تلاش‌های صورت‌گرفته برای جلوگیری از فتنه

 حوادث تلخ پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ چنان با شتاب رخ داد که پس از هفت سال، هنوز می‌توان در بازخوانی آن، برخی نکات تازه را مورد توجه قرار داد. تصویری که از روزهای پس از انتخابات در یادها مانده، بیشتر مربوط به اعتراض‌های خیابانی با شعارهای هنجارشکنانه و برخوردهای انتظامی است، اما درست در میانه‌ی همان جنجال‌ها، کسانی (با سوابق و سلایق مختلف از کارگزاران کشور و دلسوزان نظام) با هدف تغییر نگرش معترضان و پایان دادن به اردوکشی خیابانی، با سران معترض به گفت‌وگو نشستند تا آبی بر آتش فتنه بریزند. هرچند تنها حضور تاریخی مردم در حماسه نهم دی ۸۸ بود که برای همیشه «فتنه تقلب در انتخابات» را پایان داد اما مروری بر این رایزنی‌های انفرادی و جمعی، می‌تواند برخی واقعیت‌ها در مورد بحران چند ماهه پس از انتخابات ۸۸ را روشن کند. بخشی از آنچه در پی می‌آید، روایت‌های تازه و برخی دیگر، بازخوانی روایت‌هایی است از این دست رایزنی‌ها که در غبار فتنه آنچنان دیده نشده است. علاوه بر این، روایت‌های بسیار دیگری هست که باید در فرصتی مناسب سراغ آنها رفت. مانند تلاش جمعی مورد اعتماد آقای موسوی که میان او و شورای نگهبان میانجی شدند و ضمن تمدید مهلت رسیدگی به اعتراضات، با چهره‌های برجسته ستاد وی به یک سازوکار توافقی برای بازشماری آرا رسیدند اما آن نیز مورد تأیید نهایی نامزد معترض قرار نگرفت و اجرایی نشد.

 

* بیاید با هم اعتراض کنیم!

 

دکتر حسین کچویان استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ـ که معاون سیاسی دفتر نخست‌وزیر در دوران مسئولیت میرحسین موسوی بوده ـ در مصاحبه با هفته‌نامه پنجره در سال ۱۳۸۹ می‌گوید: یکبار، همان دوشنبه‌ای که رفتند تظاهرات کردند (۲۵ خرداد)، قبل از تظاهرات به دیدن موسوی رفتم. ایشان گفت بیایید دفاع کنیم از رأی مردم؛ من گفتم نمی‌فهمم رأی مردم چه جوری مشکلدار شده است که حالا دفاع بکنیم یا نه؟ حالا شما می‌گویید چقدر از رأی‌ها مشکل دارند؟ ایشان اول نمی‌گفت؛ اما بعد گفت هزار و سیصد تا صندوق! من بلافاصله بعد از دیدار زنگ زدم به یکی از مشاوران آقای احمدی‌نژاد. او گفت همه‌ی هزار و سیصد تا صندوق برای شما! بین ۴۵۰۰۰ صندوق، این اصلاً به حساب نمی‌آید. یک‌ونیم میلیون رأی هم نمی‌شود. با این ارزیابی دقیقاً ایشان ساعت سه‌ونیم یا چهار آمد بیرون. با هم وارد آسانسور شدیم و ایشان رفت طرف آنجا (راهپیمایی) و من هم به راه خودم رفتم.
 
* خناسان کار خودشان را کردند

 

