بعد از گذشت هشت ماه از قطع ارتباط دیپلماتیک تهران و ریاض به دلیل سلسله وقایع رخ داده در دور تازه اختلافات ایران و عربستان، تمام رخدادهای معطوف به این دو کشور در جهت ایجاد فاصله بیشتر میان آنهاست؛ از اقدامات سیاسی و نظامی تا لحن رهبران دو کشور در باب مسائل مشترک.
عربستان به دلیل ترس از استیلای هژمون ایران بر خاورمیانه -که آن را محصول عادیسازی روابط تهران با غرب و پیرو برجام میداند- سعی در ایجاد تنش میان دو کشور دارد. اتخاذ استراتژی “موازنه تهدید” در راستای ایجاد ائتلاف فوری میانمدت در مقابل ایران، آنها را بیش از پیش محتاج بحرانسازی کرده است.
از سوی دیگر، تهران که نشان داده بود از توانایی حل مشکلات بین المللی در صحنه دیپلماسی برخوردار است، با مشکل بزرگ بسته شدن سفارتها و قطع روابط دیپلماتیک -که محصول تصمیمات شتابزده و مبتنی بر هیجان بوده- مواجه شده است.
تفکر جمعی و تاریخی ایرانیان، موضعگیری قدرتمند در مقابل عربستان را امری ارزشمند قلمداد میکند و این مسئله سبب موضعگیری مقامات ایرانی در مقابل عربستان به اشکال گوناگون و غالبا در چارچوب تهدیدهای پرطمطراق شده؛ اما رفتار عربستان تا حدودی خارج از عرف معمول است؛ از ملاقات رسمی با اعضای گروه مجاهدین خلق [منافقین] تا ایجاد مانع بر سر راه اعزام حجاج ایرانی به مراسم حج امسال.
اینگونه رفتارهای حکام سعودی نشانههایی هستند از وخامت اوضاع روابط میان دو کشور؛ وخامتی که تا امروز از سوی مسئولان تهران با وجود جنگ سخت کلامی، در چارچوب عرف حفظ شده است. مسئولان تهران در ظاهر مواضع متضادی اتخاذ کردهاند، لیکن به واقع در حرکتی هماهنگ، مواضع سخت و نرم را توسط افراد مختلف بیان کرده و با این حرکت سعی در کنترل تنش در سطح مورد نظر دارند.
از اینگونه رفتارهای متضاد تهران و ریاض میتوان چنین استنباط کرد که ریاض منفعت خود را در تنش و بحران میان دو کشور میبیند. اما سود عربستان از ایجاد این بحران چیست؟
عربستان جدا از بهره برداری از بحران در جهت ایجاد ائتلاف در غرب آسیا و شمال آفریقا بر علیه ایران بر پایه موازنه تهدید، به دنبال ایجاد بیثباتی سیاسی در ایران است. ابزار ریاض هم مشخص است؛ خدشهدار کردن وجهه دیپلماتیک ایران و جلوگیری از نزدیکی تهران و غرب، کمک به گروههای مخالف حکومت و تلاش برای استیلای تفکر جدایی طلبی اقوام ایرانی.
قطعا یکی از دلایل عدم تمایل تهران به دامن زدن به این تنش و تلاش برای کنترل آن نیز، آگاهی به این مسائل است.
از بعدی دیگر، این بحران بازیگران دیگری هم دارد؛ ایالات متحده و روسیه.
موضع روسیه درقبال این بحران تا حدودی روشن است، لیکن آنچه میتواند به مثابه متغیر نقش ایفا کند، انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده است؛ رخدادی که با توجه به احتمال روی کار آمدنهیلاری کلینتون، بهطور بالقوه میتواند سبب تغییر در بالانس بحران فوق الذکر به سود سعودی شود و از این رو ایران سعی دارد تا با بیشترین ثبات ممکن به پیشواز این رخداد برود.
مسأله فوق سبب تلاش ریاض برای تنش آفرینی در ماههای آینده و تلاش تهران در جهت خنثی کردن و کنترل تنشهای آتی خواهد شد.
ضمن اینکه بحران سوریه و بحران روابط میان ریاض و تهران دارای رابطهای دیالکتیک هستند؛ به شکلی که ادامه بحران سوریه -که صحنه جنگ نیابتی دو کشور است- از ورود روابط ایران و عربستان به شرایط معمول گذشته جلوگیری و ادامه تنش میان دو کشور نیز از حل بحران سوریه جلوگیری خواهد کرد.
از این رو تهران و ریاض با پارادوکس پیچیدهای روبرو هستند. بهرحال با ملحوظ دانستن مسائل فوق الذکر، باید اینچنین بیان کرد که حل بحران روابط میان عربستان و ایران حداقل در آینده نزدیک بسیار نامحتمل خواهد بود.