رسانههای اصلاحطلب پا به پای زمزمههای حدسی و گمانی پیرامون کاندیداتوری افراد مختلف در انتخابات ریاست جمهوری 96، پروژههای تخریبی خود را نیز پیش میبرند. هر اسمی که به میان بیاید و بتواند به صورت بالقوه کاندیدای اصولگرایان در انتخابات سال آینده باشد، ناگاه موج تخریبها آغاز میشود و وقتی صاحب آن اسم رقیب انتخابات قبلی باشد، تخیل «تمام نشدن رقابت انتخاباتی حتی بعد از سه سال» هم به کمکشان میآید و توپخانههای «ترورشخصیت» حمله را آغاز میکنند.
روزنامه آرمان به عنوان پیشتاز زردنگاری در عرصه سیاست، در شماره روز گذشته خود تا مرحله پیشبینی متن سخنرانیهای قالیباف در برنامههای انتخاباتی سال 96 هم پیش رفت! آرمان در یک پیشبینی و تحلیل سیاسی عجیب که بیهیچ قرینه و مبنایی و صرفاً بر مبنای تخیلات ذهنی صورت پذیرفته، مینویسد: «او (قالیباف) تصور این را دارد که بخشی از جامعه از عملکرد کاندیدای قطعی اصلاحات رضایت ندارند، پس باید سوار بر این موج نارضایتیها شود و در سخنرانیهای خود در سال ۹۴ بگوید که مثلاً امروز از بیعملی و سوءمدیریت بیشتر از فشار دشمن رنج میبریم، بیبرنامگی و ضعف مدیریت در این دولت و دولت پیشین از تحریمها هم مؤثرتر است یا انرژی مسئولان بهجای حل مشکلات صرف مسئله سازیهایی میشود که هدف از آن گریزناپذیرنشاندادن توافق به هر قیمت است...»
چرایی انتخاباتی شدن زودهنگام اصلاحطلبان
وقتی انتخابات تمام میشود، لاجرم باید از فضای انتخاباتی فاصله گرفت اما برای اصلاحطلبان انتخابات تمام نمیشود و موج تخریب رقیب انتخاباتی در دوران پسا انتخابات هم همچنان ادامه مییابد و حتی ممکن است در صورت باخت، بیسند و مدرک کل سلامت انتخابات را زیر سؤال برند و زیر میز رقابت بزنند. از آن سو هم از ماهها قبل انتخابات وارد فضای تخریب انتخاباتی و سیاسیکاری بر مبنای منافع حزبی پیش میروند. با این حساب، اصلاحطلبان هیچگاه خارج از فضای انتخاباتی نیستند، از ادامه رقابت انتخابات قبلی به رقابت انتخابات بعدی میرسند! اما چرا اینگونه میشود؟
روزهای ماه عسلی دولت یازدهم هرقدر هم با انتقادهای تند کذایی از گذشته و نیز انتظار برای امضای برجام و سرگرم ساختن ملت به این موضوعات کش داده شد، اما سرانجام به پایان رسید. دولت در سال آخر خود باید پاسخگوی عملکرد سه ساله خود باشد، در یک سالگی امضای برجام، دولت باید پاسخگوی وعدههای برجامی خود باشد؛ پاسخگوی رکود، بیکاری، گرانی و همه وعدههای عملی نشده و برنامههای خوابیده و انجام نشده؛ این ماه عسل حداقل در افکار عمومی نمیتواند تا اردیبهشت 96 و موعد انتخابات دوازدهم ریاستجمهوری کش بیاید! حال وسط این آشفتهبازار، فساد حقوقهای نجومی مدیران دولتی هم بر سر زبانهاست؛ فساد تا بانکهای مهم دولتی و صندوق توسعه ملی پیش رفته و زمزمهها (و بلکه فریادهایی) هم مبنی بر وسط بودن پای نزدیکان دولتی شنیده میشود. این همه را دولت چگونه رفع و رجوع کند و توجیه بتراشد؟! سوای علقه سنتی اصلاحطلبان بر اهمیت دادن زیاده از حد به مطالبات سیاسی، فرار از در معرض سؤال قرار گرفتن برای عملکرد ضعیف دولت مطبوعشان، آنها را وا میدارد تا سیاسیکاریهای جناحیشان پررنگ و پررنگتر در رسانههایشان بازتاب یابد. باید حواس مردم پرت شود، از معیشت به سیاست، از برجام نافرجام به انتخابات، از دولت به شهرداری تهران و قوه قضائیه و شورای نگهبان و هر نهاد دیگری. دولت در مورد عملکرد خود حرف چندانی برای زدن ندارد، لاجرم وقتی نمیتواند در مورد خود کار ایجابی کند، به فعالیت سلبی علیه نهادهای دیگر و رقبای احتمالی سال 96 روی میآورد. اینگونه است که صفحات روزنامههای حامی دولت که هیچ، حتی سخنرانی رئیسجمهور در اجلاس بینالمللی نیز به عرصه تاخت و تاز علیه داخلیها منجر میشود.
