اگر کسی تصور میکند، جنگی که در یمن از 540 روز پیش شروع شده، صرفا جنگ عربستان علیه همسایه یمنی است، در عرصه سیاست بینالملل و منطقه «سهلاندیش» است.
جنگ یمن، جنگ تمام عیار آمریکایی است؛ از انگیزه و فرمان آغاز و اتاق عملیاتش در «ریاض» گرفته تا بمبهایی که بر سر مردم یمن ریخته میشود. اهداف این جنگ کاملا در خدمت منافع آمریکا و به تبع آن عربستان است چون عربستان عموما در منطقه تابع سیاست آمریکاست.
همانطور که «مقاومت» یا عوامل کمککننده به محور مقاومت در سوریه، نباید باشند، طبیعی است که این عوامل در یمن هم نباید باشند؛ در عراق هم نباید باشند، در بحرین هم نباید باشند، در فلسطین هم نباید، همچنانکه قبلا در لبنان هم نمیبایست میبودند اما آمریکا چه کند که اینها هستند حتی بعد از 33 روز جنگ در لبنان، چند جنگ در غزه، پنج سال جنگ شبهجهانی در سوریه و یک سال و نیم جنگ در یمن.
وقتی آمریکا طی 15 سال گذشته، با دو جنگ مستقیم خود در عراق و افغانستان، جنگ نظامی اسرائیل در لبنان، جنگهای نظامی نیابتی در سوریه، یمن و جنگ امنیتی-اقتصادی-سایبری با ایران نمیتواند سلامت منافعش در منطقه را تضمین کند، ناگزیر است گزینه مذاکره با عامل اصلی این شکستها را روی میز بگذارد؛ خصوصا وقتی که سران دولت فعلی آمریکا خودشان اذعان میکنند که اگر میوه فشارهای چندساله اقتصادی را از درخت تحریم ایران نچینند، دیگر میوه افتادهی فاسد، جایی در سبد منطقهای نخواهد داشت و ضربه سقوط این میوه، شیشه عمر اجماع متحدان ضد ایرانی واشنگتن را، بدون نتیجه درخوری، میشکند.
توافق هستهای که آمریکا در پی آن بود، در حقیقت، حداقل انتظار و خواسته طرف آمریکایی از حداقل 15 سال انواع جنگ است. بدین معنا که اگر «برجام» محقق نمیشد، حاصل میلیاردها دلار هزینه و سالها جنگ مستقیم و نیابتی برای آمریکا «تقریبا هیچ» بود. پس برجام گام اول تحقق خواستههای «کاخ سفید» برای «خاورمیانه جدید» است. اصلا برجام بدون تحولات منطقهای برای آمریکا معنا ندارد.. ناقص است.
پس این طبیعی است که بعد از محقق شدن خواسته حداقلی منِ آمریکایی از طریق برجام -که البته اینجا تحقق خواست شُمای ایرانی که رفع تحریم بود، اصلا اهمیتی ندارد- سخن از برجام منطقهای پیش بِکشم و یک بار خواستار مذاکره درباره سوریه شوم و بار دیگر خواستار مذاکره درباره عراق و بار دیگر درباره یمن.
بتازگی هم دولت عُمان با تحویل یادداشتی به سفارت جمهوری اسلامی در مسقط «پیام محرمانه» آمریکا را منتقل کرده که واشنگتن در آن خواستار مذاکره با ایران بر سر یمن شده است. آنطور که یک «منبع مطلع» به نگارنده گفت، واشنگتن این پیام را قبل از سفر اخیر «جان کری» به «جده» عربستان و ارائه «طرح»ـش برای حل بحران یمن و مشخصا در تاریخ 12 آگوست (22 مرداد) تسلیم دولت عمان کرده است.
طبق این پیام، آمریکا خواستار مذاکره سهجانبه «تهران، واشنگتن و مسکو» در سطح کارشناسی شده و بسیار جالب توجه است که عربستان، نائب بر حق آمریکا در جنگ یمن، در پشت این میز پیشنهادی جایی ندارد. جان کری در سفر اخیر به عربستان هم که کاملا برای بررسی گرفتاری ریاض به جده رفت، «آقای شاه» را در جریان گذاشت و در سطح دیپلماسی آشکار، خواستار آغاز سریع مذاکرات گروههای یمنی شد و در سطح دیپلماسی پنهان، خواستار آغاز هرچه سریعتر مذاکرات کارشناسی ایران، آمریکا و روسیه.