آیت‌الله هاشمی شاهرودی، رئیس وقت قوه‌ی قضائیه درباره‌ی ماجرای دیدار خود با نامزد معترض چنین می‌گوید: «آقای موسوی و آقای هاشمی را به قوه‌ی قضائیه دعوت کردیم. آقای موسوی برای تظاهرات اعلامیه داده بود. گفتم آقا! اینکار را نکنید و از این کار دست بکشید. گفتم اگر به نتایج انتخابات اعتراضی دارید، آقا قبول دارند و هیئتی را برای بررسی معین می‌کنند. گفت شرط لغو بیانیه این است که به من اجازه بدهند در صداوسیما صحبت کنم. گفتم می‌شود این کار را کرد. به دفتر آقا زنگ زدم. آقای جلیلی تازه دبیر شورای امنیت شده بود. به ایشان هم زنگ زدم و گفتم آقای موسوی چنین شرطی دارد. گفتند ما ترتیب کار را می‌دهیم. گفتم باید به صداوسیما بگویید که زمان بگذارند تا ایشان صحبت کند. بعد گفتم آقایان با شرط شما موافقند، شما هم تظاهرات را لغو کنید. آنجا پیش ما قول داد این کار را بکند و آنها هم واقعاً حاضر بودند که به ایشان برای صحبت در تلویزیون وقت بدهند، اما از پیش ما که رفت، نمی‌دانم کدام خنّاسان ذهنش را عوض کردند و کار خودشان را کردند.»
 
* نرمشی در کار نبود...

 

طرح درخواست‌های مبهم، متعدد و غیراجرایی باعث شده بود تا بسیاری از رایزنی‌های فردی و جمعی با نامزد معترض به نتیجه نرسد. در همین راستا آقای محمد کرمی‌راد عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس پس از دیدار جمعی از نمایندگان کمیسیون امنیت ملی با نامزد معترض گفت که وی در این دیدار بر خواسته‌های پیشین خود تأکید کرده است. اینکه خواسته‌ی میرحسین موسوی چه بود را می‌توان از روایت پرویز سروری از دیدار جمعی از نمایندگان با میرحسین موسوی به‌خوبی فهمید: «در آن جلسه به آقای موسوی گفتیم ما چند نماینده به شما قول می‌دهیم اگر دلایل شما مستند و قابل اعتماد باشد ما به‌عنوان مدافعین شما تمام ظرفیت خودمان را می‌گذاریم تا حق اعاده شود؛ چرا که در نظام جمهوری اسلامی اگر رئیس‌جمهور مبتنی بر رأی مردم نبوده و خدای ناکرده مبتنی بر تقلب و رأی‌سازی باشد یک فاجعه است و اساسا با هیچ یک از مختصات جمهوری اسلامی سازگاری ندارد. مهم این است که شما این دلایل را اثبات کنید. شما که هشت سال نخست‌وزیر این کشور بودید و چارچوب‌های این نظام را پذیرفتید و می‌دانید که نمی‌شود یک سری مطالبات را غیر قانونی پیگیری کرد... پایان صحبت‌های آقای موسوی هم در آن جلسه این بود: اگر تمام مردم ایران قانع شوند که تقلب نشده است من میرحسین موسوی می‌گویم تقلب شده است... و ما در آنجا متوجه شدیم که ایشان هیچ نرمشی برای بازگشت به عرصه‌ی قانونی کشور از خود نشان نمی‌دهد و کاملا به دنبال توهمی که در این فرازوفرودهای سیاسی اتفاق افتاده بود احساس می‌کرد نظام مجبور به امتیاز دادن به اوست و مجبور است که شرایط او را بپذیرد... با آقای کروبی هم که جلسه داشتیم همین دلایل بی پایه واساس را مطرح می‌کرد. کروبی می‌گفت من در دوره‌ی قبل این قدر رأی آوردم ولی این دوره کمتر شده است و یا اگر ستادهای من به من رأی می‌دادند بیشتر از این مقدار می‌شد.»
 
