تیمور بختیار اولین رئیس ساواک،در آخرین فصل از حیات سیاسی خویش،سرگذشتی خواندنی یافت. او در نهایت با استقرار در عراق،گروهی گردهم آورد که به مددآن شاه را ساقط کند و هم پیمانانی که قرار بود او را در این طریق مدد رسانند. با این همه وی به دلایلی که در مقال پیش روی آمده است،طالعی نیک نیافت و به تیر ارباب سابق خویش به خاک افتاد. آنچه درپی می آید، خوانشی از فرجام اوست.
***
درنگرهای کلی، میتوان انگیزه فعالیتهای تیمور بختیار با وجود وقوف او بر وضعیت وجهه خویش در ایران و عدم کفایت نیرو امکانات وی، با وجود حمایت همه جانبه بغداد برای سرنگونی رژیم مقتدر شاهنشاهی، را میتوان به انتقامجویی شخصی وی از محمدرضا پهلوی به سبب حذف ناگهانی او با وجود خدمات وافر به نهاد سلطنت ـ که اثر ناشی از ضربه آن، به اختلال روانی وی نیز انجامیده بود ـ ارزیابی کرد که در راستای سوار شدن بر موج نارضایتی، حسابی نیز بر سر سرمایهداران مالباخته در اصلاحات ارضی بال گشوده بود.
محاسبه بختیار درباره مالکان وزین داران
به گفته پرویز ثابتی، مقام امنیتی:«تیمور بختیار در سال 1348 به سراغ فئودالها و مالکین سابق و کسانی که انقلاب عمیق اجتماعی ایران قدرت و سروری ناحق آنان را سلب کرده بود، رفت و افرادی را برای تماس با آنها به کمک دولت عراق به داخل کشور فرستاد و به آنها وعده داد چنانچه با وی همکاری کنند، نهتنها املاک و قدرت سابق خود را باز خواهند یافت،که از وجوه و امکاناتی که دولت عراق در اختیار آنها قرار خواهد داد، نیز بهرهمند میشوند».
همچنان که رویکرد پراگمات و ماکیاولیستی بختیار مانع از همکاری تشکیلات وی با جبهههایی نظیر تحریر اهواز و الشعبیه - که جداسازی خوزستان رسالتی مشابه در اساسنامه حزبی آنان قلمداد میشد با وجود عدم توافق در تصویب مشی مشترک سیاسی- نشد و زیر فشار رژیم بغداد، سران گروههای یادشده ناگزیر به ائتلاف با وی شدند، آنسان که صدام حسین در 5/9/1348 به یعقوب آلناصر (سرشاخه جبهه مؤتلفه اهواز) اذعان میدارد: «حدود دو ماه قبل با موافقتنامهای بین بختیار و صالح شعبانی به عنوان رهبر جبهه الحرکت الثوریه التحریر عربستان با حضور نمایندهای از جانب سفارت شوروی در بغداد و نمایندهای از جانب دولت عراق منعقد شد و در مذاکراتی که از قبل از امضای این موافقتنامه بین بختیار و صالح شعبانی به عمل آمد، بختیار مخالفت خود را با جدا شدن خوزستان از ایران اعلام کرده و گفته است: با کلمه آزادیبخش در عنوان و اسامی جبهههای به اصطلاح تحریر عربستان نیز موافق نیست و قرار شد در این زمینه صالح شعبانی در سازمان خود همچنین در شعارهای این سازمان تغییر لازم را بدهد».
