احمد شیرزاد نماینده اصلاحطلبان در مجلس ششم امروز یکشنبه 95/5/24 گفت و گویی با روزنامه آرمان انجام داده است که بخش هایی از آن را در ادامه میخوانید:
اصلاحطلبان چرا باید از آقای روحانی حمایت کنند؟
من راجع به زندگی پنجاهساله آقای روحانی صحبت نمیکنم اما برنامه آقای روحانی و تفکرات ایشان در چهارساله ریاستجمهوریشان، به اصلاحطلبان نزدیک است. ممکن است برخی از چهرههایی که ایشان به کار گرفتند، مطلوب طبع اصلاحطلبان نباشد اما به هر حال برنامهای که آقای روحانی از آن سخن میگوید و تفکراتی که از آن دفاع میکند و مسیر کلی که در پیشگرفته است، همان مسیری است که اصلاحطلبان دارند. به طور مثال در بحث برجام و تنشزدایی در سیاست خارجی، دولت آقای روحانی تقریبا همان مسیری را میرود که جامعه اصلاحطلبی دنبال میکند؛ بنابراین رئیسجمهوری که مطرح است و نیاز به تبلیغات و معرفی چهره ندارد و برای معرفی اجتماعی، نیازی به سرمایهگذاری کلان ندارد و کمابیش هم موفقیتهایی داشته، فرصت بسیار بزرگی است. چرا اصلاحطلبان باید این چهره را نادیده بگیرند و درباره چهرههای دیگر صحبت کنند؟ اصولا فکر میکنم که طرح صحبت روی چهرههای دیگر، تضعیف جبهه اصلاحطلبی است. اصلاحطلبان باید کمپین انتخاباتی خود را به راه بیندازند تا این اماواگرها و شک و تردیدها خاتمه پیدا کند. آقای روحانی نزدیکترین چهره به اهداف اصلاحطلبی است! در بحث انتقادات از دولت، ممکن است که هر یک از ما انتقاداتی از دولت داشته باشیم اما بحث انتخابات، موضوع کمپین انتخاباتی است که لازم است در این مدت، طرح انتقادات را به وقت دیگری موکول کنیم.
اصولگرایان ادعا میکنند که اصلاحطلبان نیز مانند آنها چهرهای را ندارند که بخواهند به جامعه معرفی کنند! به قولی معضل «قحطالرجالی» گریبانگیر جبهه اصلاحات نیز هست. شما با این موضوع موافق هستید؟
این ادعا پوست خربزهای است که ما به هیچوجه نباید گول آن را بخوریم. این موضوع نوعی گفتمان تحریککننده است که میخواهند با توسل به آن شکافی در جامعه اصلاحطلبی بیندازند و همه ما میدانیم که ما در جبهه اصلاحات، چهرههای متعددی داریم. در گذشته داشتیم و در گذشته نه چندان دور هم داشتیم. چهرههایی هستند که بههیچوجه، لزومی به نام بردن از آنها نیست. چراکه نام بردن و دست گذاشتن روی این چهرهها، میتواند شکاف ایجاد کرده و انگیزهها را کم کند. من بههیچعنوان به صلاح نمیدانم که اسامی چهرههای دیگری مطرح شود اما این بدان معنا نیست که چنته اصلاحطلبان از چهرههای شاخص و سرشناس، خالی است! اینکه میگوییم چنته اصولگرایان خالی است، به این معنی است که به طور طبیعی، این انتظار از آنها میرفت که چهره موردنظر خود را از چند ماه مانده به انتخابات، روی صحنه بیاورند؛ اما تنها چهرهای که در حال حاضر باانگیزه وارد صحنه شده، آقای احمدینژاد است که بسیار بعید است که کاندیدای اصولگرایان باشد! بنابراین، اصولگرایان اگر کسی را داشتند تا امروز وارد صحنه شده بود؛ اما درباره اصلاحطلبان، موضوع متفاوت است. اصلاحطلبان نباید در مقابل آقای روحانی کسی را وارد صحنه کنند! این دو موضوع، اساسا قابل قیاس نیست. چراکه اصلاحطلبان برای جلوگیری از ایجاد شکاف، دست به چنین کاری نزدند.
