست و از آن چیزی درنمیآید، این از مجلس، ما در مجلس مانند آدمهایی که داریم انفعالی عمل میکنیم آویزان هستیم به یک قطاری که برای خودش دارد میرود، شورای نگهبان برگردانند. داریم یک تبصرهای را اصلاح میکنیم، ساعتها وقت میگذاریم راجع به قانون، چاقوی ضامندار باشد بهتر است یا بی ضامن باشد بهتر است، ساعتها داریم بحث میکنیم، مشکل مملکت اینها نیست، مشکل مملکت این است که قوه مقننه بهعنوان یکی از ارکان سهگانه کشور، آقای لاریجانی باید به نظر من اعلام بکند هفتهای یک جلسه ما بیشتر قانونگذاری نداریم باقی جلسات از همه کارشناسان کشور، اساتید دانشگاهها، وزرای قبلی و فعلی و هرکسی که ایده و نظری دارد همه را دعوت کنیم، ما در هفته دو جلسه بگذاریم ببینیم این اندام آسیبشناسی شود و ببینیم عیبش کجاست، ریشههای ورود فساد کجاست، فسادی که همهجا را گفته است از کجا شروع میشود؟ چهبسا اینکه ما خودمان داریم اینجا یک قانون تصویب میکنیم خودش یکی از عوامل فساد است و قطعاً یکی از ریشههای فساد در کشور همین چیزی است که مرتب ما داریم اینجا تصویب میکنیم، قانون روی همدیگر، مگر مملکت چقدر قانون نیاز دارد، در این قانون همه گیج هستند، کسانی زرنگ هستند که میدانند چطوری از لابهلای این قوانین با کامیون عبور بکنند و لذا شما در کشور با راحتی مسائل با کامیون میبینید، با کفی، با کانتینر میبینید، اینطور نیست که طرف یک خودکار در جیبش گذاشته باشد یا یکصد دلاری در جیبش گذاشته باشد و بهراحتی از لابهلای قضیه عبور کرده باشد، شما میبینید با کانتینر اجسام و وسایل میآید داخل کشور، تولیدکننده بدبخت و نابود میشود و از بین میرود، قبلاً 25 میلیارد دلار در کشور قاچاق کالا وجود داشت و الآن رسیده به 15 میلیارد دلار، یک تیم بسیار خوب و زحمت کشی از بچههای انقلاب الآن در ستاد مبارزه با قاچاق هستند، امیدوارم این را برسانند به صفر، اما فقط کار آنها نیست، برنامه 5 ساله ششم تصویب کردیم، نهتنها کور را شفا نمیدهد بلکه خیلی را هم کور میکند، برای اینکه نه صبغه برنامهنویسی در آن وجود دارد، نه ماهیت برنامهنویسی دارد، بخش زیادی از قوانین را آوردیم، قوانینی که قبلاً اجرا میشد یک قسمتش را حذف کردیم، دوباره رفته است.
مجری: آن چیزی که دولت داده بود چطور؟
آن چیزی که دولت داده بود بدتر، دولت که اصلاً برنامه نداده، یکی از مشکلات در نوشتن برنامه همین بود، دولت آمد یکسری احکام داد، مجلس مجبور شد خودش بنویسد، مجلس هم جای برنامه نوشتن نیست، سازمان برنامهوبودجه به این عریضی و طویلی است که سالها میماند یک برنامه و یک بودجه بنویسد!
مجری: گفتید که هیچ عذری از دولت در خصوص حقوق نجومی نمیپذیرید، چرا؟
بحث حقوق نجومی متأسفانه تبدیل شد به یک ابزار سیاسی واِلا میتوانست یک مسیر خیلی خوبی برای سالمسازی نظام مدیریتی و هیات مدیرهای و مدیرعاملی ما در شرکتهای مختلف باشد، البته به نظرم جای تشکر از دولت وجود دارد، خیلی سریع وارد قضیه شد، خودش ابتدا کشف کرد و پیدا کرد، خودش اقدام کرد، افرادی را که خیلی هم برای دولت ارزش داشتند، سابقهشان، تواناییشان، تجربهشان، محترمانه کنار گذاشت
مجری: خودش که پیدا نکرد خدا پدر فضای مجازی را بیامرزد [میخندد]
فضای مجازی هم کمک کرد، ولی نه قبل از فضای مجازی خودشآنهم اقدام کردند بودند، در خود هیات دولت هم بحثهایی شده بود، نامههایی ردوبدل شده بود که برویم داستان را حل بکنیم دارد تبدیل میشود به یک معضل، ولی فضای مجازی هم باشد دولت سریع از آن استقبال کرد، نیامد بگوید خط قرمز من است نمیگذارم هرکسی بخواهد نزدیک شود؛
مجری: آقای حضرتی چیزی اتفاق نیفتاد! من کاری ندارم به دولت، هر سه قوه را میگویم، مردم برخورد قاطع میخواهند!
روحیه من اینطور است که آنجا که ضعفی از دولت یا دوستان و یا حزب و جناح خودم ببینم، تعصبی نسبت به آنها ندارم؛
مجری: از معدود اصلاحطلبانی هستید که واقعاً اینطور هستید؛
نه اصلاحطلبان اکثراً اینطور هستند [میخندد]
مجری: نه قبول کنید [میخندد]
ما در شبکه یک هم یک برنامه داشتیم، با آقای دهقان مناظره داشتیم، من از آقای دهقان پرسیدم مجموعه فیشهای حقوقی که داستانش و پروندهاش جمعوجور شده، چقدر شده؟ ایشان گفت من یادم نیست، من گفتم من یادم است، بین 20 میلیارد تومان تا 23 میلیارد تومان، دولت هم آنها را گرفت و افراد را هم برکنار کرد، الآن قوه قضاییه هم گفته است میخواهم بررسی کنم، فقط مانده است دولت ببرد اینها را وسط میدان انقلاب یکییکی اعدام بکند و طناب دارد گردن آنها بیندازد! یعنی باید اخراج میکرد، از مسئولیت برکنارشان میکرد و حقوقهایشان را هم برمیگرداند، این سه کار انجام شد.