* پارادوکس فتنه و اعتقاد به ولی فقیه

 

محمدنبی حبیبی، دبیرکل مؤتلفه‌ی اسلامی نیز از زاویه‌ی دیگری به روایت جلسه برخی چهره‌های سیاسی با مهدی کروبی می‌پردازد: «هفته‌ی سوم یا اواخر هفته‌ی دوم بعد انتخابات بود که مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی به آقای عسگراولادی زنگ می‌زنند و می‌گویند از آقای کروبی چه خبر دارید، آقای عسگراولادی می‌گوید خبری ندارم، آقای کروبی کارهایی می‌کند که اصلاً من رغبت به تماس با او ندارم. آیت‌الله مهدوی‌کنی می‌گوید شما همین امروز با آقای کروبی تماس بگیرید و با وی دیدار کنید... آقای عسگراولادی با آقای کروبی تماس می‌گیرند و بالاخره برای ساعت۱۰ شب همان روز قرار می‌گذارند و با هم دیدار می‌کنند... آقای عسگراولادی می‌گفت اولین سؤالی که از آقای کروبی پرسیدم این بود که آقای موسوی چه کار می‌کند؟ آقای کروبی می‌گوید: والا من هم نمی‌دانم هر کاری دلش می‌خواهد می‌کند و با من هم مشورت نمی‌کند... آقای عسگراولادی می‌گوید: آقای کروبی آمده‌ام بگویم که چه کارهایی انجام می‌دهید؟ می‌دانید که امام رحمه‌الله‌علیه همین الان هم به کارهای انقلاب نظارت می‌کند؟ آقای کروبی می‌گوید بله من اعتقاد دارم که امام الان هم که از دنیا رفته‌اند ناظر ما هستند. آقای عسگر اولادی می‌گوید: اگر به این اعتقاد دارید، به کارهای خود نگاه کنید، امام رحمه‌الله‌علیه به این کارهایی که در نظام می‌کنید راضی است؟»

 

دیدارهای اعضای مؤتلفه با مهدی کروبی ادامه می‌یابد. حبیبی درباره‌ی جزئیات دیدار دوم می‌گوید: «بعد از این ملاقات در ماه مبارک رمضان ۸۸ در جلسه‌ای که در محضر مرحوم عسگر اولادی بودیم که ایشان گفت اگرچه من ملاقاتی کردم و نتیجه‌ای نداشت ولی من پیشنهاد می‌کنم که آقای حبیبی حتی با همسرشان ملاقاتی خصوصی با آقای کروبی و همسرشان داشته باشند... با آقای کروبی تماس گرفتم و وقت ملاقات گرفتیم ولی قبل از آن من ملاقاتی با مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی کردم، گفتم من قصد دارم ظرف چند روز آینده با این ترتیب به ملاقات آقای کروبی بروم، اگر شما موافقید یکی از خواست‌های من این باشد که آقای کروبی به شما زنگ بزنند و شما ملاقاتی با وی داشته باشید، بلکه ان شاءلله رفتار آقای کروبی با ملاقات با شما یا اقدامات شما که مصلحت می‌دانید اصلاح شود. آیت‌الله مهدوی‌کنی گفت من حرفی ندارم، شما در ملاقات بگویید که اگر آقای کروبی خواستند ملاقات کنند، هیچ منعی نیست. همه‌ی این حرف‌ها بعد از انتخابات و راهپیمایی‌های خیابانی و موضع‌گیری‌های آقای کروبی است {در آن جلسه} اولین مطلبی که من مطرح کردم این بود که آقای کروبی شما حاضر هستید با آقای مهدوی‌کنی تماس بگیرید و به ملاقات ایشان بروید؟ آقای کروبی گفت با کمال میل و آمادگی دارم... ملاقات من با آقای کروبی بیش از دو ساعت طول کشید. یکی از مطالبی که در آن جلسه به آقای کروبی گفتم این بود: شما که معتقد به ولایت فقیه بودید، الان از اعتقاد خود عدول کرده‌اید، عذرخواهی هم کردم که جسورانه حرف می‌زنم. آقای کروبی گفت خیر، اگر من از اعتقاد به ولایت فقیه عدول کنم، به یک انسان معلق تبدیل می‌شوم و تمام اعتقادات گذشته خودم را زیر سؤال می‌برم. گفتم ما این سابقه را از شما داریم ولی الان شما عدول کرده‌اید. گفت که نه، من عدول نکرده‌ام. گفتم پس این کارها چیست؟ گفت مثلا چه کار کردم؟ گفتم که چند وقت پیش گفتید گزارش‌هایی از بخشی از زندانی‌ها برای شما آورده‌اند که خیلی شما را ناراحت کرده. حالا به صحت و سقم آن کاری ندارم ولی شما گفتید من نامه‌ای به آقای هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان نوشتم و شرح آن را دادم و در واقع شکایت کردم. ما از شما که منبری هستید، پای منبرها یاد گرفتیم که اگر کسی متهم هست و تا زمانی که مورد اتهام است، هیچ کسی حق ندارد راجع به موضوع اتهام او در بیرون شایعه کند تا زمانی که قضاوت در مورد او انجام شود. شما در این نامه اتهاماتی به نظام داشتید، نه به یک فرد. نامه‌ای هم به رئیس مجلس خبرگان (آقای هاشمی رفسنجانی) نوشتید که اشکالی ندارد اما چرا نامه را منتشر کردید؟ فعلا که در مرحله اتهام است و ثابت نشده. آقای کروبی هم در مقابل این سؤال که مستدل هم بود، مدتی مکث کردند و جوابی نداد ولی در آخر گفت آقای حبیبی من نامه نوشتم و چند روزی صبر کردم و دیدم جواب نیامد، من هم آن را منتشر کردم. گفتم تلویزیون‌های ضد انقلاب از این نامه شما استقبال کردند و زمانی که داشتند برنامه دیگری را پخش می‌کردند خبر نامه شما را منعکس کردند. به هر حال او در این رابطه استدلالی نداشت و بعداً متوجه شدم آقای رفسنجانی این نامه را با یادداشتی رسمی به رئیس قوه‌ی قضائیه داده بودند و از او خواسته بودند که رسیدگی شود و این طور نبود که هیچ اقدامی نشده باشد».
 