به گفته این منبع، یکی از مقامات دستگاه دیپلماسی با ابراز موافقت خود با اجرای این مذاکرات، برای ورود به آن اعلام آمادگی کرده اما جمهوری اسلامی با درک ابعاد و بستری که این پیشنهاد در آن مطرح شده، تاکنون به آن پاسخی نداده و پاسخی نیز نخواهد داد چرا که حق تصمیمگیری برای سرنوشت یمن را حق طرفهای یمنی میداند و ترجیح میدهد مردم یمن و گروههای سیاسی آن، خودشان برای کشورشان تصمیم بگیرند.
هر چند که سعودیها از این پیام محرمانه و نبودن صندلی چهارم بر سر میز مذاکره ناخرسندند، اما نباید از وضعیتی که ریاض و واشنگتن را به اینجا رساند غافل شد. عربستان مثل حکومت بعث عراق که با توهم اشغال زودهنگام تهران، به ایران حمله کرد، به یمن حملهور شد تا در اندک زمانی یمن را تصرف و جنبش انصارالله را کنار بزند اما همانطور که در اواخر جنگ تحمیلی، ایران در خاک عراق عملیات میکرد و جنگ مغلوبه آمریکا و انگلیس را نگران کرده بود تا با وعده مهار صدام پیشنهاد مذاکره بدهند و به در بسته خوردند، اکنون ارتش و کمیتههای مردمی یمن نیز در عمق عربستان در حال عملیات هستند و جنگ را مغلوبه کردهاند تا جایی که بر ارتفاعات مشرف بر شهر نجران هم مسلط شدهاند.
حتی دهها تانکهای آبرامز آمریکایی هم برای یمنیها مانعی جدی به شمار نمیرود و بیعرضگی نظامیان سعودی در استفاده از آن آبروی ادوات نظامی آمریکا را به باد داده تا جایی که یک فرمانده نظامی در سفر کری به عربستان به محمد بن سلمان وزیر دفاع سعودی گفته است که نظامیان کاربلد را مسئول هدایت تانکها قرار بدهد تا اینطور تصاویر انهدام و تخریب آنها به دست یمنیها منتشر نشود. همچنین، اطلاعات ماهوارهای اتاق عملیات جنگ در «ریاض» با حضور افسران انگلیسی، آمریکایی، اسرائیلی و فرانسوی هم راه به جایی نبرده و نتوانسته پیشروی ارتش یمن در عمق خاک عربستان را متوقف کند، بنابراین طبیعی است که صاحب اصلی جنگ یمن، دوباره ناگزیر گزینه مذاکره را روی میز بگذارد. همچنانکه در سوریه نیز گزینه مذاکره با روسیه را مکررا روی میز گذاشت تا سرانجام به خواسته خود رسید.
موشک توچکای یمن که چندین بار چند پایگاه و تجمعات سعودی در خاک یمن و عربستان را هدف گرفته، اکنون به موشک برد بلند «برکان-1» (آتشفشان) رسیده که حدود 800 کیلومتر برد دارد و نتنها ریاض را در تیررس خود دارد، حتی میتواند امارات عربی متحده را نیز تهدید کند.
اکنون آمریکا به تکاپو افتاده است تا در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، اگر نمیتواند جنگ در سوریه و یمن را به سود خود فیصله بدهد، حداقل آن را «فریز» کند. بنابراین جان کری طرح جدید اما با محتوای تکراری خود را با اصلاحاتی به شهر ساحلی «جده» برد و یمنیها را به مذاکره دعوت کرد. در گزارش قبلی به محتوای این طرح پرداختم .
اما ارتش یمن با شلیک موشک «بُرکان»، خودش مستقلانه به آمریکا و عربستان پاسخ داد و طرح کری را زیر سایه سنگین «برکان-1» بُرد تا مذاکرهکنندگان یمنی از موضع برتر وارد دور جدید مذاکرات با طرف سعودی (و دولت مستعفی یمن) شوند.
بنابراین شلیک بُرکان به جنوب منطقه طائف، پیام خود را رساند تا در موقعیتی که ارتش یمن پس از یک سال و نیم همچنان مقاومت میکند و سران عربستان را مستأصل کرده، جان کری پاسخ پیام خود را از یمن در خاک عربستان دریافت کند و دیگر نه «پیام محرمانه در مسقط» نیازی به پاسخ داشته باشد نه نیازی به آغاز «برجام منطقهای» از یمن باشد.
به اعتقاد جمهوری اسلامی، سرنوشت یمنیها باید به دست خودشان سپرده شود، نه سعودیها و حتی آمریکاییها نیز حق دخالت در تعیین سرنوشت یمن و دیگر کشورهای منطقه را ندارند و بر اساس چنین سیاستی، «برجام منطقهای» خودبهخود بیمعنا میشود و نباید هر کجا آمریکا در میدان، به بنبست خورد، در عرصه سیاسی برای او روزنه «نفوذ» باز کرد.