مجری: بعضی از آنها بازهم سِمت گرفتند
سمت هم گرفتند، شما گزارش دیوان محاسبات را خواندید. دیوان محاسبات که ربطی به دولت ندارد؛
مجری: 4 دهم درصد است شما باورتان میشود؟!
دولت، اعلام کردند ما به لحاظ قانونی مشکل داشتیم، یعنی قانونی و آئیننامهای وجود داشت که هیات مدیره حقوق فرد را مشخص میکند و مجامع حقوق فلان جا را مشخص میکنند...
مجری: الآن برطرف شد؟
الآن برطرف شده است و اگر جایی هم باشد با آن برخورد میکنند؛ شما اگر میخواهید مبارزه با فساد داشته باشید، اولاً باید آن را سیاسی نکنید و جناحیاش نکنید؛
مجری: گفتید توصیه ما به قوای سهگانه این است که منافع کشور را به منافع منتسبان خود وصل نکنند.
این هم الآن یک مصیبی است، کسی که وزیر میشود، پسرانش، برادرانشان، برادرهای خانمش تمام مسئولیت میگیرند، من همیشه به دوستان گفتم کسی که فک و فامیل خودش را که اطراف خودش میگذارد میخواهد سروصدایش جایی پخش نشود، یک حریم خصوصی دارد ایجاد میکند که یک کارهایی انجام بدهد، اتفاقاً باید به آنجا بیشتر دقت کرد که او چرا دارد این کارها را انجام میدهد.
مجری: در مورد املاک شهرداری هم سؤال داشتم، آقای کواکبیان گفته بود یک کمیته در مجلس تشکیلشده، به کجا رسید؟ اصلاً بهجایی رسیدید؟
بحث املاک، مانند بحث حقوق نجومی، از روز اول احساس کردم دارد یک حالت مقابلهبهمثل صورت میگیرد، من در داستان تحقق و تفحص از شهرداری وارد نشدم و بحث کمیتهای هم که برای املاک ایجادشده بود، آنجا هم وارد نشدم، ضمن اینکه تمام تلاشم را برای دوستانی که در شورای شهر تهران بودند و دوستانی که به آقای قالیباف نزدیک بودند و دوستان من هستم به آنها هم سفارش دادم که خودتان داوطلبانه این داستان را مشخص کنید، در شهرداری یک اتفاقی افتاده شما نمیتوانید از زیر آن فرار کنید، اتفاقاتی افتاده است، امکان دارد در فضای مجاز یا در بیرون اینیک کلاغ چهل کلاغ شود، خودتان پیشتاز شوید، داستان را جمع کنید و شورا خودش محترمانه نه با فحش و تهدید، نه با ادبیات خشن بتواند این کار را جمع کند.
مجری: یکجایی گفته بودید برخی از مدیران تا 15 یا 20 و یا 30 هیات مدیره عضو هستند، واقعاً اینطوری است؟
بله قبلاً اینطوری بود، متأسفانه یکی از مصیبتهایی که قبل از حقوق نجومی وجود داشت؛
مجری: یعنی الآن اصلاحشده است؟
الآن اصلاحشده و ما قانون تصویب کردیم و ممنوع کردیم و دو سه گفتند اشکال ندارد و دوستان ما در مجلس قبل این مصوبه را داشتند که به نظر من جزء مصوبات خوب بود، اینکه یک نفر عضو هیات مدیره شود، البته جدید در این دولت نیست، این داستان از قدیم بوده به لحاظ اینکه کارش و تخصصش و تجربهاش و مجموعه مسئولیتهایی که داشت، این در 5، 10، 20 جا؛
مجری: هرکدام چقدر حقوق میدادند؟
حقوق مهم نبود، اصلاً به خاطر حقوق طرف نبود، اختیاراتی که طرف آنجا داشت، میتوانست کارهایی انجام بدهد، یک نفر مگر چقدر ظرفیت دارد؟ چقدر میتواند در این جلسات شرکت بکند؟!
مجری: شما عضو ناظر مجلس در شورای پول و اعتبار هم هستید، یکی از بزرگترین معضلات ما، وامهای کلانی است که به افراد خاص دادهشده است و اکثراً هم برنگرداندند یعنی بالای چند هزار میلیارد تومان است، اولاً عدد دقیق را الآن میدانید چقدر ما وامهایی داریم که هنوز بازپرداخت نشده است، با این حجم بالا و بعد هم باید چه کرد؟
این هم جزء موضوعاتی است که باید دستهبندی شود، افرادی که رفتند وام گرفتند، یک دسته کسانی بودند که آدمهای فرصتطلبی بودند، با سندسازی رفتند وام گرفتند، با پارتیبازی رفتند وام گرفتند، طرف رفته در کار وام گرفتنش هم خلاف مرتکب شده است و رفته درجایی وام را استفاده کرده است که در تقاضایش نبوده و برای کارهای دیگر استفاده کرده است...
مجری: حالا جدا از سوءاستفاده به سیستم اقتصادی هم ضرر وارد میکند.
