بعضی ایدهها بدند. هیچ فرقی نمیکند حامیانشان کجا درس خوانده باشند و چهکاره باشند. تاریخ که میخوانیم واضح است رژیمهایی مثل ایالاتمتحده چطور رفتار میکنند. و غیرهوشمندانه بودنِ مذاکره و معامله با «کسانی که عهد و پیمان سرشان نمیشود» نیازی به استدلال ندارد. اما؛ این هم واقعیت است که بعضیها عادت کردهاند خودشان بگویند و خودشان تشویق کنند! ماههاست فضای کشور مملو شده از فریادهای بعضاً گوشخراشِ «معامله جواب داده!» و «سایه جنگ از سر مملکت برداشتهشده!»... توگویی اگر چیزی حقیقت داشته باشد محتاج اینهمه بوق و کرناست! یا اگر حقیقت نداشته باشد با بوق و کرنا حقیقت پیدا میکند!
محصول تازه کارگاه منفعت تراشی برای برجام: داشت جنگ میشد!!
اولاً منفعت را برای چیزی میتراشند که منافع واقعی و ملموسش برای مردم واضح نباشد! ثانیاً شیفتگان برجام پیش از به توافق رسیدن مدام تأکید میکردند که تأثیر تحریمهای اقتصادی دشمن بسیار زیاد است؛ حالا اما دقیقاً در این روزها که بهخوبی روشنشده ایالاتمتحده بلد است چگونه مانع «تأثیرگذاری برجام» شود و چگونه جلوی رفع شدنِ «عملیِ» تحریمها را بگیرد؛ حضراتِ برجامپرست حرفشان را عوض کردهاند و میگویند هنرِ مهمِ این برجامِ پُر اطوار عبارت بوده است از جلوگیری از رخداد جنگ!
وقتی چیزی را عاشقانه دوست داشته باشیم حتماً برایش منفعت خواهیم تراشید. و بهاینترتیب، کاری هم نخواهیم داشت به اینکه بازدارندگیِ نظامی را دقیقاً «توان موشکیمان» برایمان ایجاد کرد نه برجام! و بر همین منوال، قرار هم نیست خطای مهممان در اعتمادِ بی مبنا به آمریکا را بپذیریم. ضمناً قصد هم نداریم بابت توقعات گزافی که دامن زدیم و امیدهای واهی که در دل مردم ایجاد کردیم، بدون لکنت از آنها پوزش بخواهیم. اینها همه یعنی ما به هیچ قیمتی دست از شیفتگی برنمیداریم و یکبار هم که شده - محض رضای خدا! - یاد نمیگیریم که در کدام دنیا داریم زندگی میکنیم.
شیفتگان برجام علاوه بر بقیه، به خودشان هم شک دارند؟!
فرض کنید کسی درب خانهتان را زده و دم در رفتهاید. فردی که پشت در است بیمقدمه و با ناراحتی از شما میخواهد الساعه خانهاش را تخلیه کنید! شما که چندان متوجه نمیشوید او چه میگوید در واکنش به لحن تهدیدآمیزش با لبخند میگویید: «برادر! من جایی را تخلیه نمکینم! شما هم برو هر کاری را لازم میدانی بکن!» و درب خانه را روی آن مدعی میبندید و به داخل برمیگردید. اگر هم کسی از خانوادهتان پرسید ماجرا چه بود احتمالاً با خنده پاسخ میدهید: «هیچ! یک بیکار آمده بود و حرفهای بیربط میزد!»… ماجرا این است که وقتی از «صاحبخانه بودنِ خودتان» مطمئنید، کسی نمیتواند شمارا عصبانی کند. اما فرض کنید خودتان هم خبر داشته باشید که خانه متعلق به شما نیست یا بدانید که سند خانه مشکلی دارد. آنوقت است که در برابر مدعیانی که مراجعه میکنند عصبیت به خرج خواهید داد و «خطرِ ادعاها» را جدی میگیرید. و دقیقاً همینجا مشت شما باز میشود: «کسی که میداند حق با اوست عصبی نمیشود!»... شیفتگان برجام اگر واقعاً به مفید و مثبت بودنِ برجام باور داشتند، مخالفت و انتقاد هیچکس آنها را رنجیدهخاطر نمیکرد. همینکه هرروز منتقدان برجام را به مخالفت با مصالح، دنیا ناشناسی، همسویی با اسرائیل(!) و یا ناامید کردن مردم متهم میکنند و اینهمه خشونتِ لفظی و نظری را در حق تعدادی «دگراندیشِ انقلابی» روا میدارند بهخوبی روشن میکند که «خودِ برجامپرستان هم از حقانیتِ خود کاملاً مطمئن نیستند!»