این احتمال را نمیدهید که اصولگرایان شکست در انتخابات سال 96 را پذیرفتهاند و چهره خود را به انتخابات سال 1400 احاله کردهاند؟
همینالان تا سال 96 یک سال باقیمانده است و چهار سال هم بعد از آن سال تا انتخابات سال 1400 فرصت وجود دارد. بههرحال ظرف پنج سال، هر اتفاقی ممکن است رخ دهد! اجازه دهید ببینیم ما خواهیم توانست دو یا سه سال رشد اقتصادی بالا را تجربه کنیم. اوضاع سیاسی منطقه هم هرروز دستخوش تغییرات است. میگویند در تدبیر مملکتداری، باید دوراندیشی وجود داشته باشد؛ اما در چارچوب سیاست، هیچ حزبی در هیچ جای دنیا برای پنج سال بعد، چهرهای را مطرح نمیکند.
درنهایت، اصولگرایان میانه از آقای روحانی حمایت خواهند کرد؟
همینالان هم حمایت میکنند. آن بخش از اصولگرایانی که پیش از این از آقای روحانی حمایت کردند، بعدازاین هم حمایت خواهند کرد. همچون بخشی از نیروهای اصولگرایی که در مجلس هستند. بخشی از نیروهای اصولگرا که در چهار سال اول دولت آقای روحانی از او حمایت کردند، در ادامه هم از او حمایت خواهند کرد و فکر نمیکنم که انشقاق جدیدی در جناح اصولگرا اتفاق افتد و همین شکافهایی که در حال حاضر موجود است، ادامه پیدا خواهد کرد.
فکر نمیکنید که طرح این موضوع از سوی اصلاحطلبان که اصلاحات باید به چهرهای جز آقای روحانی هم فکر کند، ناشی از دلخوریهایی است که در موضوع انتخابات رئیس مجلس ایجادشده است؟
من درباره اینکه آقای عارف به ضیافت افطاری رئیسجمهور نرفتند، هیچ پاسخی ندارم. این گلایهها در همه جریانات سیاسی وجود دارد؛ اما این دلخوریها نوساناتی جدی نیست که روی حرکت کلی یک جریان تاثیرگذار باشد. طبع انتخابات مجلس بهنوعی است که ممکن است میان بعضی از طیفهای اصلاحطلبی یا حزب اعتدال و توسعه یا احزاب دیگر، اصطکاکهایی به وجود بیاید اما موضوع انتخابات ریاستجمهوری فراتر از این اصطکاکهاست. البته نقد عملکرد وزرا و دولت آقای روحانی ارتباطی به انتخابات ندارد. بعضی از وزرا ضعیف عمل میکنند و همینالان هم میتوان این ضعفها را مطرح کرد. اما نقد عملکردها به معنای نقد مسیر کلی دولت نیست. ما کمابیش مسیر کلی دولت را قبول داریم. البته نه صد درصد! اما مجموعا عملکرد دولت در راستای اهداف اصلاحطلبان است. دوستان ما در مجلس یا آقای عارف، ممکن است انتقاداتی از دولت داشته باشند که در جای خود محفوظ است اما این موضوع بههیچوجه به معنای عدمحمایت از دولت نیست.
دولت آقای روحانی برای اینکه انتظارات اصلاحطلبان را برآورده کند، دقیقا باید حول چه محورهایی قدم بردارد؟
شخصا فکر میکنم که اصولا دولت نباید در موضوعاتی که در حوزه قدرتش نیست، وعدهای دهد. درباره وعدههایی هم که در گذشته داده، دولت باید صادقانه با مردم سخن بگوید و بگوید که تلاشهای خود را انجام داده، اما منتج به نتیجه نشده است؛ وعدههای جدید در آن حوزهها، کار درستی نیست و منجر به تضعیف آقای روحانی خواهد شد. دولت باید در حوزههایی که میتواند عملکرد خوبی داشته باشد، وعده دهد و مقداری هم از فضاسازیهایی که در انتخابات سال 92 برای آقای روحانی رأی آوری هم داشته، کم کند. آقای روحانی هیچ گاه تا این حد در قدرتی که ظرف سه سال گذشته داشته، نبوده است.