بله کلاً حسابوکتاب بانک را به هم زده است، اینها یک دستهاند، یک دسته کسانی هستند که آدمهای کارکُنی هستند، اهل تولید هستند و دغدغه تولید دارند، کارخانه داشتند، آمدند وام گرفتند فرضاً رفتند شروع کردند، دستگاهها را وارد کردند، کارخانهشان را توسعه دادند، یکدفعه دیدند بله کالای مشابه آن از چین واردشده است به قیمت بسیار ارزانتر، کلاً کارخانه و کارش خوابیده است، درحالیکه وام هم گرفته، دیگر تولیدات او را کسی نمیخرد و مجموعه کار باعث شده است به خاک سیاه بنشیند، به نظر من او مقصر نیست، مقصر ما هستیم بهعنوان حکومت، طرف وام گرفته که یک کاری انجام بدهد، بعضی از افراد هستند که باز از این همین دسته هستند رفتند وام گرفتند، تولید کردند، به رکود خوردند، کار طرف تولید مسکن بود، ساختوساز بود، الآن رفته 500 واحد درست کرده است نمیتواند بفروشد، برنامهاش این بوده که خانهها را بفروشد پول بانک را بدهد و خودش همسود خوبی ببرد، دوباره با آن سود کار دیگری را انجام دهد.
مجری: هرکدام چند درصد هستند؟
وزن افرادی که نتوانستند و سیاستهای اقتصادی و رکود اقتصادی باعث شده است که پولهایشان را نتوانند بدهند، 70، 80 درصد اینها هستند.
مجری: اخیراً چند نفر از مراجع، تعدادشآنهم زیاد است از نظام بانکی گلایه میکنند و ربوی بودن آن، چقدر شما این را درست میدانید؟
ما در نظام بانکی مشکلات اساسی داریم، ما راجع به قوانین بانکی و اصلاح نظام بانکی کارهای خوبی انجام دادیم، در این اصلاح نظام بانکی چند دغدغه داریم، اولین دغدغه ما دغدغۀ دینی است که همان دغدغه مراجع محترم است، عزیزان ما و مراجع بزرگوار ما معتقدند که این شیوه بانکداری، شیوه ربوی است، نظرشان برای ما خیلی اهمیت دارد، ما روی نظر آنها حساس هستیم، ما در قانون جدید نشستیم برنامهای تنظیم کردیم که دغدغه آن عزیزان و همچنین مؤمنان در جامعه از بین برود و آسودهخاطر شوند.
مجری: یک طرحی هم قبلاً مجلس نهم داده بود؛
آن طرح تکمیلشده است و باهمین طرح؛
مجری: از لوایح دولت برای نظام بانکی خبری نشده است؟
ما برای دولت 45 روز وقت گذاشتیم که اگر نیاوردیم ما طرح را در مجلس ارائه میدهیم، 45 روز گذشت علیرغم قولی که داده بودند در روال اداری به آنجا نرسیدند ولی کپیهای لایحه را برای ما فرستادند و تغییراتی لحظهبهلحظه برای ما میفرستند و ارتباط خیلی دوستانه و خوبی داریم با عزیزان بانک مرکزی و تیمی که در دولت برای بانک دارند کار میکنند؛
مجری: یک طرح جدیدی فراکسیون امید داده و خیلی سروصدا کرده، هر کس در جمعها بخواهد سؤال کند دستگیر میشود، درست است؟ قضیه آن چیست؟
به نظر من ناقص و نارس و نپخته بود و طبیعی است که طرحها همیشه در شکل اولشان نارس هستند، بعد میآید در کمیسیون پخته میشود، چون در مجامع مختلف، اینکه یک نفر سؤال کند حقش است چون تا شما سؤال نکنید اصلاً صحبت من شکل نمیگیرد، صحبت بر اساس سؤال طرف مقابل است؛ به نظرم این انشاءالله اصلاح میشود؛
مجری: از روی کمتجربگی شاید بوده؟
عجولانه بوده است.
مجری: آقای عارف این را میدانستند؟
من از ایشان نپرسیدم.
مجری: از مجلس دهم راضی هستید؟
خیر راضی نیستم.
مجری: چرا؟
عرض کردم برمیگردد به بحث کلیای که من دارم، با این روال ما هرروز که جلو میرویم، کارها و اقدامات ما خسران و زیان است به حال ملت.
مجری: نامزد اصلاحطلبان آقای روحانی است یا شخص دیگری؟
همه اصلاحطلبان بارها اعلام کردند و من هم مفصل صحبت کردم، کاندیدای اصلی ما آقای روحانی است و معتقدیم که دور دوم هم ایشان باید حتماً باشد، بعضی از مقدماتی که چیدند و تجاربی که کسب کردند، اصلاً کشور از باری که میخواهد بدهد، باید بهره ببرد.
مجری: چیزی که گفته میشود آقای عارف میخواهند دوباره بیایند، صحت ندارد؟
اصلاً چنین خبری نیست.
مجری: آقای حضرتی شما متولد شهر هشترود در آذربایجان شرقی هستید، ولی بعد از انقلاب که نگاه میکنیم همه فعالیتهای شما در گیلان و رشت است، قصهاش چیست؟
من متولد روستای ایده لوی خلیفه لو از توابع روستای هشترود هستم، روستای ما چون دیمی بود، محصولاتش و نتیجه کار کشاورزی تکاپوی زندگی مردم نبود، سالی 6 ماه مردان روستا میآمدند رشت کار میکردند، کار کشاورزی و کارگری میکردند و این رفتوآمدها باعث شده بود تعدادی از روستاهای ما در رشت مقیم بودند، الآنهم نزدیک 5، 6 هزار خانواده در رشت فقط برای روستای ما هستند، آمدند جمعیتشان زیاد شده است، عروس و داماد گرفتند و بزرگ شدند، از همان زمان ارتباط بود.
