ماجرای کشف حجاب در دوره رضاشاه به نوعی اعلام جنگ حکومت پهلوی اول با مردم بود. مردمی که تا پیش از این به هیچوجه بدون پوششنامتعارف در انظار جامعه ظاهر نمیشدند، به ناگه امر شدند که یکی از احکام دینی خود را به کنار بنهند. طبیعی است تحقق این خواسته حکومت ممکن نبود.
حتی حکومت پهلوی نیز از این مسئله آگاه بود که جنگ سختی را با جامعه در پیش گرفته است. اما بر مبنای رویکرد سطحیای که نسبت به مدرنیته داشت، تحقق این امر را اجتنابناپذیر میدانست و آن را گامی مهم در رسیدن به جایگاهی که غرب در آن قرار داشت میدانست. بنابراین جنگ میان دولت و جامعه آغاز شد.
اما در این میان نکتهای که عمدتا مغفول میماند چگونگی گرایش حکومت به سمت کشف حجاب است. طبیعتا هیچ اندیشهای ناگهانی پدیدار نمیشود و وقوع و گرایش به اجرای آن نیازمند زمان است. این مسئله میتواند در درک بهتر چرایی اجرای این طرح در دوره پهلوی اول به ما کمک کند. بر همین اساس، در این نوشتار برآنیم تا این مسئله را بررسی کنیم که به راستی مسئله کشف حجاب از چه زمانی آغاز شد و آیا پروژه کشف حجاب واقعا در زمان رضاشاه کلید خورد؟ و اگر قبل از آن شروع شده است، چه گروههایی در گسترش این انحراف مذهبی نقش داشتهاند؟
فرقه باب و نخستین کشف حجاب در ایران
نخستین تغییرات در نوع پوشش بانوان توسط شخص ناصرالدین شاه اتفاق افتاد، وی لباس بالرینهای مسکو را برای زنان دربار انتخاب کرد1اما این تغییرات تنها به دربار و خانههای عیاننشین محدود شد و در جامعه نتوانست نفوذ پیدا کند. به دنبال آن، نخستین گروهی که به صورت علنی در راستای کشف حجاب اقدام کرد فرقه باب بود.همانطور که گفتیم هدف اصلی فرقه بابیون حمله به ساختارهای فرهنگی، دینی و اجتماعی در جامعه ایران بود و نخستین جرقههای کشف حجابتوسط آنها رغم خورد.
ماجرا از آنجا آغاز شد که طرفداران باب که آن زمان در زندان به سر میبرد، برای ساختارشکنی در دشت بدشت شاهرود جمع شدند. در این گردهمایی قرهالعین دختر ملاصالح مجتهد برای نخستینبار در جمع عمومی بدون حجاب حاضر شد.
از آن پس قرهالعین در جمع بابیون بدون حجاب حضور مییافت و با حمله به شریعت اسلام، عملا آن را دین منسوخ شده اعلام و در نشستهای خود عقاید بهائیان در مورد اشتراکات جنسی را تبلیغ میکرد و با شعارهایی در مورد آزادی زنان در اجتماع، سعی در ترویج بیحجابی در جامعه داشت.2وی در کنار تشویق زنان به کشف حجاب، روابط بین زن و مرد را آزاد و بدون مانع اعلام میکرد و خطاب به زنان میگفت «از حال تنهایی به جان اجتماع بیرون بیایید و این بیحجابی را که میان شما و زنان مانع از استفاده و استمتاع است پاره کنید.»3
فرقه بابیون با نقشهبرنامهریزی شده توسط استعمار، در تلاش بود با از میان برداشتن محارم و حلال و حرام پایههای مذهبی را متزلزل کند، این فرقه در راستای اقدامات خود با نشان دادن روایتی جدید از دین، مسائل دینی را وارونه جلوه میداد و در این میان بیحجابی را هم ترویج میکرد.همچنین برای مشروع جلوه دادن اقدامات خود سعی داشت تا آنرا در راستای تساوی و برابری حقوق زن و مرد نشان دهد.