البته ایشان همیشه جزو رجال سیاسی کشور بوده و سابقه نمایندگی مجلس و نایبرئیسی آن را در کارنامه دارد. همه اینها بهجای خود محفوظ است؛ اما تصوری در ذهن بسیاری وجود دارد که مثلا مسئولان یا اصلاحطلبان در گذشته، نتوانستند با نهادهای دیگری غیر از قوه مجریه تعامل کنند. این تصور وجود داشته که مسئولان قبلی، به شکل صحیحی با قوه قضائیه تعامل نکردند و این امکان وجود داشته که میشد با مذاکره بسیاری از مسائل را حل کرد. اما تجربه نشان داده که این اتفاق رخ نداده است. در همین چارچوب، اگر موضوعی به قوه قضائیه بر میگردد، بهتر است که دولت تنها قول تلاش در آن موضوع را بدهد و از وعدههای دیگر اجتناب کند. چراکه ابدا دولت نقشی در آن ندارد. موارد بسیاری است که دولت میتواند کار کند. دولت میتواند استانداران، فرمانداران و بخشداران بهتر و قویتری را به کار گیرد. دولت میتواند در بحث هیاتهای اجرایی و انتخابات، بسیار بهتر و قویتر از آنچه در سال 94 عمل کرد، رفتار کند. در بحث بودجه و بودجهریزی میتوان انتظارات بیشتری از دولت داشت. در موضوع بهکارگیری استعدادها و مدیریتهای درجه اول، پتانسیل بیشتری در دولت وجود دارد. نکته دیگری که مایلم به آن اشاره کنم که کمتر کسی از آن سخن گفته، آن است که انتظار من از شخص رئیسجمهور و وزرا این است که وقت بیشتر و جدیتری برای کار دولت بگذراند. قطعا دولت در این حوزه میتواند بسیار بهتر عمل کند. ما از همه وزرا میخواهیم که یا مسئولیت قبول نکنند یا اگر قبول میکنند، بهاندازه وزرای موفق وقت بگذارند. بعضی از مسئولان تراز اول دولت، میزان وقتگذاری کمی دارند و به قول عوام «مدیرکلی» مدیریت میکنند. امروز زمان 9 صبح سرکار رفتن و 4 عصر تعطیل کردن و دو جلسه در عصر برگزار کردن، نیست. وزرا باید جدیتر جلو بیایند. ضمن اینکه دولت باید به مدیران جوانتر هم میل کند.این موضوعی است که دولت میتواند در آن وعده دهد که به سمت استفاده از مدیران جوانتر حرکت خواهد کرد. باید 5 تا 10 سال از میانگین سنی مجموع مدیرانی که در دولت هستند، کاسته شود. این به معنای حذف و طرد نیروهای خبره، باتجربه و کارآمد نیست. همه این افراد میتوانند در سیستم جا داشته باشند.
فکر میکنید که آقای روحانی در دور دوم ریاستجمهوری خود این امکان را دارد که از نیروهای اصلاحطلب بیشتری در کابینه استفاده کند؟
من «ایلی» به قصه نگاه نمیکنم که دولت باید از لیست اصلاحطلبان یا ازکسانی که مارک اصلاحطلبی دارند، استفاده کند؛ اما در همین وزارت کشور، نیروهای توانمندتری هم وجود دارند. دولت باید دست به جوانگرایی بزند.
باید به جوانترها اعتماد کرد و نباید نگران شهرت سیاسی افراد بود. شهرت سیاسی لزوما توان اجرایی در پی ندارد. ما همینالان چند وزیر «پیر» در کابینه داریم. وزرایی که بالای 65 سال سن دارند، باید به نحو دیگری به اداره کشور کمک کنند. قطعا این نیروها ارزشمند هستند اما در یک یا دو مورد به عنوان استثنا باید از این نیروها استفاده کرد.
در حال حاضر، تعداد قابلتوجهی از وزرا یا استانداران، بالای 60 یا 65 سال سن دارند. دولت باید معیار زیر 65 سال سن را برای وزرا و استانداران رعایت کند و تلاش کند میانگین سنی را به زیر60 برساند. این کاملا امکانپذیر است. اگر چند نیروی کارآمد برای تصدی یک وزارتخانه مطرح است، رئیسجمهور به کسی که جوانتر است، اعتماد کند. مدیریتهای میانی و پایین هم کاملا این ظرفیت را دارند که با میانگین سنی 40 سال به کار گرفته شوند تا برای آینده کشور، سرمایههای خوبی داشته باشیم. این وعدهها، بسیار متفاوت از وعدههایی است که دولت به مردم میدهد و عملی هم نمیشوند و ممکن است سرخوردگی ایجاد کند.