مجری: پدرتان به چهکاری مشغول بودند؟
پدر من کشاورز بودم و او هم مانند بقیه مردم روستا میآمد رشت کار میکرد.
مجری: چند برادر و خواهر بودید؟
4 نفر بودیم، 2 خواهر و دو برادر، البته برادران زیادی متولد شدند و چون در روستا امکانات پزشکی نبود مریض میشدند و فوت میکردند، داستان تولد من یک داستان ویژهای است که من نذر کردۀ امام حسین (ع) هستم، مادرم خدابیامرز 7، 8 نذر پشت سر هم کرده بود که اگر این پسر ماند باید نوکر امام حسین (ع) باشد و نوکری امام حسین را بکند و لذا محرمها که شروع میشد من دیگر کارم نوکری برای امام حسین بود و میرفتم از مردم روستا یکایک وسیله جمع میکردم، یکی قند میداد، یکی شکر میداد، یکی آرد و گندم میداد، اینها را کلاً جمع میکردم، پدرم هم یک شعرهایی به من یاد داده بود که با آنها مداحی امام حسین را انجام میدادم.
مجری: پدر بعد آمد در سپاه و خیلی هم او را دوست داشتند و یک نانوایی هم برای پاسداران گیلان راه انداخت.
بله. پدرم بعد از انقلاب چون مقلد امام (ره) بود و بهشدت مسائل انقلاب را دنبال میکرد آمد سپاه، در سپاه بچهها همه باهم زندگی میکردیم، من خودم جزء مؤسسین سپاه بودم، با دوستان بسیار خوبم و برادرانم که خیلی از آنها شهید شدند و من هر هفته گاهاً یک هفته درمیان میروم رشت و بیشتر برای دیدن آنها، ما 20 نفر بودیم که سپاه رشت را شکل دادیم، بعدها پدرم در سپاه مشغول شد و ایشان احساس میکرد بچههای سپاه میروند از بیرون نان خشک میخرند، نان کهنه میخرند، گفت برای من یک نانوائی درست میکنم، برای آنها یک فروشگاه تعاونی درست کرد، کارهای خدماتی زیادی آنجا انجام داد که سال 70 فوت کردند و الآنهم در قم دفن هستند.
مجری: چه سالی ازدواج کردید؟
سال 60.
مجری: چطور آشنا شدید؟
داستان آشنایی خیلی مفصل است، من ارتباطات زیادی با مردم رشت داشتم؛
مجری: آن زمان فرمانده سپاه رشت بودید؟
آقا محسن یک روز من را دید و به من گفت شما بروید لشکر گیلان، آن زمان تیپ بود، از آقای شهید همدانی تحویل بگیرید، گفتم چرا؟ گفت آقای همدانی آنقدر در جبهه بوده است، یکی از بچههایش مریض است و دارد چشمهایش را از دست میدهد، من مسئولیت تیپ قدس را بر عهده گرفتم، منتها با آقا محسن دو شرط کردم، گفتم یک شرطم این است که گیلان لشکر ندارد، استانهای دیگر مثلاً مازندران لشکر کربلا را دارد، تبریز لشکر عاشورا را دارد، گیلان یک تیپ دارد سطحش و نیروهای داوطلبش زیاد است، توانایی این را دارد که بتواند یک لشکر داشته باشد، شما اجازه بدهید ما این را یک لشکر بکنیم، گفت میخواهی فرمانده لشکر بشوی؟ گفتم من که زیاد نیستم ولی این لشکر برای استان خوب است، گفت شما خودتان باید استعدادش را فراهم کنید، گفتم چطوری؟ گفت لشکر توپخانه میخواهد، ادوات میخواهد، تانک میخواهد، نیروی انسانی میخواهد، ما که پولنداریم به شما بدهیم، امکانات هم نداریم باید از عراقیها بگیرید، گفتم شرط دومم این است که یک عملیات سخت به ما بدهید، عملیات سخت هم به ما دادند، تصرف شهر مائوت، در یک قسمت ما باید حرکت میکردیم و در یک قسمت باید لشکر پنج نصر و بعد هم آنطرف ثارالله، منتها ما باید از عقب دشمن را غافلگیر میکردیم.
من الآنهم باورم نمیشود، ما 3 گردان را شب از داخل سنگرهای عراقی عبور دادیم رفتیم پشت آنها، اینها هیچکدام از خواب بیدار نشدند زمانی که رسیدیم پشت عراقیها، با تلفن گفتیم ما آمادهایم، از اینطرف 5 نصر و از آنطرف هم ثارالله حمله کردند، عراقیها دیدند یک گروه هم دارند از پشت حمله میکنند، احساس کردند محاصره هستند کلاً تسلیم شدند بدون اینکه ما یک نفر شهید بدهیم یا زخمی بدهیم کلاً 2200 نفر عراقی اسیر کردیم، 15 تا تانک گرفتم، 25 توپخانه گرفتیم، بعد ادوات و خمپاره الیماشاءالله، عملیات که تمام شد من اینها را لیست کردم فرستادم برای آقا محسن و گفتم همین امروز حکم لشکر را بدهید، همان روز تیپ قدس گیلان لشکر شد.
مجری: مهریه ازدواجتان چقدر بود؟
مهریه عمدهای نبود، فرهنگ آن زمان طوری بود که خیلی ساده ازدواج صورت میگرفت.
مجری: خطبه عقد را چه کسی خواند؟
حضرت امام (ره)
مجری: حاجخانم آن زمان چه میکردند، الآن چه میکنند؟
معلم بودند و الآنهم بازنشسته هستند.