آقاخان کرمانی درباره حجاب میگوید: «هر شاخه از درخت اخلاق زشت ایرانیان را که دست میزنیم ریشه او کاشته عرب و تخم او بذر مزروع تازیان است. یکی از آنها حجاب بیمروت زنان است.»مروری سطحی بر تاریخ ایران در پیش از اسلام بیانگر آن است که ایرانیان بسیار به مسئله حجاب اهمیت میدادند و حجاب در ایران به پیش از حضور اعراب بازمیگردد. عجیب است که میرزا آقاخان کرمانی که خود نویسنده تاریخ ایران باستان است، این نکته را مورد اغفال قرار میدهد.
این امر را که تساوی بین زن و مرد در فرقه باب تنها در حد شعار بوده به خوبی میتوان درمقایسه میان ادعا و واقعیتهای حاکم بر رفتار بهائیان مشاهده کرد.بهائیان از یک طرف تفاوت دو جنس را پوچ و ساختگی میدانند و در مقابل وقتی رفتار حاکم بر زندگی این فرقه را مورد بررسی قرار میدهیم، موارد بسیاری در مورد تفاوتهای حاکم میان زن و مردرا در باب حقوق بین زنان و مردان را مشاهده میکنیم.
به عنوان مثال عبارت «رجال بیت عدل بهاءالله» به نوعی است که از عضویت زنان در بالاترین تشکیلات فرقه بهائیان جلوگیری میکند. مسئله دیگر استفاده از جنسیت در آیینهای مذهبی است که عملا به برتری جنسی مذکر کمک میکند.این مطالب به خوبی نشان میدهد که برابری و تساوی بین زنان و مردان در فرقه بابیون تنها در حد یک شعار برای ترویج بیحجابی در ایران بوده است.
ترویج بیحجابی در آثار روشنفکران
همانطور که اشاره کردیم نخستین زمزمههای تغییر و تحولی را که منجر به پیدایش انقلاب مشروطه در ایران گردید میتوان در تماس با غرب جستجو کرد.در واقع آشنایی با غرب، کل چشمانداز فرهنگی و فکری ایران را دستخوش تغییرات اساسی کرد و بر این مبنا گروهی از روشنفکران سعی داشتند تا فرهنگ جامعه را بر مبنای سنت لیبرالی مدرن بازسازی کنند.
برای تحقق چنین مقصودی، لازم بود که فرهنگ ایرانی با فرهنگ غربی پیوند یابد و از آنجایی که تا این زمان کما بیش قدرت فرهنگی و سنتی ایران در ساختار دولت متجلی بود و از طرف دیگر مذهب نیز به عنوان فرهنگ غالب، نقش عمدهای را ایفا میکرد، از دید روشنفکران و منتقدان اجتماعی، این دو مرکز قدرت میبایستی محل نقد و تغییر واقع میشدند4 تا پیشرفت و توسعه در ایران امکان داشته باشد.
برخی روشنفکران زمان مشروطه مانند ملکمخان، تقیزاده و آخوندزاده تصور میکردند برای پیشرفت و توسعه باید از نوک سر تا انگشت پا غربی شد. با این تصورات بود که در دوره مشروطه به سنت و دین حمله گستردهای صورت گرفت و در کنار آن مسئله آزادی زنان و رهایی زن از حجاب نیز به شدت در برخی از روزنامهها و نشریات مطرح شد.
در واقع طرح مساله حجاب، ابتدا در اندیشههای نظری مانند افکار آخوندزاده، طالبوف و میرزا آقاخان کرمانی مطرح شد.5به عنوان مثال آقاخان کرمانی درباره حجاب چنین میگوید:«هر شاخه از درخت اخلاق زشت ایرانیان را که دست میزنیم ریشه او کاشته عرب و تخم او بذر مزروع تازیان است. یکی از آنها حجاب بیمروت زنان است.»6نکتهای که لازم است به اختصار بیان شود اینکه، حتی مروری سطحی و غیرمحققانه بر تاریخ ایران در پیش از اسلام به خوبی بیانگر آن است که ایرانیان تا چه حد به مسئله حجاب و پوشش خود اهمیت میدادند.
