مرگ حبیب محبیان هنرمند باسابقه موسیقی کشورمان اگر چه برای جامعه هنری یک اندوه بزرگ به همراه داشت اما با حاشیههای سیاسی زیادی همراه شده است.
نخستین حاشیه زمانی اتفاق افتاد که برخی از خبرگزاریها از حضور محمود احمدینژاد رییس دولت سابق در مراسم تشییع و خاکسپاری مرحوم حبیب محبیان خبر دادند.
خبری که پس از چند روز با واکنش دفتر رییس دولت سابق همراه شد و حضور احمدینژاد در چنین مراسمی تکذیب شد.
با این وجود باید به این نکته اذعان کرد که احمدینژاد مدت هاست از حربه تاکتیکهای خبری و رسانهای برای محک زدن افکار عمومی استفاده میکند و ممکن است شایعه حضور وی در مراسم تشییع مرحوم محبیان نیز یکی از تاکتیکهای رسانهای وی باشد.
با تأمل و دقت در اخباری است کهگاه و بیگاه در رسانههای مختلف درباره احمدینژاد مطرح میشود و سپس توسط وی، دفترش و یا یکی از نزدیکان وی تکذیب میشود میتوان به سرنخهای مهمی درباره برنامه آینده وی پی برد.
اغلب این اخبار در ابتدا به جنبههای منفی از احمدینژاد و اقدامات وی پرداخته است، اما در نهایت و با تکذیبی که به صورت تعمدی از جانب دفتر وی صورت میگیرد به نوعی پاکیزه و پاستوریزه میشود و به افکار عمومی این گونه القا میشود که مخالفان احمدینژاد قصد مخدوش کردن چهره وی را دارند.
در نتیجه این اخبار در نهایت به بزرگ کردن و مظلوم نمایی از چهره احمدینژاد منجر میشود.
به نظر میرسد تیم رسانهای وی برنامه بلند مدتی برای احیای چهره احمدینژاد و خنثی کردن تمام انتقاداتی که از وی صورت میگیرد در نظر گرفته است.
حاشیه دوم اما زمانی اتفاق افتاد که درخواست برای خاکسپاری مرحوم محبیان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا در تهران مطرح شد.
در این زمینه خانه موسیقی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خواست تا مجوز لازم برای برگزاری مراسم تشییع این هنرمند از مقابل تالار وحدت را صادر نماید.
همچنین خانه موسیقی از این وزارتخانه خواسته تا پیکر زنده یاد محبیان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا بخاک سپرده شود.
با این وجود این درخواست بدون هیچ دلیل روشنی مورد موافقت وزارت فرهنگ و ارشاد قرار نگرفت و علاقه مندان به مرحوم محبیان را بر آن داشت تا در سومین و هفتمین روز درگذشت وی برسر خاک هنرمند باسابقه کشورمان تجمع کنند و یاد وی را گرامی بدارند.
مسأله اما به همین جا خاتمه پیدا نکرد و هواداران هنرمند فقید کشورمان برای وی در تهران نیز مراسم یادبودی در مسجد جامع شهرک غرب برگزار کردند.
این مراسم ترحیم در حالی برگزار شد که سیل عظیمی از هواداران حبیب محبیان پشت درهای بسته مسجد ایستاده بودند. با این وجود و در حالی که سالن اجتماعات مسجد از جمعیت پر نشده بود، اما مسئولان سالن اجازه ورود مردم را نمیدادند و همین امر باعث ایجاد هرج و مرج و بینظمی در بخش بیرونی مسجد شد.
حاشیه سوم و مهمترین حاشیه مربوط به استاد حبیب محبیان به شایعه نوشتن نامه وی به محمود احمدینژاد مربوط میشود که با واکنشهای زیادی در فضای سیاسی و هنری کشور روبه رو شده است.
یکی از خبرگزاریهای منتسب به جریان اصولگرا نیز با انتشار این نامه که از منشأ مبهمی برخوردار است به این مسأله بیش از پیش دامن زده است.
مسأله زمانی بااهمیتتر میشود که در این نامه مجهول الهویه حبیب محبیان جملاتی را برعلیه جریان اصلاحات به کار برده است.
