دویچه وله با پرداختن به روابط تهران و ریاض در زمان حکومت پهلوی نوشت: دیدگاه بیش از حد ساده انگار شده رقابت بین ایران و عربستان سعودی به ویژه هنگامیکه به روابط دیرباز این دو کشور پیشرفته نگاه انداخته میشود، نیاز به تغییر دارد.
بر این اساس، «ابن سعود» و «رضا شاه» سران وقت دو کشور در دهه بیست میلادی سعی در نوین سازی (غرب گرایی) کشور خود داشتند اما شاه ایران در رویکرد خود با مخالفت روحانیون و شاه عربستان با مقاومت علمای قانونی مواجه شدند.
بعد از گرم شدن روابط دوجانبه و قدرت گرفتن «محمدرضا پهلوی» در ایران، دو طرف با کمک واشنگتن در پی مهار جبهه سوسیالیست، پان عربیست و نفوذ کمونیسم اتحاد جماهیر شوروی گام برداشتند.
بر این اساس، با شکل گرفتن انقلاب اسلامی در ایران پادشاهی محافظه کار عربستان در منظر «آیتالله [امام] خمینی» و سیاست پیشبرد جهانی انقلاب اسلامی وی جایگاهی نداشت و رهبر ایران حتی آل سعود را مانعی برابر انقلاب برمیشمرد.
آیتالله [امام] خمینی سعی در نفوذ بین اقلیت شیعه عربستان نمود و هیچگاه وارد اختلاف طولانی مدت شیعه و سنی نشد و در این بین از شعار «آزادی مظلومان» استفاده کرد و بدین سان ایران گمان میکرد که بتواند بین سنیهای جهان موفقیتی کسب کند. این رویکرد خوب به پیش رفت و وحدتی را شکل داد اما با تحولات رخ داده متعاقب آن چون لقبدهی «ملک فهد» پادشاه وقت عربستان به خود (خادم حرمین شریفین در سال 1986) و سپس کشته شدن زائران ایرانی در مکه بهخاطر تظاهرات [برائت از مشرکین] آشکارا نشان داد که ریاض دیگر ایران را تحمل نخواهد کرد.
البته ایران نیز بیکار نماند و از شدت روابط دیپلماتیک با ریاض کاست. این روابط با حمایت ریاض از عراق در برهه نبرد ایران و عراق در دهه 80 میلادی به پایینترین سطح رسید. در این بین سعودیها از «صدام حسین» دیکتاتور عراق بیشتر به عنوان یک ژست در مسیر همبستگی عربی تا اعتقاد به آن حمایت کردند اما حمله عراق به کویت نشان داد که صدام قابل پیشبینی نیست و این موجب ترس خاندان آل سعود شد.
در ادامه این گزارش آمده است: بعد از رحلت آیتالله خمینی دو طرف رو به عادی سازی روابط آوردند و این جریان توسط «اکبر هاشمی رفسنجانی» رییس جمهور وقت ایران هدایت شد. در آن موقع بود که دولت ایران با فاصله گرفتن از سیاست توسعه جهانی انقلاب اسلامی بیشتر بر سیاست خارجی منطقهای تمرکز کرد.
دویچه وله نوشت: تغییر اولویتها نیز موجب بهبود روابط دو طرفه ایران و عربستان نشد و حتی مشکلات جدیدی را برای سعودیها ایجاد کرد. با اینکه طرفین در سال 2001 به توافق امنیتی رسیدند، اما تقویت نظامی حزبالله لبنان از سوی ایران موجب نگرانی ریاض شد و عربستان نیز به طور متقابل رو به تقویت اردوگاه سنی _مسیحی لبنان آورد. سعودیها البته نگران برنامه اتمی ایران نیز بودند.
بر این اساس، نفرت ایران از دکترین آمریکا با مداخله نظامی این کشور در سال 2003 و در عراق تغذیه شد. ایران این برداشت را داشت که پیشرفت آمریکا به عنوان مانعی برابر حوزه نفوذ فوریاش است. بدینسان و با خروج نیروهای آمریکا از عراق، این ایران بود که وارد این کشور گشت و سعودیها نیز به سوی «بشار اسد» رییس جمهور سوریه و متحد ایران رفتند.
در ادامه این گزارش آمده است: بهبود سریع روابط عربستان و سوریه در سال 2010 و بعد از بهار عربی و آغاز نبردهای داخلی سوریه خاتمه یافت. تهران و ریاض در سوریه هر کدام از اردوگاههایی جداگانه حمایت کردند. باید گفت درحالیکه نبرد داخلی سوریه نبرد قومیتی تعبیر شده، اما این برداشت درست نیست.
دویچه وله در ادامه نوشت: ائتلاف بین تهران و حکومت علوی سوریه در دمشق هرگز بر اساس ارتباط صرف مذهبی نبوده و این روابط از خصومت این دو کشور به اسرائیل و صدام حسین منتج شد. اینک سنیها در سوریه علیه هم میجنگند و برای داعش نیز هم شیعیان و هم سنیها دشمنان خونی محسوب میشوند.
ایران و عربستان البته این افراطگرایان را بزرگترین تهدید در منطقه بر میشمارند و در حالیکه با فشارهای فزاینده برای انطباق خود با مواجهه با سکولاریسم مواجه هستند اما در عین حال بیشترین تلاش را در اجتناب از لفاظیهای مذهبی علیه هم دارند و مواردی چون تروریسم،حمایت از آن و میل به توسعه طلبی بیشترین حجم اتهام زنیهای این دو کشور را شکل میدهند. اما غرب از زاویه مذهبی رقابت بین ایران عربستان را نگاه میکند.
در خاتمه این مطلب آمده است: «عادل الجبیر» وزیر خارجه عربستان در نشست امنیتی مونیخ که چندی قبل برگزار شد، ایران را متهم به حمایت از داعش نمود در صورتیکه از منظر ایران، داعش ابزار اسرائیل و بخشی از دسیسه صهیونیستی - آمریکایی است که در صورت نیاز به جنگ تبلیغاتی ریاض نیز در آن گنجانده میشود.