*محاسبه بختیار درباره قومیت ها
تیمور بختیار که مدعی شده بود 200 نفر از بزرگان ایران به او قول همکاری دادهاند و به محض شورش اقدام خواهند کرد مدار اصلی برنامههای قیام اجتماعی خود را بیش از واحدهای حزبی، متکی بر پایگاههای قومی داخلی دانسته بود . یعقوب آلناصر پس از دیدار با تیمسار بازنشسته در قصر الاسلام روایت میکند:« هنگام ملاقات عدهای لُر -که آنان نیز برای دیدار با نامبرده آمده بودند- در محل مذکور اجتماعی کرده و بختیار هنگام ملاقات با یک شلوار گشاد لری (لباس محلی)، با این افراد به مدت نیم ساعت صحبت میکرد و خطاب به آلناصر گفت: در آینده نزدیک با بختیاریها از منطقه بختیاری اکراد از طریق کردستان و شما (خوزستانیها) از طریق جنوب، حمله میکنیم و کار را خاتمه خواهیم داد».(5) بیشترین استقبال از جنبش انقلابی بختیار، در مؤثرترین پایگاه قومی وی یعنی ایل بختیاری صورت گرفت که از نیمه دوم سال 1348،منطقه گرمسیر آن در آستانه شورش جمعی قرار داشت. عباس سالور، استاندار وقت خوزستان میگوید:« با اوجگیری آشوب در ایذه، قباد ظفرنماینده شهر مزبور در مجلس، از سوی ساواک داوطلب رفتن به ناحیه مزبور شد. روزی در اهواز با لباس بختیاری به نزدم آمد و در توجیه این کار ابراز داشت که برای رفتن به آن صفحات، باید همرنگ جماعت شد. پس از رفتن وی، ساواک علت حرکت وی را، میانجیگری برای برحذر داشتن ایل از تحریکات اعمال شده شمرد و تصریح کرد مشارالیه فاقد نفوذ و وجاهت لازم در عشایر است و از این جهت ناکام مراجعت کرد».
*محاسبه رسانه ای بختیار
با به کار افتادن دستگاه پروپاگاندای روانی بختیار، حمله رسانهای وسیعی علیه تهران به جریان افتاد و به استثنای بخش فارسی رسانه ملی عراق- که نطقها و بیانیههای کوبنده وی را بازتاب میداد- یک شبکه رادیویی مخصوص «جنبش آزادیبخش ملت ایران» نزدیک موج آبادان دایر شد که پخش آزمایشی آن از آبان سال 1348 آغاز شد. هفتهنامهای به نام رستاخیز ایران (ارگان دیگر جنبش ویژه پخش در ایران، اروپا و کشورهای عربی) تهیه شد و کتاب سرخ (آیین انقلاب) نیز برای پخش در اختیار کلیه دوایر دولتی کشور یاد شده قرار داده و توسط مأموران عراقی در سطح گستردهای میان زایران ایرانی توزیع میشد و نیز اعلامیههایی به گویش کردی و نشریاتی به زبان عربی در ضدیت با رژیم شاهنشاهی از طرف این نهاد در غرب کشور انتشار یافت که از مهر ماه سال 1348 با نسخهپراکنی سلسله پیامهای انجمن رهبری، از جمله اعلامیه محکومیت تجزیه استان بحرین پس از تصویب تجزیه آن، زیر عنوان اعطای استقلال در 9/1/1349 به جزیره مزبور همراه بود.
*محاسبه بختیار درباره ترور مقامات رژیم شاه
در کنار آن، طرحهای اختلالی، بخش عمدهای از فعالیت بختیار را به خود معطوف داشته بود و در حالی که عوامل اعزامی بختیار، اخبار بیاساسی مبنی بر موفقیت ترور رحیمی، رئیس شهربانی تهران و ایجاد انفجار در سالن دانشکده ادبیات مرکز به وی میدادند، ساواک در جهت حفاظت وخنثی سازی، طرحهای نمایشی حریق پمپ بنزین خسروانی و ترور راوی را به اجرا گذاشت. از سوی دیگر سخنگوی ساواک پس از پردهبرداری از نقش شرکتهای نفتی بریتانیایی و امریکایی و سرمایهگذاری 20 میلیون دلاری آنها در طرح بختیار- که نظریه وابستگی مطلق او به بلوک شرق را نقض میکرد- اظهار داشت: مبلغ 60 میلیون ریال به صورت دینار عراقی، دلار، پوند و ریال ایران برای تولید اغتشاشات درون کشور از سوی وی در اختیار عوامل داخلی قرار داده شده و افزون بر آن، یک دستگاه چاپ اسکناس بهمنظور تأمین مخارج فعالیتهای داخل، به نشر بهابرگهای جعلی ایرانی در ستاد مرکزی وی نصب شده است.
