پدیده ترور در جهان مدرن ابزاری به منطور استیلای روح کاپیتالیسم به شمار می رود. برترجویی رویکرد انسان گرایی نسبت به تفکر خداباوری موجب شد تا انسان غربی قدرت را در محور اصلی جنگ برای بقا قرار دهد و از این طریق بستر شکل گیری مفهومی جدید به نام تروریسم دولتی نهادینه شود. تروریسم دولتی یا State Terrorism به آن دسته از اقدامات تروریستی اطلاق می شود که توسط یک کشور علیه دولت دیگر یا مردم دیگر یا مردم همان کشور برنامه ریزی و اجرا شود. در واقع تروریسم دولتی شکل آشکار تر تروریسم است که دیگر نقاب های خود را کنار زده و به طور علنی از انجام عملیات ترور توسط یک یا چند دولت دیگر خبر می دهد. تهدید و به کار گیری خشونت، اهداف سیاسی، ایجاد فضای ترس و وحشت و انتخاب قربانیان از میان شهروندان عادی یا نخبگانی به عنوان 4 رکن اصلی ترور محسوب می شود که در تروریسم دولتی نیز ظهور و بروز دارد.
تروریسم در ایران در نخستین حلقه پیچیده خود با نام گروهک منافقین پیوند دارد. به طوری که از میان بیش از 17 هزار شهیدی که در ایران در قالب اقدامات تروریستی جان باخته اند قتل عام بیش از 12 هزار نفر آنها توسط این گروهک صورت گرفته است. گروهکی که امروز پس از حمایت های 37 ساله ای که از دولت های غربی داشته اند همچنان توسط دولت آمریکا و برخی دولت های اروپایی مورد حمایت قرار می گیرند. گروهک منافقین علاوه بر فعالیت هایی که در دهه نخست انقلاب در به شهادت رساندن شهروندان، علما و نیروهای انقلابی داشت در زمان کنونی نیز نقش مخرب آنها در همراهی با سرویس های جاسوسی کشورهای بیگانه در اجرای طرح های تروریستی علیه دانشمندان هسته ای کشور به نمایش درآمد.
گزارش هایی در بهمن سال 90 از رسانه های انگلیسی و آمریکایی بی بی سی و ان بی سی منشر شد که در آنها استنادات نقش منافقین در ترور دانشمندان هسته ای ایران بیان شده بود. بر اساس این گزارش ها دو مقام آمریکایی که نام آنها فاش نشد به شبکه ان بی سی آمریکا گفته بودند: «ترور دانشمندان هسته ای ایران با حمایت و طراحی موساد (سازمان جاسوسی اسرائیل) و توسط منافقین (گروهک مجاهدین خلق) اجرا می شود.» بی بی سی نیز در این رابطه به نقل از این دو مقام آمریکایی اعلام کرد: «دولت اوباما از این مسئله با خبر است اما تاکید شده است که آمریکا نقشی در این ترورها نداشته است.»
با این وجود حمایت دولت های غربی از این گروهک نشان دهنده تناقض دیپلماتیک این دولت ها در موضوع حقوق بشر است؛ زیرا نمی توان به طور همزمان خود را مدافع حقوق بشر نامید و در عین حال به صورت علنی به حمایت از تروریست هایی برخاست که آشکارا جان انسان های بی شماری را گرفته اند. یکی از جدیدترین حمایت های غرب از گروهک منافقین در طول روزهای پایانی سال گذشته صورت گرفت که طی آن کنگره آمریکا قطع نامه ای را به منظور تامین مالی از این گروهک و الزام دولت آمریکا نسبت به ضمانت آن تنظیم نمود. همین طور برخی کشورهای اروپایی به همراه اتحادیه اروپا به مراکزی برای حضور و بقای اعضای این گروهک تبدیل شده اند به طوری که در سفر سال گذشته حسن روحانی به دو کشور ایتالیا و فرانسه، نشانه های متعددی از این حمایت ها به صورت رسانه ای منتشر شد.
