در ایران نیز عمدا پادشاهانی که بر مردم حکومت می کرده اند علی الخصوص این اواخر دست کمی از پادشاهان مستبد نداشته اند. ولی برخی از شاهان ایرانی هستند که به دلیل عملکرد بسیار ظالمانه شان در تاریخ نامی از ایشان باقی مانده که تا سال ها پس از مرگشان هیچ گاه از یاد مردمان ایران زمین نخواهد رفت.
یکی از این پادشاهان خون خوار رضا خان پهلوی است که از قذاق های ارتش قاجار بود و با توطئه انگلیسی ها و با خیانت برخی از داخلی ها به قدرت رسید.
حکایت های ظلم ها و ستمکاری های این شاه پهلوی که در اسناد و مدارک آمده است بسیار زیاد است و نمی توان در طول ۱۶ سالی که وی در قدرت بوده است چه تعداد انسان بی گناه را به مسلخ فرستاده است.
رضا شاه برای تقویت پایه های سلطنت دودمان پهلوی و افزایش ثروت و اقتدار خود، بسیاری از آزادی خواهان را که برای حاکمیت حکومت قانون مبارزه می کردند به شیوه های ناجوانمردانه ای می کشت. در دوره ی سلطنت رضاشاه به جای «قهوه ی قجری» که پادشاهان سلسله ی قاجاریه با آن مخالفان سیاسی خود را سر به نیست می کردند از آمپول هوا استفاده می شد. دژخیم رضا شاه در این روش، فرد بی سوادی که «پزشک احمدی» نامیده می شد با سرنگ خود وارد زندان می شد و مخالفان سیاسی دیکتاتور را با وارد کردن مقداری هوا به رگهایشان نابود می کرد و دیگر دژخیمان شایع می کردند؛ زندانی به مرگ طبیعی و یا بر اثر بیماری های شایع در آن زمان مرده است!
همچنین در بحث برخورد با عشایر مجریان اقدامات و ترفندهای رضا شاه نظامیانی بسیار خشن ، بی رحم ، متعدی و متجاوز بودند که در خودسری ، استبداد و آزار و اذیت عشایر بسیار سنگدل بودند.
داستان رفتارهای غیرانسانی و کشتارهای وحشیانه ارتش رضاخانی در برخورد با عشایر، بسیار تلخ و دردآور است. بعضاً مرتکب شنیعترین و فجیع ترین خشونتها می شدند. وقتی وارد دهکده یا اتراقگاه عشایر می شدند آنان را به دار می آویختند ، اموالشان را به غارت می بردند ، به زنان هتک حرمت می شد و جواهراتشان را به سرقت می بردند.
از جمله اقدامات رضا شاه در دربار شاهنشاهی خود که برگرفته از روحیه خشن وی بوده است می توان به رفتار وی با یکی از نگهبانان اصطبل اشاره کرد.
یکی از خدمه دربار رضا شاه تعریف می کند که مرد قوی هیکلی به نام علیشاه مسؤول اصطبل بود که ضمن نگهداری اسبان شاه، فرزندان رضاشاه را هم تعلیم سوارکاری می داد. بعدازظهرها اشرف و شمس به اصطبل می رفتند تا اسبهای خود را بردارند و در محوطه وسیع کاخ سوارکاری کنند.رضا شاه یک روز متوجه می شود اشرف وقت زیادی را در اصطبل می گذراند و رفت و آمدهایش به اصطبل بیشتر از سایر فرزندانش است، چون ذاتاً آدم باهوشی بود به این عمل اشرف مشکوک می شود و کشیک دخترش را می دهد و سرانجام اشرف را که در آن موقع دختری دوازده- سیزده ساله بوده است در وضعیتی فجیع همراه با علیشاه به دام می اندازد رضا شاه شخصاً آنقدر با شلاق سیمی به سر و صورت علیشاه ضربه زده بود که وی از پا در آمد.
چند روز پیش هم ابراهیم گلستان از حامیان سلطنت که با دربار محمد رضا شاه هم مراوداتی داشت در مصاحبه با بی بی سی گفت در سال ۱۳۲۳ که به مازندران سفر کرده بودم و در آن جا با چند نفر از کارگران که سابقا برای زمین های شاهی کار می کردند گفتگو کردم و شنیدم که سرهنگ محمد فرخزاد از امرای ارتش رضا خان بود به دستور رضا شاه ظلم های زیادی را به مردم این منطقه روا داشته و مردم را به اجبار برای ساختن خانه به سر کار می برد و آنها را باتازیانه های سیمی مورد آزار قرار می داد تا جایی که تعدادی از همین کارگران در برابر این شکنجه ها طاقت نیاوردند و کشته شدند.