بنابر روایت های تاریخی شروع این جنبش از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر شده که اعتراض بازاریان، روحانیت و روشنفکران را برانگیخت.با نزدیک شدن به سالروز جنبش مشروطه در خصوص بررسی زاویه تاریخی جنبش مشروطه و اهداف آن، با یعقوب توکلی، استاد دانشگاه های سوره، شهید بهشتی و شاهد به مصاحبه پرداختیم تا از پرداختیم.
* مشروطه و مشروطه خواهی در چه بستری از جامعه ایرانی شکل گرفته و چه رخدادهای تاریخی ملزومات ایجاد مشروطه را به وجود آورد؟
- جامعه ما در شرایط بروز جنبش عدالت خواهی یا همان جنبش مشروطه، با استعمار خارجی و استبداد داخلی بهطور هم زمان مواجه بوده است. استبداد قاجاریه عرصه را بر مردم تنگ کرده بود، عدم برنامه ریزی صحیح اقتصادی و سیاسی موجب فروپاشی اقتصادی و فشار مضاعف به اقشار فرودست گشته بود. هم زمان با این فشارهای اقتصادی، استعمارگران خارجی انواع کاپیتولاسیون ها را به تلخ ترین وجه ممکن بر کشور تحمیل کرده بودند.
بنابراین در ذهنیت مردم دوره قاجار، خشونت ایجاد شده علیه مردم و هم زمانی آن با وادادگی در برابر بیگانگان تناقضی آشکار را فراهم کرده بود. میزان استعمار کشورهای خارجی در آن برهه تاریخی در حدی بوده که یک نوع بحران تجزیه را در کشور به راه انداخته بود. روس ها و انگلیسی ها و حتی در برخی نقاط کشور، ترکیه نیز تجزیه جغرافیایی را بر ایران تحمیل کردند. وقتی چنین بحران تجزیه ای در کشور گسترش یابد، روح عمومی مردم در هم می شکند.
* باتوجه به فراهم بودن بستر عدالت خواهی در آن برهه زمانی، به نظر شما مشروطه خواهان با چه تفکراتی به استقرار مشروطه اقدام کردند؟
- مشروطه خواهان به دو قسم روشنفکران و روحانیون تقسیم بندی میشوند. این دو قشر جامعه ایرانی؛ در آن زمان یک دشمن مشترک به نام شاه داشتند و همین امر موجب همبستگی نسبی جهت استقرار مشروطه شده بود، که البته بعدها تخاصم خونینی میان همین دو قشر به وجود آمد. در میان روحانیون افرادی همچون ملامحمدکاظم آخوند خراسانی و یا آیت الله نائینی، بازگشت اسلام و قواعد اسلامی به جامعه ایرانی را موجب دفع استعمار و استبداد دانسته و از مشروطه استقرار نظام اسلامی را انتظار داشتند.
در برابر این ذهنیت روحانیت عصر مشروطه، روشنفکران ذهنیتی مخالف داشته و حصر اسلام و حذف قوانین عرفی موجود را (که به نوعی استبداد شاهان قاجار را نمایش می داده) راه گشای پیشرفت جامعه می دانستند. در واقع فصل مشترک مشروطه خواهان تحدید قدرت بی حد و حصر نظام شاهنشاهی بوده است. اما آنچه تفکرات روحانیون و روشنفکران را از هم تمایز می ساخت، نحوه رویارویی با پدیده استعمار خارجی است. برخلاف روحانیون مشروطه، جریان روشنفکری مشکل خاصی با استعمار زمانه نداشته، به طوری که حتی پس از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه قاجار، حسن تقی زاده (از روشنفکران آن زمان) و اعضای حزب وی، به سفارت انگلستان پناهنده شده و بعدها نیز به انگلستان گریختنند.
* پس چرا برخی از روحانیون همچون سیدکاظم یزدی و شیخ فضل الله نوری، از مخالفین مشروطه بودند؟
- دلیل مخالفت برخی روحانیون که در ابتدا در جنبش مشروطه وجود داشت، اعتقاد به دخالت کشورهای خارجی به خصوص انگلستان در ایجاد نظام مشروطه بود. البته این نکته را متذکر شوم که مخالفت با مشروطه صرفاً به سیدکاظم یزدی و شیخ فضل الله نوری ختم نشده و عقبه ای طولانیتر داشته است. خیلی قبل تر از سیدکاظم یزدی، مرحوم نراقی و بعد از وی آیت الله میرزای شیرازی نیز از سردمداران مبارزه با مشروطه تحریف شده بوده اند. شیخ فضل الله نوری با آن شم قوی ضدانگلیسی، دست های پنهان انگلستان را در آستین برخی از روشنفکران مشروطه خواه می دید.