مجری: بلد هستید غذا درست کنید؟
من در خانه سعی میکنم، یکی از چیزهایی که من فوقالعاده به آن اعتقاددارم حضور در خانه است، این حضور به لحاظ کمی امکانش نیست ولی سعی میکنم حداقلها را تبدیل به کیفیت کنم.
مجری: چند فرزند دارید؟
5 فرزند، 3 پسر و 2 دختر.
مجری: ازدواج کردند؟
بعضی بله و بعضی نه.
مجری: نوه هم دارید؟
هنوز نه.
مجری: تفریح با حاجخانم جایی میروید؟ سینما، پارک؟
ما هم سینما میرویم و هم مسافرت میرویم بیشتر ترجیح میدهیم مشهد برویم ولی غیر از مشهد شهرهای دیگر ایران را هم مرتب رفتیم و جمعهها سعی میکنم در خانه باشم یا با بچهها بیرون بروم ولی نمایندگی یک مقدار کار را سخت کرده است، یکطرف کار روزنامه هم است، هر دو باعث شده است یک مقداری، مخصوصاً نمایندگی، قدرت برنامهریزی را از دست ما گرفته است.
مجری: سال 81 روزنامه اعتماد را راه انداختید با چه انگیزهای؟ چه پیشزمینهای داشتید؟
من مجلس ششم بودم با روزنامه همبستگی همکاری داشتم، آن زمان آقای صالحآبادی نبود، آقای ابراهیم بای سلامی بود، آن زمان چون شورای مرکزی حزب همبستگی بودم، با روزنامه همکاری داشتم و همآنهمکاری من را به فکر واداشت که یک مقدار راجع به رسانه جدیتر فکر کنم، بعد که به اواخر مجلس ششم رسید یا همان اواسط مجلس ششم گفتم من اگر فردایی نماینده نشدم چه میخواهم بکنم؟ دیدم خیلی حوصله کار اجرایی را ندارم که بروم مدیر و معاونی بشوم و کمک بکنم، گفتم یکجایی باشد که هم بتوانم اثرگذار باشم و هم بتوانم یک ایدهای را دنبال بکنم و هم یک تریبونی شود برای دوستان مختلفی که همفکر من هستند، تحت عنوان خانواده بزرگ انقلاب اسلامی از آن یاد میکنم.
مجری: ابتدا چقدر هزینه کردید؟
الآن دقیقاً یادم نیست ولی آن زمان یک وامی گرفتیم.
مجری: از وزارت ارشاد؟
نه اتفاقاً از وزارت ارشاد من وام نگرفتم، از صندوق تعاون گرفتم و جالب بود یک آقایی مسئول آنجا بود رفتم پیش او و گفتم آمدم از شما یک درخواست جدی بکنم، ایشان فکر کرد من آمدم درخواست وام زیاد بکنم، گفتم آمدم بگویم ضوابط را بهصورت دقیق و شدید در مورد من اِعمال کنید، من آدم سیاسی هستم فردا قطعاً حرف درمیآورند، اتفاقاً همینطور هم شد من یک وامی گرفتم و یک آقایی در آن مجموعه بود که همیشه در پیچوخمها یقه آدم را میگیرند، انتظار داشت چون من وام را ازآنجا گرفتم یکدرصدی هم به او بدهیم، من اصلاً در این فکرها نبودم، همینکه تمام شد، شروع کرد به نامه نوشتن به اینطرف و آنطرف که ایشان اینقدر وام گرفته است، فلان شده و بهمان شده، ازجمله به سازمان بازرسی کل کشور نامه نوشته بود، یک روز از سازمان بازرسی کل کشور به من زنگ زدند، آقا شما وام گرفتید؟ گفتم بله. گفت واقعاً وام گرفتید؟ گفتم بله مگر کار قاچاق انجام دادم وام گرفتم دیگر، بازرس فرستادند.
مجری: چقدر تیراژ دارید؟ چقدر برگشتی دارید؟
ما جزء روزنامههای پرتیراژ کشور هستیم و مؤثر، حدود 10، 15 درصد برگشتی داریم.
مجری: چند بار تاکنون توقیفشدهاید؟
2 بار توقیف شدیم البته دادگاه خیلی زیاد رفتیم و الآنهم دادگاه میرویم، جنس روزنامه و رسانه شکلی است که میطلبد همیشه آدم یکپایش در دادگاه باشد.
مجری: گفتید امیدوارم توقیف روزنامه از فرهنگ و قاموس روزنامه حذف شود، واقعاً میشود؟
امیدوارم، جزء آرزوهای من است، برای آنهم فلسفه دارم، ببینید یک روزنامه یک نفر نیست، بگوییم مدیرمسئولش آقای حضرتی است یک تخلفی کرده است، امکان تخلف در روزنامه وجود دارد، چون سرعت کار با دقت کار باهم تصادم دارند، گاهی دقت فدای سرعت میشود، شما باید حتماً ساعت 10 روزنامهتان در چاپخانه باشد، گاهی مدیرمسئول دقت نمیکند، به خاطر سرعت مجبور میشود دقتش بیاید پایین، یک اشکالی پیش میآید، این اشکال مدیرمسئول است، مدیرمسئول را ببرید، 10 میلیون تومان او را جریمه بکنید، 10 روز او را بازداشت بکنید، ما یک شخصیت صاحبامتیاز داریم، یک شخصیت مدیرمسئول، به صاحبامتیاز نامه بنویسید که این مدیرمسئول دیگر آدم کمدقتی است او را عوض کنید ولی تعطیل کردن زمانی که براثر سهلانگاری بنده است، روزنامه تعطیل میشود، من باید تنبیه شوم بهجای من آن نگهبان تنبیه میشود یا آنکسی که دارد چایی میدهد تنبیه میشود، خط قرمز اولاً لازم است، دوماً باید استانداردسازی شود، بگوییم خط قرمز 1، 2،3،4
مجری: این الآن نشده است؟
الآن البته اوضاع خیلی فرق میکند، گذشته بنا به سلیقه افراد فرق میکرد، البته الآنهم است.