بختیار در اردیبهشت سال 1349، عملیات نفوذ دادن پارتیزانهای خویش را به درون مرز آغاز و در اولین مرحله چهار تن از چریکها را از مرزهای بازرگان، جوانرود، اهواز و دزفول به داخل گسیل کرد و پیشتر از اسفند سال 1348، برنامه عملیات گوریلایی خود را بدین شرح تبیین کرده بود: «هدفم این است که در روز 25 ماه محرم سال 1389 برابر با 13 فروردین ماه سال 1349 به عماره حرکت کنم و از آن طریق وارد ایران شوم و در عماره 500 نفری را که تاکنون تعلیمات نظامی دیدهاند و هم اکنون آنجا هستند به من ملحق خواهند شد و ابتدا به شوشتر بروم و از شوشتر به عقیلی و از عقیلی به کوههای بختیاری عزیمت و شورش را آغاز خواهم کرد». بختیار افزود همزمان با ورود وی به ایران، 100 هزار نفر از طرفداران او، همچنین افرادی که به وسیله شیخ عبدالکریم بطایی تدارک دیده شدهاند،به وی ملحق خواهند شد. سپس همزمان با شورش بختیار اهواز، سیلوی آن شهرستان را برای تأمین نان ،افراد همراه وی اشغال کنند و چهار نفری که در تهران مأموریت ترور چهار شخصیت برجسته مملکتی را داشتند، کار خود را انجام خواهند داد و اضافه کرد: سپس جنبش را به سراسر ایران گسترش خواهد داد و عاقبت رژیم را ساقط خواهد کرد.
فردوست میگوید: ساواک که در میان اطرافیان بختیار منابع متعددی داشت، طرح بختیار را چنین اعلام کرد که: او میخواهد از ایلام خود را به کوههای بختیاری برساند و در آنجا نیرویی جمعآوری کند و به حرکتهای پارتیزانی علیه دولت مرکزی دست بزند و منتظر موضعگیری سیاستهای خارجی نسبت به خود باشد. سیاست خارجی عراق از اردیبهشت سال 1348 در خصوص مسئله بختیار مشخص بود و در طرح نافرجام آغاز سال 1347، برنامه شورش نامبرده منحصر به صفحات بختیاری بود و اینک نقشه تازه وی برای آغاز نبرد ایذایی، بدین صورت نشانهگذاری شده بود: «باید برنامه شروع عملیات چریکی علیه دولت از هر جهت حسابشده باشد و به این نتیجه رسیدهام که شروع عملیات در یک منطقه واحد مثل چهارمحال و بختیاری نتیجهای نخواهد داد و فوراً سرکوب خواهد شد، لذا در نظر دارم مقدمات عملیات وسیعی را که لااقل از چهار یا پنج منطقه شروع میشود فراهم کنم» و طی اظهارات دیگر رهنامه شورای انتقالی حکومت آتی را اینسان نمایان میسازد:« در مناطق خوزستان، استانهای کردنشین و سرزمینهای بختیاری عواملی در اختیار دارد و با همکاری جلال طالبانی در نظر دارد در روز معینی در چند نقطه ایران قیام کند و با مذاکراتی که با مقامات عراقی صورت گرفته قرار شده است به مجرد اینکه یکی از استانهای قابل توجه ایران به دست ما افتاد کشورهای عربی ما را به رسمیت بشناسند و این امر کمکهای عراق را از لحاظ بینالمللی تسهیل خواهد کرد». ثابتی میگوید:« گروهی متنفذین خوزستان و لرستان به بختیار وعده داده بودند در صورت ورود او به کشور، دهها هزار تفنگچی در اختیارش قرار دهند». در این گذار برنامه یورش فراگیر لشکر بختیار در جهت متلاشی ساختن رشته تسلط داخلی رژیم به صورت گردانی در ظاهر مستقل، تحت عنوان متحد استراتژیکی دولت عراق، از حمایت راهبری لجستیکی ارتش آن کشور برخوردار بود تا آنجا که ارتش برای سوق دادن یگانهای نظامی خود در رزمایش نهایی، علائم مربوط به یونیفرم و درجه افسران نیروهای مسلح ایران را تهیه کرد و در تابستان سال 1349 حفاری و مینگذاری بخشهای حساس مرزی آغاز شد. در طرح تخریب فزاینده ،بختیار از بهرهبرداری از هیچیک از ظرفیتهای مؤثر در تخریب گسترده احتراز نکرد و یکی از مآخذ سازمان امنیت موسوم به صادقیان، از نقشه تیم بمباران وی پرده برمیدارد:« تقوی [: بختیار] میخواست به من مأموریت دهد با Fonrosen خلبان سوئدی که در بیازا میجنگید و تاکنون پنج میگ جنگی را سرنگون کرده بود تماس بگیرم و او را به بغداد دعوت کنم تا در روز موعود وارد عملیات آینده شود و تیم بمباران را پشتیبانی و تقویت کند و عظیمی هم در صدد بود با کمپانی هلیکوپترسازی کبرا تماس بگیرد و از این نوع هلیکوپتر هم خریداری کنند و تاکنون [حشمت] عظیمی در حدود 100 هزار دلار برای تقوی خرج کرده است».