دوقطبیسازی و سیاسیکاری دوای درد جامعه نیست
سیاست نمیتواند و نباید به عنوان سرگرمی تودهها به کار رود. اصلاحطلبان همواره منادی شعارها و مطالبات سیاسی بودهاند، به راست و دروغ و صحیح و غلط این شعار بازیها کاری نداریم اما آنکه خود را بهواسطه مطالبات اینگونه فرهیخته میداند و نگاه به مشکلات معیشتی ملت را دون شأن خود میداند، نباید با ابزار قرار دادن سیاست برای فراموشی مطالبات معیشتی و فرار از پاسخگویی، خود شأنیت ساحت سیاست را لکهدار کند. اگر قرار است سیاست فقط ابزار اهداف جناحی باشد، پس آن همه ژست آرمانهای سیاسی گرفتن دیگر وجهی نخواهد داشت.
از سویی سیاستزده کردن جامعه و ساخت مشغولیتهای کذایی برای مردم شاید راه فرار خوبی برای پاسخگویی به عملکرد خود باشد، اما جامعه سیاستزده نمیتواند مسیر توسعه فرهنگی و اقتصادی را به خوبی طی کند که همه چیز لاجرم تحتالشعاع سیاستزدگی جناحی قرار میگیرد و موافقت و مخالفتهای فرهنگی و اقتصادی هم صرفاً از کانال سیاست انجام میشود.
از مشکل مردم تا دغدغه اصلاحطلبان
نطق سال بعد قالیباف یا تیتر یک کردن یک غلط در توئیتی انگلیسی توسط مخالفان اصلاحطلبان و فخر بلد بودن زبان انگلیسی، آیا مشکل و دغدغه امروز مردم ایران است؟! شعارهای انتقادی مردم کرمانشاه و فریاد مطالبات معیشتیشان هنگام نطق سیاسی رئیسجمهور کاملاً نشان میدهد جنس مطالبات امروز مردم چقدر با آنچه این روزها تیتر یک رسانههای اصلاحطلب میشود، متفاوت است. اصلاحطلبان سالها فخر کذایی توسعه سیاسی را فروختهاند، بیآنکه توجه کنند اگر توسعه سیاسی خواست مردم بود، پس از هشت سال بازی اصلاحطلبان با واژههای سیاسی، کسی مثل احمدینژاد رأی نمیآورد. اگر هم در سال 92 به حسن روحانی رأی دادند، به پشتوانه اعتماد به شعارهای اقتصادی و برجامی او بود. مردم فکر میکردند از رکود عبور خواهند کرد و به امید تأثیر یک امضا پای توافقنامه هستهای در وضعیت اقتصادیشان نام حسن روحانی را در برگههای رأیشان نوشتند. اکنون از آن همه شعارها و وعدههای 100 روزه اقتصادی چه مانده است؟ هیچ! یک هیچ بزرگ است که بعید است حجم آن را این همه سیاسیکاری و حمله به چهرههای اصولگرا پر کند. با این حساب، از مشکل مردم تا دغدغههای اصلاحطلبان، زمین تا آسمان فاصله است.
آیا فکر میکنید اصلاحطلبان اینها را نمیدانند؟ میدانند اما چه کنند که راهی جز سیاسیبازی در این سال آخری ندارند، هر طور هست نباید دولتشان چهار ساله شود.