آقای روحانی گفته است: امام نه تنها توانست استقلال واقعی را به ایران برگردانده و عزت و عظمت را برای مردم به ارمغان آورد، بلکه توانست حکومت مردمی، اسلامی و مردمسالاری دینی و حکومتی را که قرنها مورد نظر مردم بود در سرزمینی که عشق پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) قلوب مردم را تسخیر کرده، مستقر سازد.
وی میافزاید: امام این دو جمله را به ما آموخت که چگونه با 6 قدرت جهانی پای میز مذاکره نشسته و حقوق ملت را بستانیم.
انتساب مشی توأم با اشتباه دولت در مذاکرات به امام و رهبری در حالی است که برخی دولتمردان برخلاف سیره حضرت امام و جانشین شایسته ایشان، آمریکا را از جایگاه دشمنی و «شیطان بزرگ» خارج کرده و با حسن ظن به دشمن نگریستند یا این خوشگمانی را ترویج کردند. امام و رهبری هرگاه درباره سران رژیم آمریکا و عملکرد آنها سخن گفتند، بدعهدی و خیانت و جنایتهای مداوم آنان را به رخ کشیدند اما آقای روحانی به واسطه 15 دقیقه گفتوگوی تلفنی با اوباما مدعی شد «او را بسیار مودب یافتم.» آقای روحانی همچنین آمریکا را «کدخدا» لقب داد که مفهوم مقابل آن «رعیت» است و اساسا با این تلقی مذاکره برد- برد معنا ندارد. امام و رهبری به اعتبار هویت استکبار، با بیاعتمادی به وی مینگریستند اما برخی دولتمردان اصرار داشتند باب شراکت در برجامهای 1و 2 و 3 و 4 را با شیطان بزرگ باز کنند و آن قدر در این زمینه عجله داشتند که فراموش کردند باید تضمینهای کافی در توافق بگیرند؛ به همین دلیل هم از یکسو به مردم برخلاف واقعیت وعده دادند 180 میلیارد دارایی درآمد بلوکه شده ایران به واسطه توافق آزاد شود و با اجرای برجام روزانه 170 میلیون دلار عاید کشورمان شود، اما پس از اجرای برجام میگویند سالها طول میکشد تا سیب و گلابی برجام برسد.
از سوی دیگر سران آمریکا و جبهه استکبار بارها میگویند به واسطه مدعیان اصلاحطلبی و اعتدال باید محتوای حکومت دینی را تغییر دهند و حربه اقتدار انقلابیگری را به واسطه میانهرو(!؟)ها از جمهوری اسلامی بگیرند و متاسفانه برخی دولتمردان در قبال این رویکرد جز انفعال و حداکثر برخی اظهار همدردیهای انتخاباتی- اگر فلان توافق نشود، در انتخابات آسیب میبینیم!- قاطعیت و صراحتی از خود نشان نمیدهند.
یادآور میشود ادبیات امام درباره امثال کارتر و ریگان (سران وقت آمریکا) مالامال از عزت، روشنگری، اعتراض و تحقیر مواضع مستکبرانه است.