ظریف در این نشست با اشاره به توافق هستهای گفت: «در مسائل جهانی و حل آنها نمیتوان بازی برد و باخت داشت یعنی به قیمت باخت دیگران به پیروزی رسید، این بازی است که نتیجهاش صفر است. فرض طرف مقابل به تلاش برای رسیدن به پیروزی باعث شد که سالها مسئله هستهای حل نشود و هر کدام از طرفین بر مواضع خود پافشاری میکردند، ایران بر حق خود تأکید داشت و آمریکا نیز میگفت که ایران حتی نباید یک سانتریفیوژ داشته باشد اما وضع نمیتوانست به این منوال ادامه پیدا کند چرا که توازن میان قوای دولتی و مخالفان را نمیتوان با شیوه برد و باخت به هم ریخت. کاری که ما کردیم این بود که با ریاست جمهوری روحانی این مسئله را بازتعریف کردیم که چطور میتوانیم مسئله هستهای را حل کنیم و روش متفاوتی در قبال تعریف مسئله در پیش گرفتیم.
اکنون میتوان این امر را در مورد سوریه اجرا کرد. اگر به آن صورت که غربیها میگویند که نمیتوانیم آیندهای با اسد برای سوریه داشته باشیم این موضوع، نتیجه صد درصدی مورد نظر مخالفان است و اگر اسد مجبور به واگذاری قدرت باشد این امر از نظر او نتیجه صد درصد مورد نظر برای مخالفان خواهد بود و اگر اسد نیز بماند این از نظر مخالفان اسد نتیجه صد درصدی برای او است و این صدمهها تا ابد ادامه پیدا خواهد کرد. از این رو باید واقعیتهای کنونی را درک کرد و رویکردی عقلانی آغاز کرد.»
فرد و شخصیت خاص باید بر روندی تأکید کرد که چگونه همه سوریهها میتواند بخشی از راه حل مسئله باشند، به محض این که رویکرد برد و باخت را کنار گذاشتیم میتوانیم امیدوار به یافتن راهکاری در این رابطه باشیم.
در رابطه با این موضوع باید به چند نکته اشاره کرد؛ اولاً وضعیتی که آقای ظریف از شرایط برنامه هستهای ترسیم میکند را باید غیر واقعی دانست؛ چه آن که روند مذاکرات هستهای طی سه سال گذشته و توافق موسوم به برجام عملاً موقعیتی کاملاً به نفع آمریکا ایجاد کرده است؛ چه اینکه با وجود تصنعی کردن صنعت هستهای و بتنریزی قلب تنها نیروگاه هستهای ساخت ایران، تحریمها نه تنها لغو نشد بلکه روز به روز نیز افزایش پیدا کرد، شرایطی که میتوان آن را وضعیت برد-برد برای آمریکا و باخت- باخت برای ایران دانست که با هنرمندی قهرمانان دیپلماسی دولت پدید آمده است؛ متن برجام آن قدر مفتضح است که مطابق آن، دولت در قبال تمدید تحریمها دو اقدام میتواند انجام دهد اول این که نسبت به این مسئله اعتراض کند که با گذشت مدت کوتاهی مجدداً تمام تحریمها برمیگردد دوم این که وضعیت فعلی را بپذیرد که باز هم به معنی پذیرفتن تحریمها است! لذا باید اذعان کرد که نتیجه رویکرد متفاوت دولت روحانی به تعبیری صحیح خسارت محض بوده است.
ثانیاً تجربه برجام به خوبی نشان داده که آمریکا به هیچ عهد و پیمانی ولو این که توسط شورای امنیت سازمان ملل هم رسمیت یافته باشد متعهد نخواهد بود؛ برای اثبات این مسئله کافی است نگاهی به وضع روزافزون تحریمها توسط این کشور و برخلاف تعهداتش مطابق برجام داشت؛ سخنان وقیحانه مارک تونر سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز خود نشان از همین واقعیت دارد که در واکنش به سخنان روحانی در جمع دانشجویان دانشگاه تهران میگوید «برجام یک معاهده و توافق رسمی نیست و هیچ کس نمیتواند مانع این شود که یک طرف توافق، آن را ترک کند». به همین دلیل واضح است که دم زدن از برجام دو، سه و چهار تنها به ضرر ایران و محور مقاومت تمام خواهد شد؛ مسئلهای که رهبر معظم انقلاب نیز در سخنرانی ابتدای امسال خود در مشهد مقدس نسبت به آن انتقاد کرده و تصریح کردند:
سیاست آمریکا اقتضا میکند که تفکری در میان ملت ایران تزریق شود تا وانمود کنند ملت ما بر سر یک دوراهی قرار دارد، یا با آمریکا کنار بیاید یا دائماً فشارها را تحمل کند... در داخل هم کسانی این فکر را قبول دارند و میگویند در قضیه هستهای توافق شد، باید در قضایای کشور هم برجام 2 و 3 به وجود بیاید تا بتوانیم راحت زندگی کنیم. این منطقی است که سعی میکنند این منطق را در بین نخبگان جامعه و از سوی نخبگان جامعه به افکار عمومی جامعه منتقل کنند. معنای این حرف چیست؟ معنای این حرف این است که جمهوری اسلامی از مسائل اساسیای که به حکم اسلام و به حکم برجستگیهای نظام جمهوری اسلامی پایبند به آنها است، صرف نظر کند.
ثالثاً وضعیت کنونی سوریه به طور کامل به نفع محور مقاومت است و آزادسازی بیش از نود درصدی مناطق شرقی حلب، به اعتراف نویسندگان غربی بزرگترین پیروزی بشار اسد طی پنج سال گذشته بوده که نهایتاً به آزادسازی کامل مناطق دیگر این کشور خواهد انجامید. به همین جهت دم زدن از گفتوگو در شرایط فعلی به نوعی وقت خریدن و تقویت تروریستهای مسلح هم پیمان آمریکا و رژیم صهیونیستی محسوب میشود؛ لذا پرواضح است که این سخنان را باید در راستای منافع آمریکا دانست.