مجری: گاهی این تیترها را میبینیم بخصوص تیرهای روزنامههای همفکر شما یکدفعه همه باهم یک تیتر میزنند، اتاق فکر دارید؟
اصلاً نداریم، منتها گاهاً تیتر ما با تیتر کیهآنهم یکی میشود، برای اینکه روزنامهنگار دنبال مهمترین رخداد است، افراد مختلف گاهی مهمترین رخداد را در موضوعات مختلف میبینند و گاهی در یکچیز میبینند، گاهی تصادفی و گاهی هم اتفاق میافتد که تیترها شبیه هم میشود، زمانی که حضرت آقا صحبت میکند، همه ترجیح میدهند یا مطلب یا عکس ایشان را تیتر اول کنند.
مجری: در حد یک کلمه گمشدۀ الآن عرصه رسانه ما چیست؟
گمشده اصلی رسانه ما درواقع اعتمادی است که باید نسبت به هم داشته باشیم.
مجری: بخش قبل در مورد سپاه توضیح دادید، شما در مواجه با گروهک منافقین هم یکبار مجروح شدید، یکجملهای از شما خواندم که منافقین وحشیترین گروه تروریستی تاریخ هستند.
بله از دید من منافقین جزء وحشتیترینها هستند، کارهایی هم که داعش انجام میدهد و فوقالعاده وحشتناک است به نظرم بخشی از آن را از سازمان مجاهدین خلق به ارث بردند،
جدی؟!
بله آن افراد را زندهزنده پوستشان را کندند، بچههای حزباللهی را و به خانوادهها...
مجری: اینکه گفتید در لفظ بود یا در عمل اتفاق افتاده است؟
در عمل اتفاق افتاده است، پوست افراد را زندهزنده از بدن جدا میکردند، آب جوش کامل ریختند سرش و پوستش کاملاً جدا کردند، یعنی از این موضوع ما متأسفانه قصور غیرقابلبخششی داریم، نتوانستیم تصویر اینها را درصحنه بینالملل بهخوبی نمایش بدهیم، الآن آنها طلبکار شدند و خیلی افراد در دنیا باکمال پررویی از اینها دفاع میکنند درحالیکه اینها جنایتکارترین افراد بشریت هستند، فوقالعاده کارهایشان بینظیر بود در جنایت.
مجری: این را چگونه میشود کنار این قرارداد که پسر آیتالله منتظری میآید یک فایلی را منتشر میکند بهنوعی در تأیید اینها؟
ما در رقابتهای سیاسی گاهی از مرزها عبور میکنیم، خدا رحمت کند حضرت امام... من در اولین سخنرانیام همین را در مجلس گفتم، گفتم منشور برادری درواقع منشور حرکت ماست، ما باهم اختلافنظر داریم، جناحهای مختلف باهم اختلافنظر دارند، این اختلافنظرشان اختلافات اصولی نیست، ما در اصل نظام، در اساس نظام، در آرمانهای انقلاب، در اهداف انقلاب، در رهبری امام، در اصل ولایتفقیه، در رهبری حضرت آقا، در تمامیت ارضی کشور، در تمامیت بحث قانون اساسی همه مشترک هستیم، در ذیلش در اجرای بعضی از بندهای قانون اساسی اختلافنظر داریم، اگر فهم و شعور سیاسی ما اجازه بدهد ما نباید مرزها را خراب بکنیم بگویم ما در ذیل این موضوعات اختلافنظر داریم، اگر باهم اختلاف داریم که داریم، این اختلاف خط قرمزهایی دارد، خط قرمزها کجاست؟ شما در خانوادهتان میتوانید با خانوادهتان اختلافنظر داشته باشید، میتوانید بحث بکنید و صدایتان را هم بلند بکنید، ولی این صدا نباید به همسایه برسد
مجری: این هم از همان خط قرمزهاست که زیر پا گذاشته شد!
بله.
مجری: چطور از سپاه چگونه آمدید بیرون و نامزد مجلس سوم شدید؟ خودتان خواستید یا پیشنهاد دادند؟
من یک زمانی اواخر جنگ، تقریباً بوی صلح به مشام میرسید، من اهواز بودم، دوستان و برادران من در رشت برای خودشان جلسه گذاشتند، بچههایی که در محلات و مناطق مختلف بودند، به من زنگ زدند که امروز آخرین روز استعفا از سپاه است، گفتم بابت چه؟ گفت بابت کاندیداتوری، خلاصه استعفایی تنظیم شد البته تحمیلی به من، از طرف جمع دوستانی که جمع انقلابیون رشت بودند و بعد از یک مدتی جدی نگرفتم، گفتم بچهها فشار آوردند من یک کاری انجام دادم، یک روز من رفته بودم قرارگاه آقا محسن من را دید، گفت جواب استعفای شما آمد، گفتم کدام استعفای من؟ گفت همانکه برای نمایندگی استعفا دادی، بعد ایشان تشویق کرد و گفت اگر رفتید آنجا اینطور بشود و فلان بشود، گفت رشت رأی میآوری؟ زمینهاش را داری؟ گفتم خیلی خوب است و بعد گفت اگر شما بتوانید بروید خوب است کل مجلس و کل کشور را به سمت جنگ بکشی. دیگر ازآنجا آمدم کاندیدا شدم در رشت و رأی آوردم در آن مرحله.