حضور رسمی مریم رجوی در سال 2008 در رم و نیز فعالیت گسترده اعضای این سازمان در فرانسه نمونه هایی از حمایت این دولت های اروپایی از تروریسم است. «در سال 2012 میلادی وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به MEK بین 5 تا 10 هزار نفر هستند که اغلب آنها در پایتخت های اروپایی ساکن شده اند. با این حال لابی این سازمان در ایالات متحده نیز بیکار نیست و به جذب کمک های مالی و حقوقی از سیاست مداران در هر دو حزب حاکم می پردازد. همین لابی بود که در سپتامبر 2012 میلادی موفق شد هیلاری کلینتون وزیر وقت امور خارجه را به تصمیم حذف نام سازمان از لیست گروه های ترورریستی (FTO) برساند و اجازه دهد مراودات مالی این سازمان با نهادهای دولتی در ایالات متحده از سر گرفته شود.
حتی در آوریل 2013 میلادی، شورای اصطلاحا ملی مقاومت مردم ایران دفتر خود را به صورت رسمی در واشنگتن دی سی افتتاح کرد.» جریان حمایت دولت های اروپایی از منافقین به سال 95 هم رسید و موجب لغو سفر روحانی به اتریش شد. علی رغم حاشیه هایی که نسبت به لغو شدن این سفر صورت گرفت علت اصلی این تصمیم دولت ایران این طور اعلام شد که: «هم زمان با سفر رئیس جمهور به اتریش کروهگ ترویستی منافقین در این کشور خواستار برگزاری یک تجمع اعتراضی شده بودند. دولت اتریش نیز به آنها این مجوز را داده بود.»
از این رو می توان عنوان کرد جنگ هسته ای جدید غرب علیه ایران از انفجارهای اتمی هیروشیما و ناکازاکی به ترور فیزیکی دانشمندان هسته ای و اقدامات خرابکارانه علیه تاسیسات هسته ای کشور رسید و در مرحله بعد وارد فاز جدیدتری به نام تحمیل مذاکرات شده است. دولت های غربی در آخرین مرحله از جنگ هسته ای خود با ایران که هدف آن ایجاد مانع در تقویت روحیه خودباوری در جامعه و عدم دست یابی به تکنولوژی های استراتژیک صلح آمیز است؛ تکرار رویکرد نقض عهد در قراردادهای بین المللی را در پیش گرفته اند. با وجود آنکه آنها در جریان مذاکرات هسته ای محدودسازی فعالیت های هسته ای ایران را که در بیان رهبری عبارتند از توقف غنی سازی 20 درصد و تعطیلی مراکز فردو و آب سنگین اراک، رقم زدند؛ با این وجود همچنان از انجام تعهدات خود سر باز می زنند.
مقام معظم رهبری در همین رابطه در دیدار با مسئولان نظام در 25 خرداد 95 فرمودند: «در برجام طرف مقابل وظیفه اش رفع تحریمها بوده که برطرف نکرده. مسئله بانک ها حل نشده است، مسئله بیمه نفتکش ها در سطح محدودی انجام می شود، پول های نفت و پول هایی که در دیگر کشورها داریم به ما داده نمی شود. آمریکایی ها بخش مهمی از تعهداتشان را انجام ندادند؛ اما ما پیش پرداخت ها را انجام داده ایم و غنی سازی ۲۰ درصد و فردو و اراک را تعطیل کردیم.»
با این وجود تلاش غرب با همکاری عوامل تروریستی آنها در ایجاد مانع برای هسته ای شدن ایران نتیجه نداد و امروز با بومی شدن دانش غنی سازی در ایران، آمریکایی ها حتی برای لغو برجام نیز هزینه های سنگینی باید پرداخت کنند. هزینه هایی که به نظر می رسد با موضع اخیر مقام معظم رهبری که فرمودند در صورت پاره کردن برجام توسط آمریکایی ها ما آن را آتش خواهیم زد، برای طرف غربی بسیار بیشتر از آنچه که قابل تصور است هزینه زا خواهد بود. نوع موضع رهبری در مورد احتمال نقض رسمی برجام توسط دولت بعدی آمریکا پیش از این در سال های نه چندان دورتر در مورد تهدید حمله اتمی آمریکا به ایران نیز اعلام شده بود.