در واقع حجاب با ورود اعراب به ایران وارد نشد و پیش از آن در میان ایرانیان وجود داشت. عجیب است که میرزا آقاخان کرمانی که خود نویسنده تاریخ ایران باستان است، این نکته را مورد اغفال قرار میدهد.
دیگر روشنفکران نیز در سفرنامههای خود شیفتهوار از وضع زنان در غرب سخن میگفتند. در واقع در میان آنها این تفکر شکل گرفته بود که توسعه و پیشرفت زنان با حجاب امکانپذیر نیست و برای بهبود وضعیت زنان و آموزش آنها کشف حجاب واجب است.
برخی مطبوعات دوره انقلاب مشروطه با حضور همین طیف از روشنفکران و شعرا به کانونی برای حمله به حجاب تبدیل شد و با نوشتن گزارشهایی از نوع زندگی و وضعیت زنان در غرب، عملا سعی داشتند تا زن ایرانی را به سمت کشف حجاب تشویق کنند. بررسی مطبوعات و نوشتههای موافق کشف حجاب در آن دوران نشان میدهد که بهبود وضعیت عمومی زندگی و فرهنگی زنان، حضور آنان در اجتماع، تحصیل علم، انکار رابطه دین و حجاب، عدم تاثیر حجاب بر عفت زنان از مهمترین موضوعاتی است که به آن پرداخته میشود.7در نخستین مجلههای زنان آن دوره هم، این موضوع به خوبی دیده میشود.در این مجلات زنان غربی تصویر غالب و برجستهای دارند که آزاد و بدون محدودیت در جامعه حضور مییابند.8
سخن پایانی این که این نوع از مخالفتها با حجاب که توسط بابیون و روشنفکران در اواخر حکومت قاجار شکل گرفت،در واقع برنامهای بود که به شکل غیرحکومتی در ایران دنبال میشد. شاید مجریان این طرح و برنامهها طرح و برنامه پیچیدهای برای کشف حجاب نداشتند. اما آنچه برایشان مهم و حیاتی بود مقابله با سنت و دین حاکم بر جامعه ایران بود. سنتی که آن را در مقابله با مدرن شدن میدانستند.
البته وضعیتی که در آن دوران در جامعه در زمینه حضور زنان با شرایط خاص در عرصه جامعه تا حدودی شکل میگیرد بیشتر حالت مقدماتی داشت و نمیتوانست عملا شرایط کشف حجاب را به صورت گسترده درجامعه فراهم کند؛اما همین حرکت مقدماتی به تدریج فضا را برای کشف حجاب آماده میکند.با روی کارآمدن رضاشاه که نگرشهای معطوف به تجدد در ابعاد مختلف سرعت میگیرد، موضوع توجه به زنان نیز پررنگترشده ومسئله کشف حجاب از طرق مختلف مانند مجلات و مطبوعات، روشنفکران و برخی زنان با شدت بیشتری پیگیری میشود و نهایتا در سال 1314 به صورت رسمی و توسط حکومت کشف حجاب صورت میگیرد.
1.سینا واحد،درآمدی بر تاریخ بیحجابی در ایران، تهران، انتشاراتنور، 1363، ص 10 – 15.
2.همان، ص 17-25.
3.مرادعلی توانا، زن در تاریخ معاصر ایران، تهران، برگ زیتون، 1380، ص 48، 49.
4.علی میرسپاسی، تاملی در مدرنیته ایرانی (بحثی درباره گفتمانهای روشنفکری و سیاسی مدرنیزاسیون در ایران)، جلال توکلیان، تهران، طرح نو، 1384، ص 112- 113.
5.لطفالله آجدانی، علما و انقلاب مشروطیت ایران، تهران، اختران، 1385.
6.مهدی صلاح، کشف حجاب؛ زمینهها، پیامدها، واکنشها، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،1382، ص 72.
7.همان، ص 80- 95.
8.محمدرضا زیبایی نژاد، محمدتقی سبحانی،درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1379، ص 148-155.