مجری: در 8 آبان سال 70 شما یک نطقی داشتید در مجلس وقت، گلایه کردید از برخورد با نیروهای حزباللهی و بسیجی، قصه چه بود؟
اوایل کار دولت آقای هاشمی بود و ما آن زمان در حوزه اقتصاد در سیاستهای تعدیل که شروعشده بود درگیر بودیم، ما احساس میکردیم که جریانی آمده و دارد بچههایی که در جنگ زحمت کشیدند، حالا کسانی که به شکل بسیجی آمده بودند، کسانی که از جهاد آمده بودند، اینها را دارد کلاً پاکسازی میکند و یک نیروهایی که تماشاگر زمان جنگ بودند و هیچ نقشی نداشتند بلکه برعکس نیشخند میزدند و تمسخر میکردند، اینها میآیند سرکار، لازم بود آن زمان یک نهیبی زده شود و تذکری داده شود.
مجری: از سوم تا پنجم نماینده رشت بودید ولی ششم از تهران نامزد شدید ولی در آن لیست حامیان دولت و یا حزبی که بود قرار نگرفتید، چرا؟
دوستان خوب ما که دوستان من هم بودند به دلایل مختلف من را در لیست قرار ندادند، دلایلش این بود که چون تعداد زیادی از نمایندگان مجلس پنجم اظهار علاقه کردند بیایند تهران، یک مصوبهای در شورای مرکزیشان داشتند، ضمن اینکه ما یک اختلافنظرهایی باهم داشتیم، آن بهانه شد، چون در شورای مرکزی تصویب شد، هیچکدام از نمایندگان را که از شهرستان میآیند در لیست نگذاریم، شمارا هم نمیگذاریم ولی ما اختلافنظرهای مختلفی درجاهای مختلف داشتیم من هم تشکر کردم و گفتم اصلاً انتظار ندارم.
مجری: و بعد رأی آوردید؟
ولی من در دانشگاهها بین دانشجویان، در مناطق مختلف تهران، در بین آذریها، در بین گیلانیها، بین ورزشکاران پایگاههای قدیمی داشتم و رأی آوردم.
مجری: چندم شدید؟
نفر 29 ام.
مجری: یک نفر بالاتر از آقای هاشمی.
آقای هاشمی (ره) نفر سیام بود و من نفر 29 ام بودم.
مجری: رفتار در مجلس ششم با آقای هاشمی، چه اتفاقی افتاد آن رفتار را با او انجام دادند و بعد کمکم 180 درجه تغییر کرد و بعد به او نزدیک شدند؟
به نظر من دو گروه در مورد آقای هاشمی جفا کردند، اول اصلاحطلبان تند بودند، آنها آمدند با آقای هاشمی درگیر شدند و در مورد آقای هاشمی سمپاشیهایی کردند، حتی حاضر نشدند ایشان در مجلس بیایند در مجلس بهعنوان نماینده ساده بنشیند و فکر میکردند اگر آقای هاشمی را زمین بزنند خودشان میتوانند بالا بروند، به نظرم اشتباه استراتژیک کردند، در وهله دوم دوستان اصولگرای ما بودند که تا همین زمان فوت آقای هاشمی علیه او سمپاشی کردند، علیه او صحبت کردند و مطلب نوشتند، درحالیکه آقای هاشمی سرمایه اساسی برای کل نظام بود، جزء بنیانگذاران اصلی نظام بود، این آدم واقعاً حقش نبود چه اصولگرایان و چه اصلاحطلبان با او اینطور برخورد کنند.
مجری: مجلس ششم، مجلس خاصی بود، شما در آن تحصن بودید؟
من 4 روز اول در تحصن بودم، من صحبت کردم گفتم ما دو ریشسفید فرستادیم خدمت یک بزرگ دیگری و اینها نشستند صحبتهایی کردند و نتیجه آن شد که باید تمام شود، دوستان گوش نکردند من از همانجا خداحافظی کردم و رفتم، من اتفاقاً تأیید صلاحیت هم شده بودم، ما تا آخر انتخابات ماندیم با علم اینکه قطعاً رأی نمیآوریم
مجری: در موج استعفاهای بعد از تحصن هم شما نبودید؟
نه من نبودم ولی خیلی افراد تأیید هم شده بودند رفتند انصراف دادند، انصراف هم ندادم، من چون تأییدشده بودم آمدم ستاد تشکیل دادم و شروع کردم به تبلیغات.
مجری: معتقدید آنها اشتباه کردند؟
به نظر من اشتباه کردند به نظر من تندروی هیچوقت نتیجه نمیدهد.
مجری: یک مصاحبهای شما با رئیس وقت مجلس ششم در روزنامه خودتان انجام دادید، گفته بود نمایندگان متحصن در مجلس ششم فکر میکردند در جامعه از این کار آنها استقبال میشود ولی مشت گرهکرده آنها خالی باز شد.
بله رئیس مجلس چنین صحبتی کرد؛ به نظر من هم اشتباه استراتژیک بود.
مجری: فکر میکردید بعضی از اینها بشوند اپوزیسیون خارج از کشور؟
تندروی همیشه اینگونه است، قطعاً کسانی که در کارها افراط میکنند نتیجه کارشآنهمان میشود.
مجری: این 170 میلیون شما از شهرام جزایری قصهاش چیست؟
داستان شهرام جزایری خیلی داستان جالبی است.