* استدلال‌هایی برای تقلب!

 

از دیگر دیدارهای خبرساز با نامزدهای معترض در سال ۸۸ دیدار تیمی شش نفره از نمایندگان مجلس بود که به ابتکار دکتر علی لاریجانی برای رسیدگی به اعتراضات انتخاباتی تشکیل شده بود. آقای علیرضا زاکانی عضو این کمیته درباره‌ی دیدار نمایندگان با میرحسین موسوی توضیح داد: «آقای موسوی اولاً اظهار ناراحتی کردند و گفتند: چرا بخشی از این سایت‌هایی که به من مربوط هست را بسته‌اند و یا محدود کردند؟ نکته‌ی دوم هم این بود که هیچ دلیلی برای اعتراضات ذکر نمی‌کرد و تنها دلیلی که شنیدیم این بود: اگر من اعتراض نکنم این ۱۳میلیون رأی از من عبور می‌کند. اعتراض من به‌خاطر این است که یک حالت پیشتازی نسبت به این ۱۳میلیون داشته باشم و بتوانم آنها را پشت سر خودم نگه‌‌‌دارم، حال اینکه این‌ها به چه دلیل و چه نیتی است را به ما نگفتند.» او درباره‌ی دیدار با مهدی کروبی از دیگر نامزدهای معترض نیز گفت: «جمله‌ای که آقای کروبی دائماً تکرار می‌کرد این بود: من دلم برای «اسلامیت» و «جمهوریت» نظام می‌سوزد». گفتیم: چرا برای اسلامیت و جمهوریت نظام؟ گفت: چون تقلب شد. گفتیم: دلیل تقلب چیست؟ گفت: من دفعه قبل ۴میلیون و نیم رأی آوردم و این بار ۳۵۰هزار، پس یقیناً تقلب شده. ما گفتیم: مردم رأی ندادند؛ این که اسمش تقلب نیست! گفت: نه! تقلب شد. ما اصرار کردیم تا اینکه آقای گرامی‌مقدم به آماری از برخی صندوق‌های بزرگ بجنورد اشاره کرد و ما خواهش کردیم: شما بیایید این۶۰۰  - ۷۰۰ صندوقی را که در حوزه‌های خراسان شمالی هست، انتخاب کنید (تا بازشماری شود). اصرار از ما بود که این کار را انجام بدهید. آنها ابتدا قبول کردند ولی در آخر نیامدند تا صندوق‌های رأی را باز کنیم و کمک کنیم و اگر اشکالی هست در هر صندوقی که خودشان می‌خواهند؛ مشخص شود.»
 