وی باتوجه به برخورد خصمانه دولت انگلیس با ملت ایران و همچنین خلق کلمه "مشروطه" در جریان تحصن مردم در سفارت انگلیس را ادله ای محکم جهت نفوذ بیگانگان در جنبش مشروطه می دانست. با این حال طیفی از روحانیون در آن دوره، این باور را داشته که منطق غربی ها را می توان در کشور پیاده ساخت به طوری که به مبانی اسلامی نیز ضربه ای وارد نشود.
در واقع در آن دوران نوعی خوش بینی به غرب همواره در میان برخی از روحانیون وجود داشت. حتی در جامعه امروزی ما نیز برخی از روحانیون که بخشی از قدرت کشور در قبضه آنها بوده، نوعی خوش بینی مفرط را نسبت به غرب و تعامل با آنها دارند.
در زمان مشروطه، مرحوم آخوند خراسانی نیز اعتمادی نسبی به روشنفکران آن زمان داشتند، البته باگذر زمان نسبت به این خوش بینی ها منصرف شدند و همین تغییر نظرات به روایت تاریخ و مورخان موجب مرگ مشکوک وی شد. بنابه روایت برخی اسناد، دستگاه جاسوسی انگلستان در مرگ مرحوم آخوند خراسانی دخیل بوده است.
* با این اوصاف، برخی روحانیون همچون آخوند خراسانی برای استقرار مشروطه، در زمین بازی روشنفکران قرار گرفته بودند؟
- روحانیون قم و نجف به طور تمام وقت مشغول تحصیل علوم حوزوی بودند و در برهه ای خاص ورود به عرصه سیاسی را تکلیف دیدند. پس از موفقیت نسبی استقرار مشروطه (و انجام تکلیف سیاسی خود) با اعتمادی که به روشنفکران داشتند، آرام آرام عرصه را رها کرده و دوباره به تحصیل مبانی دینی پرداختند. البته بعدها روحانیون مبدع جنبش مشروطه متوجه اشتباه در اعتماد خود به جریان روشنفکری ایران شدند و پس از آن تغییر رویه دادند.
* به نظر شما مشروطه خواهان چه انگاره های ذهنی از نتایج مشروطه خواهی داشته اند؟
- در کشورهایی که انقلاب یا جنبشی مردمی به راه می افتد، مشاهده شده انگاره های آینده نگرانه معنا پیدا نمی کند. در واقع ظلم و ستم صورت گرفته به مردم پایه های اساسی جنبش اعتراضی را در جهت برون رفت از وضعیت موجود ایجاد می نماید. در زمان استقرار مشروطه نیز ما با یک نظریه ساختارمند از طرف مشروطه خواهان مواجه نبوده ایم. حتی در خاطرات برخی از اعضای جنبش مشروطه آمده که، وقتی نامه سران جنبش مشروطه به نزد شاه برده شد، در میان راه چندین عبارت و ماده به نامه مذکور اضافه و یا کسر گردیده بود. تغییر نام مجلس شورای اسلامی به مجلس ملی و برخی تعابیر دیگر از نمونه های تحریف عبارات ابتدایی نامه فرستاده شده به نزد شاه بوده است.
* ولی عباراتی همچون عدالت خانه که می تواند معنای مجلس ملی یا مجلس شورای اسلامی فعلی را در اذهان متبادر کند، در ادبیات مشروطه خواهان بوده است.
- عدالت خانه و یا برخی واژگان مشابه شاید در ابتدای امر؛ در ذهن برخی از مشروطه خواهان (چه روحانیون و چه روشنفکران) وجود داشته ولی برای چگونگی تجسم چنین ایده های ذهنی برنامه ریزی مدونی صورت نگرفته بود.
* به عنوان آخرین سوال، به نظرشما جریان روشنفکری که طبق گفته شما زمام جنبش مشروطه را پس از صدور فرمان مشروطیت برعهده گرفت، آیا موفق به پیاده سازی طرح های از پیش تعیین شده گردید؟
- همان طور که پیشتر گفتم دغدغه جریان روشنفکری بهبود وضعیت کشور و برداشته شدن موانع پیشرفت و توسعه به وسیله پیاده سازی مبانی فکری غربی بود. با تمام این اوصاف همین رفع موانع توسعه توسط روشنفکران تئوریزه نشده بود. در واقع کلیت جریان روشنفکری دارای یک نظام فکری منسجم نبوده تا بتواند طرح های از پیش تعیین شده ای را پیاده سازد. شاید در برهه های تاریخی جریان روشنفکری به پیاده سازی تفکرات و به تعابیر دیگر دستورات کشورهای خارجی پرداخته باشد ولی اینکه خود روشنفکران یک طرح جداگانهای را در پیش گیرند، وجود نداشته است.