اوباما در روز 18 فرودین 89 در مصاحبه ای که با روزنامه نیویورک تایمز انجام داد ایران را به حمله نظامی تهدید نمود: «طبق راهبرد جدید هسته ای آمریکا، واشنگتن متعهد می شود حتی در صورت حمله بیولوژیکی به وی از سلاح هسته ای استفاده نکند؛ اما امنیت کشورهای به زعم او منزوی چون کره شمالی و ایران را تضمین نمی کند.» مقام معظم رهبری در مقابل این تهدید آمریکا چند روز بعد در روز 1 اردیبهشت ماه 89 خطاب به جامعه جهانی می فرمایند: «حالا بى عقل ها ملت ایران را تهدید می کنند! رئیس جمهور آمریکا هفته گذشته به زبان تلویح و اشاره، تهدید اتمى کرد.
این تهدیدها در ملت ایران کارگر نیست، اما این مایه ننگى شد براى تاریخ سیاسى آمریکا؛ این نقطه سیاهى شد در کارنامه دولت آمریکا. تهدید اتمى؟! معلوم شد پشت صحنه نمایش صلح دوستى و بشر دوستى و پایبندى و اصرار بر معاهدات اتمى چیست. معلوم شد پشت صحنه نمایش دستِ دوستى دراز کردن چیست. ادبیات روباه منش تبدیل شد به ادبیات گرگ منش. مجامع جهانى حق ندارند این تهدید رئیس جمهور آمریکا را رها کنند، حق ندارند این را به فراموشى بسپرند؛ باید دنبال کنند، باید گریبان او را بگیرند. چرا تهدید هسته اى می کنید؟ چرا دنیا را به ویرانه شدن تهدید می کنید؟ چرا جرأت می کنید چنین غلطى بکنید؟»
حدود سه سال پس از این موضع گیری نیز مجددا پس از آنکه یکی از سیاست مداران آمریکایی با بیانی تمسخرآمیز، ایران را به حمله اتمی تهدید می کند، مقام معظم رهبری نیز واکنش نشان می دهند. شلدون آدلسون که از او به عنوان یکی از حامیان رژیم غاصب صهیونیستی در آمریکا یاد می شود و حامی مالی حزب جمهوری خواه است در روز 22 اکتبر 2013 در میزگردی در دانشگاه «یشیوا» پس از آنکه به ضرورت جدی بودن آمریکا در قبال پرونده هسته ای ایران اشاره می کند، می گوید: «شما گوشی تلفن را برداشته و با جایی در نبراسکا تماس گرفته و می گویید: «بسیار خوب، پرتاب کنید» و سلاحی اتمی توسط موشک های بالستیک در میان صحرا اصابت کرده و به هیچ کس جز چند مار زنگی یا عقرب یا شبیه آن آسیبی نمی زنند.» واکنش صریح رهبری نسبت به این اظهار نظر که شاید از نظر دیپلماتیک ارزش خبری چندانی نداشت، نشان از یک راهبرد اصولی در سیاست مقام معظم رهبری دارد.
ایشان در پاسخ این موضع مقام آمریکایی در آبان ماه سال 92 فرمودند: «یک سیاست مدار پولدار آمریکایى یک غلطى می کند که بله، ما بایستى در فلان صحراى ایران بمب اتم بزنیم و تهدید کنیم و فلان؛ باید بزنند دهن یک چنین آدمى را خُرد کنند. دولتى که خودش را به توهم اینکه نسبت به مسائل جهان مسئولیت دارد، مسئول می داند که با مسئله هسته اىِ فلان کشور و فلان کشور برخورد کند، دیگر غلط می کند که یک کشورى را در یک چنین وضعى، در یک چنین دور و زمانه اى تهدید هسته اى بکند. باید جلوى این یاوه ها را بگیرند.» دفاع از حقوق ملی ایران به معنای ابراز غیر زدایی از تهدیدات بیگانه است.
واکنش های جدی رهبری نسبت به این تهدیدات برگرفته از رویکرد قرآنی به جامعه و حکومت است. همان طور که آیت الله جوادی آملی نیز در 19 اردیبهشت 95 در تبیین مفهوم فقهی دیاثت سیاسی اشاره کردند، راه دادن بیگانه به خود در عرصه سیاسی نیز مفهوم اخلاقی دیاثت را به همراه دارد که برای رهایی از این صفت رذیله باید در غیرزدایی و بیگانه زدایی از سیاست تلاش کرد.