*پاشنه آشیل محاسبات بختیار
با وجود تخصیص امتیازات عمده در تجهیز و تسلیح سپاه بختیار، پرداخت حقوق افرادِ او از اردیبهشت سال ،1348 به سبب کسربودجه دولت عراق، با دشواری روبرو شده بود. سخنگوی ساواک افشا میکند:« صدام حسین تکریتی گرداننده حکومت پوشالی بعث، نیمی از وجوهی را که بنا به فشار و توصیه وی از طرف دولت عراق در اختیار [جنبش] قرار میگرفت، از بختیار دریافت میکرد و دو ماه قبل [آبان سال 1349] همسر حسین [ساجده خیرالله] در سفری که به ژنو رفته و مهمان همسر تیمور بختیار بود، ترتیب تحویل و سپردن این وجوه را در بانکهای سوئیس داده است».
از دیگر روی با وجود اعمال شدیدترین تمهیدات حفاظتی ضد اطلاعات در مراحل نهایی، حلقه مرکزی انجمن رهبری نهضت به منظور تشکیل هسته عملیات در آغاز عملیات وی در عراق باز و لاجرم نفوذ در لایههای سازمان و کانون ستاد وی تا سطح معاونت و آجودان شخصی، به وسیله اعضای ساواک در نیمه دوم سال 1348 به سهولت جریان یافت و به علت کثرت یافتن تدریجی ایادی سازمان امنیت- که بعضاً توسط رئیس اسبق خود شناسایی شده بودند- پس از افزایش حساسیت نهادهای امنالعام و مخابرات در پی کنترل فعالیت خرابکاری افراد بختیار در داخل در طی یازده ماه گذشته، اینک به تعویق افکندن زمان حذف فیزیکی وی به عنوان بهترین راهکار ممکن در خنثیسازی دسایس وی -که به گفته تحلیلگر ساواک در راه مقاصد خویش از هیچ عملی رویگردان نبود- به حسب ملاحظات حفاظتی با محدودیت یافتن حاشیه رخنه جایز به شمار میرفت و مدیریت هدفمند سوژه برای قرار دادن مشارالیه در وضعیت نازل ضریب امنیتی و واقع شدنش در موقعیت ترور بیش از همه در یادداشت علم منعکس است که: «گروهی از مأمورین ما به داخل خانه بختیار نفوذ و او را ترغیب کردهاند با آنها به شکار برود... »
*محاسبه ای از آینده فرضی بختیار
بیگمان چنانچه بختیار از دسایس عوامل اسبق خویش جان به در میبرد، قطع نظر از فرآیند راهبردی جنبش وی در بهرهبرداری از تحولات سیاسی بعدی، از جمله انقلاب سال 1357، با توجه به موقعیت ممتاز خویش از منظر امکانات تشکیلاتی سازمانی و پایگاههای متعدد قومی، گوی سبقت را از سایر نیروهای مخالف رژیم میربود . در باره نخستین عملیات تروریستی برونمرزی ساواک ،که ثابتی سرپرست اداره اول امنیت داخلی در دومین کنفرانس مهندسی شده مطبوعاتی که با موضوع تشریح توطئههای تیمور بختیار در 7 بهمن سال 1349 پس از تجلی دیگر بار به عنوان مقام امنیتی در نقش گوبلز دولت شاهنشاهی، با لحنی سرشار از اغراق به بهانه پاسخ پرسشی مبتنی بر کیفیت اطلاعات حکومت ایران از جزئیات تیراندازی به بختیار و کشته شدن وی که خبرنگار مطرحکننده توسط ساواک از قبل به قید آن مأمور شده بود، ابراز داشت: اخباری که دولت از واقعه مذکور دارد منحصر به همان گزارشهایی است که خبرگزاریها منتشر کردهاند! با وجود این ژورنالیست فرانسوی ژراژ دویلیه یاد میکند: «هرگز بهطور درست اطلاع داده نشد مرگ بختیار به دست ساواک انجام شده است. ما هم جریان را از شاه در مصاحبه 4 فوریه سال 1974 در زوریخ پرسیدیم، چه کسی بختیار را کشت؟ شاه به ما خندید و با طبیعیترین لحن گفت: ما، ساواک!»