کسی برگه امتحانی خودش را تصحیح نمیکند!
شیفتگان برجام میگویند نمرهی این معامله بسیار بالا است! غافل از اینکه کسی قرار نیست برگه امتحانی خودش را تصحیح کند! نهایت کجسلیقگی این است که برای نمره دادن به معاملهی برجام سراغ کسانی برویم که اگر نمرهی مربوطه خوب نباشد زیر سؤال میروند! آن بخش از دولتیها که شیفتهی برجاماند و هیچ اشکالی را به آن وارد نمیدانند، حقِ «ارزیابی برجام» را از خود سلب کردهاند. اینطور نیست که بانکهای مهم و مؤثر دنیا از تعامل طبیعی با ایران خودداری کنند و ما همچنان به کسانی که این واقعه مهم را پیشبینی نکرده بودند خوشبین باقی بمانیم. خوشبینیِ مردمان مفت نیست و قیمت دارد. اینطور نیست که هنوز کنگره آمریکا نهایت کارشکنیِ ممکن را در جریان عادیترین تعاملات بینالمللی ایران اِعمال کند و ما از یاد ببریم که این کنگره - از پیش از توافق هم – دقیقاً همین کنگره بود و چیزی دربارهی آن عوض نشده است. اینطور نیست که ما هنوز نتوانسته باشیم در برابر دزدی از پولهای بلوکهشدهمان فشار مؤثری به رژیم آمریکا بیاوریم؛ آنوقت میزان حمایت از این توافق در حد سابق باقی بماند. خیر. اینها توهم است. نهتنها ارزیابیهای عاشقانه از برجام، مردم را از دولت ناامید میکند؛ همچنین امیدهای متکی به توهم - بدون نیاز به ناامید کردن - خودبهخود از میان میروند!
این بار دلواپسِ دولت!
ما کاری نداریم که دربارهی اقدامات اخیرِ دولت آلمان به مردم خبر داده میشود یا نه. اینکه افرادی به اتهام واهیِ جاسوسی هستهای برای ایران(!) توسط دستگاه قضاییِ این عضوِ ۵+۱ دستگیر میشوند؛ اینکه خانم صدراعظم بهوضوح از تخطی ایران از برجام(!) سخن میگوید؛ و اینکه بی.اف.وی (سرویس اطلاعاتی آلمان) اتهام بیشرمانهی تلاش برای خرید فناوری تازهی هستهای - آنهم پس از برجام(!) - را آشکارا به ایران وارد میکند… به ما مربوط نیست که دلِ شیفتگان برجام برای «آگاه بودن مردم» هم میسوزد یا نه. میزان شفافیت و انصاف خبریِ رسانههای حامی برجام نگرانی فعلی ما نیست. ما فعلاً دلواپس دولتی هستیم که به نیمهی اول خود بهشدت نزدیک شده و ظاهراً هنوز تصمیم جدی نگرفته تا سرنوشت خود را از سرنوشتِ عبرتانگیزِ شیفتگان برجام جدا کند.
دولت آقای روحانی - بدون تردید - در یک دوراهی ایستاده است: یا به اشتباهاتِ رخداده در خلال بررسی برجام اعتراف کند و دربارهی مشکلاتی که طرفهای معامله در مسیر اجرای برجام پیش آوردهاند و خواهند آورد به مردم راست بگوید و هر جا لازم است، بدون لکنت از آنها پوزش بخواهد؛ یا با طناب پوسیدهی «تملقگویی از برجام» به چاهِ ناکامی برود و از چشم همان مردمی بیفتد که چشم امیدشان به تدبیرِ دولت بود. انتخاب سختی هم به نظر نمیرسد. این از آن دوراهیها نیست که انتخابِ راه صحیح هزینه زیادی داشته باشد. اما اگر عادت کرده باشیم با منطقِ «لوتی نباخته!» به خطاهایمان نگاه کنیم، مستعدیم که خودمان را از انتخاب صحیح محروم کنیم.