در این نامه از طرف حبیب به احمدینژاد آمده است: «رئیس جمهور محترم! جالب است بدانید، که حتما میدانید، آقایانی که الان در پوستین اصلاحات دم از آزادی، حقوق بشر و حقوق شهروندی میزنند، در اوایل انقلاب با تنگنظری و بیتدبیری خود باعث بوجود آمدن فضای بیاعتمادی و وحشت در بین برخی از هموطنان گردیدند بطوریکه تعدادی از آنها با چشمانی گریان مجبور به ترک وطن خود شدند بدون آنکه تقصیری داشته باشند، که من هم از جمله آنها هستم. جناب آقای احمدینژاد ریاست محترم جمهور، بنده به صراحت و با صدای بلند اعلام میکنم که اینجانب دارای عرق ملی و اسلامی بوده و اعتقاد راسخ به قوانین جاری کشور دارم و از وطنفروشان خودفروختهای که سر به آخور استکبار و صهیونیسم جهانی دارند متنفر بوده و در هیچ زمانی با آنها همکاری و ارتباطی نداشته و ندارم و دامن به خیانت نیالودهام. البته به این موضوع اذعان دارم که عمر و جوانیام که سرمایه اصلی زندگیام بود را در خارج از کشور از دست دادهام و شاید هم کوتاهیهایی داشته باشم». این نامه اما خیلی زود توسط محمد محبیان فرزند حبیب در گفتوگو با یکی از شبکههای ماهوارهای تکذیب شد. از سوی دیگرحجت جمشیدپور، مدیر برنامههای حبیب محبیان نیز درباره صحتوسقم این نامه اظهار بیاطلاعی کرد و گفت: «نمیدانم چطور بعد از اینهمهسال چنین نامهای منتشر شده است؟»
او در پاسخ به دلیل عدم مجوز فعالیت حبیب در ایران گفت: «تا آنجایی که من میدانم، چنین نامهای نوشته نشده و رحیممشایی در دیداری حضوری قول مجوز به حبیب داده بود و هیچ وقت به او نگفتند که چرا نمیتواند در ایران فعالیت کند. حتی سال گذشته دوباره از طریق دوستان نزدیکشان برای مجوز اقدام کرد و وقتی از او پرسیدم چرا شخصا به ارشاد یا نهادهای دیگر مراجعه نمیکند، گفت که دوست ندارم به صورت علنی درخواستم رد شود. از طرف دیگر حبیب تمام زندگیاش در آمریکا را فروخته بود و به نوعی پلهای پشت سرش را برای بازگشت خراب کرده بود و همه اینها نشانگر امیدواری حبیب به گرفتن مجوز و فعالیت در ایران بوده است.»
نامهای که البته از سوی محمد پسر حبیب تکذیب شد. محمد اعلام کرد که پدرش هرگز به رییس دولت سابق نامهای ننوشته است.
اما ساعاتی بعد از این تکذیب عبدالرضا داوری مشاور رسانهای محمود احمدینژاد نامه منتسب به حبیب را منتشر شد و مدعی شد که ادعای نامه نگاری حبیب با احمدینژاد واقعیت دارد و رییس دولت سابق با رافت و عطوفت دستور فراهم کردن زمینههای آغاز فعالیتهای هنری این خواننده در کشور را صادر کرده است.
ادعای که باز هم درباره صحت و سقم آن نردیدهایی وجود دارد. که همین امر نیز دست مایه طنز کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفت و بعد از انتشار این نامه از سوی داوری، نامههای دیگری با امضای خوانندههای موسوم به لس آنجلسی خطاب به احمدینژاد منتشر شد.
به نظر میرسد برخی از طیفهای سیاسی با استفاده از پروپگاندیسم رسانهای خود تلاش میکنند از مرگ یکی از هنرمندان باسابقه کشورمان که تنها برای فعالیت در کشوری به جز ایران پتانسیل سیاسی شدن دارد برعلیه جریان اصلاحات استفاده کنند.
اقدامی که برخلاف اخلاق رسانهای است و هیچ گونه توجیه سیاسی ندارد.