* به سمت ضدانقلاب

 

حجت‌الاسلام علی رازینی، از چهره‌های برجسته‌ی قضایی کشور است که در جریان فتنه‌ی ۸۸ به‌عنوان رئیس دادگاه ویژه‌ی روحانیت به ایفای نقش می‌پرداخت. او که رأی خودش را در روز انتخابات ریاست‌جمهوری دهم به سود میرحسین موسوی به صندوق انداخته، از ماجرای ملاقاتش با این نامزد معترض پس از انتخابات می‌گوید: «وقتی این حوادث ناراحت کننده پس از انتخابات واقع شد، برایم سؤال شده بود: آقای مهندس موسوی که در زمان خودش یک آدم حزب‌اللهی بوده، از نزدیک با آقای بهشتی و با آقای خامنه‌ای در حزب جمهوری کار کرده است، چرا اینطور می‌کند؟ این اطلاعیه‌ها داشت من را متلاشی می‌کرد. از نظر من این اطلاعیه‌ها با اطلاعیه‌های منافقین خیلی فرقی نداشت. همان ادبیات بود. یک زمانی خود آقای موسوی و اینها، این طرف خط بودند و منافقین همین اطلاعیه‌ها را علیه دولت آن زمان می‌دادند... تعجب می‌کردم که چرا اینطور شده است؟ تصمیم گرفتم به هر قیمتی که شده با ایشان ملاقات کنم.

 

بالاخره حدود هفت الی هشت روز بعد از انتخابات و قبل از اینکه شورای نگهبان نظر نهایی را داده باشد یعنی همان دورانی که یک مقداری التهاب بود و دوران رسیدگی به شکایت‌ها موفق شدم که ایشان را در دفتری در خیابان پاستور، ملاقات کنم. این ملاقات یک ساعت و خرده‌ای طول کشید.

 

آنجا خیلی مایه گذاشتم و تصور کردم که یک مقداری در ذهنیت ایشان تأثیر مثبت گذاشت. وقتی آمدم بیرون خوشحال و امیدوار بودم که مسأله جمع می‌شود. به ایشان گفتم که آقای موسوی، من خبره انتخابات هستم. از اول انقلاب تا حالا، هرچه انتخابات شده، ما یا در هیأت اجرایی بودیم و یا در هیأت نظارت و خلاصه به نحوی دخیل بودیم. مکانیزمی که درست شده، محکم است و تقلب‌بردار نیست. یعنی امکان تقلب میلیونی وجود ندارد. من یقین دارم به این مسأله، شما هم اگر به کارشناس بی‌طرف بگویید که بررسی کنند، می‌بینید چنین است.

 

ایرادهایی هم که شما می‌فرمائید، ایرادهایی نیست که زمان بعد از انتخابات بشود آن را مطرح کرد. این ایرادات قبل از انتخابات هست. اگر شما به ساختار اشکال دارید که ما هم آن اشکال‌ها را قبول داریم که مثلاً آقای احمدی‌نژاد از موقعیت ریاست‌جمهوری خودش استفاده کرده است برای این مسأله.