مجری: او به شما مراجعه کرد؟
نه اولاً دو سه نکته به شما بگویم، شهرام جزایری یک کارآفرینی بود فوقالعاده پرتلاش و خلاق، اسم حدود 300 نفر مطرح شد که از او پول گرفتند، امروز هر جا مراجعه کنید هیچ نامی از آن 300 نفر نیست، فقط از یک نفر نامی وجود دارد و آنهم چون یکی از روزنامههای صبح تهران چون خیلی به من محبت دارد تا حالا هزار بار راجع به این موضوع مطلب نوشته است و من هیچ جوابی به او ندادم، یک شخص دیگری، یک مراجعهکننده دیگری، یک بدبختی که کارخانه درست کرده بود و قطعات یدکی درست میکرد، همشهری هشترودی ما هم بودند، من باخبر شدم اینها رفتند دارند خودکشی میکنند، اینها را صدا کردم و پرسیدیم چه شده؟ گفتند طلبکار زیاد شده و دیگر کار فایده ندارد، همان زمان یک شخص دیگری این آقا را دعوت کرده بود مجلس، گفتند این امکاناتی دارد که میتواند سریع وام بدهد، من برای این بدبخت یک وامی گرفتیم به نام من تمام شد، بعداً هم اینها خودشان وام را پس دادند، من هم تبرئه شدم، نامه تبرئه الآن در دفتر من و در دادگاه هست، تمام شد رفت و یک سوءتفاهمی بیش نبود ولی روزنامه محترم فلان، تقریباً یک روز در میان چون در مورد من چیزی ندارد، همین را مرتب مینویسد و من هم خوشحال میشوم میگویم ثوابش را من میبرم.
مجری: سال 84 فکر میکردید آقای احمدینژاد رئیسجمهور شوند؟
من فکر میکردم آقای احمدینژاد رئیسجمهور شود، زمانی که آقای احمدینژاد شهردار تهران شد، یک مقاله دو ستونه برای او نوشتیم، یک ستون در مورد کسانی که مخالف او بودند و یک ستون کسانی که موافقش بودند، آمدند توصیفش کردند، بعد یک جلسه هم خودش من را دید و گفت آقای حضرتی هرچقدر در مورد من خواستید انتقاد بکنید هیچ اشکالی ندارد ولی انصاف را رعایت کنید، هرچه خواستید بنویسید، نکته دومی که گفت این بود که خواهش دارم من را فقط بهعنوان جناح راست منتسب نکنید، من راست نیستم، گفتم پسازاین به بعد بنویسیم اصلاحطلب؟ گفت نه من معتقد به مکتب تحولگرا هستم، دنبال این هستم مدیرانی که جا خوش کردند و مدام جابجا میشوند، وزیر کشاورزی است، فردا میشود وزیر نیرو، اینها را جمع کنم و نیروهای جدید بیایند، ازآنجا فهمیدم برنامهایشان ریاست جمهوری است و خب حرفهای جدید همیشه در جامعه خریدار دارد، مخصوصاً اگر باکسی که رأی منفی زیاد داشته باشد، رقیب شود، یعنی با آقای هاشمی.
مجری: شما موافق نبودید آقای هاشمی بیاید؟
من موافق نبودم آقای هاشمی کاندید شوند، من معتقدم کسی که دو دوره رئیسجمهور در کشور است نباید اصلاً بیاید.
مجری: سال 88 هم به سمت کسی نرفتید؟
من مسئول ستاد آقای کروبی بودم بعد از انتخابات هم خدمت آقای کروبی مفصل صحبت کردم، گریه کردم، خواهش کردم که این مسیر ادامه پیدا نکند، منتها نشد،
مجری: آخرین باری که به مناطق محروم رفتید چه زمانی بود؟
مرتب رفتوآمد به مناطق محروم دارم، رفتم خوزستان، سمت مرز ایران و عراق، سمت شلمچه به نیت مناطق جنگی و اینکه خاطرات جنگ را مرور کنم، هم به نیت دیدم مناطق مشترک که من خیلی نسبت به اینها حساس هستم و هم نسبت به دیدن وضعیت آن مناطق رفتم، هم گاهی گیلان میروم سمت اَشکورات، سمت رودبار، سمت عمارلو.
مجری: هنوز باید مناطق محروم داشته باشیم؟
نباید داشته باشیم.
مجری: چرا این شکاف ادامه پیداکرده است؟
یک شکاف نسبی است، یک زمانی ...
مجری: البته نسبت به قبل از انقلاب کمتر شده است.
بله به خاطر همین نسبی است، یک زمانی شما مناطق محرومی را طرح میکردید که آب ندارد، برق ندارد، مدرسه ندارد، آب بهداشتی ندارد، هیچچیزی ندارد، الآن مناطق محرومی تعریف میکنید که گاز ندارد، یعنی برق دارد، جاده دارد، خانه بهداشت دارد، کار نسبی است، البته بحث اشتغالش باید در کنارش حل میشد، الآن طرحی که دولت آورد در مجلس، یک میلیارد و پانصد میلیون دلار با اجازه رهبری از صندوق توسعه ملی میخواهند بردارند، آنجا فلسفهاش بحث اشتغال روستایی و مناطق محروم است
مجری: به طرح ما کمک میکنید؟
حتماً کمک میکنم.
مجری: برنامه ما با دست خط شما تمام میشود.
«آرزو دارم تمامی دلخوریها و نَقارها و کینهها از تمام اعضای خانوادۀ بزرگ انقلاب اسلامی برداشته شود و جایش را به محبت و عشق و علاقه و برادری بسپارد و همه باهم پشت سر رهبر عزیزمان با اقتداء به شهدای گرانقدرمان، در مسیر حاکمیتِ ارزشهای دین خدا گام برداریم و کشوری نمونه و نظامی ایدهآل برای بشریت فراهم آوریم و خود این زمینه و بستر اصلیِ حضور آقا امام زمان (عج) را فراهم نماید.»