 

این مسأله هم دو جواب دارد. یک جوابش این است که قانون اساسی پیش‌بینی کرده است که هر طور باشد رئیس‌جمهور قبلی کمی از رانتش استفاده می‌کند. به همین دلیل گفته است که دو دوره بیشتر نشود رئیس‌جمهور بماند. چون وقتی ایشان یک بار بوده، بار دوم خیلی راحت می‌تواند رأیی را به دست بیاورد. اگر بار سوم برسد، کاملاً اوضاع را مسلط هست، لذا قانون اساسی منع کرده؛ حتی اگر آدم خوبی باشد، آدم کارآمد و متدین هم باشد. نکته‌ی دوم اینکه اگر کسی به این سوءاستفاده‌های پیش از انتخابات اشکال داشته باشد، باید قبل از انتخابات استعفا بدهد و بگوید که چون شرایط مساعد نیست، من در این انتخابات شرکت نمی‌کنم. روال در دنیا این هست. در سیستم‌های سیاسی، خیلی جاها، احزابی می‌گویند که بله، چون حزب حاکم آمده است مثلاً روزنامه‌ها را تعطیل کرده و فضا آزاد نیست، ما انتخابات را بایکوت می‌کنیم و شرکت نمی‌کنند. به آقای موسوی گفتم شما اگر این حرف‌ها را می‌خواستی بزنی، آن موقع باید از انتخابات انصراف می‌دادی و می‌گفتی که من به این دلیل شرکت نمی‌کنم. وقتی قبول کردی شرکت کنی، معلوم می‌شود که این فرصت‌ها و یا تخلفات را در حدی نمی‌بینی که خدشه‌ای به اصل انتخابات بزند، والّا وارد نمی‌شدی. وقتی وارد شدی، باید حرف‌هایی در چارچوب ایراد به صندوق و روز ر‌أی‌گیری بزنید. البته تأکید کردم اگر مستندی داری ارائه کن.

 

البته صحبتم نرم و غیر تهاجمی بود. خیلی آرام و خیلی دوستانه. ایشان هم گوش کرد، خیلی از جاها هم تأیید می‌کرد و قبول داشت که این مقدار تقلب نشده است. خلاصه با خوشی از هم جدا شدیم و خیلی خوشحال بودم که توانستم کاری بکنم. اما شب آمدم و دیدم که ایشان یک اطلاعیه تندتر از قبلی‌ها منتشر کرد. بعد به بچه‌هایم گفتم: من بوی بدی استشمام می‌کنم و آن این است که ایشان را بعضی‌ها مدیریت می‌کنند. سوار شده‌اند روی این موج و دارند ایشان را به سمت ضدانقلاب می‌برند.»

 

به این ترتیب با نگاهی به مجموعه دیدارهای صورت گرفته با دو نامزد معترض انتخابات ۸۸ که البته تنها بخشی از این دیدارها رسانه‌ای شده و جزئیات بسیاری دیگر از آنها هنوز تشریح نشده است، می‌توان دریافت که اصرار بر راهکارهای غیرعملی به جای سازوکارهای قانونی و تکیه بر برخی باورهای شخصی به جای توجه به واقعیات سیاسی و دست کم بی‌توجهی به توطئه‌ی بیگانگان برای ناامن‌سازی کشورمان، باعث شد تا هیچ یک از این دیدارها و مذاکرات نتواند به تغییر مسیر کاندیداهایی که بعدها «سران فتنه» لقب گرفتند بینجامد. در چنین شرایطی که رایزنی دلسوزان کشور و رجال سیاسی به فرجام نرسید، تنها حضور معنادار مردم در راهپیمایی عظیم نهم دی ۸۸ توانست آتش فتنه را خاموش کند و به همگان نشان دهد که در نظام مردم‌سالاری دینی، این «مردم» هستند که حرف نهایی را می‌زنند.

 

از خرداد ۸۸ که مردم با حضور گسترده در پای صندوق‌های رأی، اعتقاد خود به نظام جمهوری اسلامی را اثبات کردند تا دی ماه همان سال که حضور گسترده‌ی مردم در خیابان‌ها، بار دیگر نمایشی از اقتدار ملی کشورمان بود، اتفاقات سیاسی ـ امنیتی خیابانی، هیچ یک نتوانست ذره‌ای به جمهوریت نظام اسلامی آسیب بزند و همین ویژگی مردم‌گرایانه نظام جمهوری اسلامی باعث شده تا امروز کشورمان نماد مردم آرامش و مردم‌سالاری در منطقه‌ای پرآشوب باشد.