مرتضی مبلغ، معاون سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات و عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان، درباره اینکه چرا ریاست عارف بر مجلس خواست اصلاحطلبان است با «شرق» گفتوگو کرده است.
او معتقد است که مردم در انتخابات اخیر به دنبال تغییر بودند و یکی از نمادهای آن تغییر ریاست مجلس است. به اعتقاد مبلغ، مخالفان ریاست عارف بر مجلس، در اجماع کلی جریان اصلاحات اندکاند.
الان بحث ریاست مجلس بین جریانهای سیاسی به شدت داغ شده است. آن طور که شنیده شده است، جریان اصلاحطلب، چهرهها و شخصیتهای مهم آن همه معتقدند که ریاست آقای عارف بر مجلس به نفع اصلاحات است. این اجماع در ابتدا به این حد نبود و اماواگرها و تحلیلهای مختلفی وجود داشت. چه شد که اصلاحطلبان به این اجماع رسیدند؟
این بحث به طور اصولی معطوف به یک مسئله جدی، یعنی خواست عمومی مردم است. مهمترین پیامی که مردم از سمت خودشان در انتخابات به مسئولان و منتخبان خودشان دادند، پیام تغییر بود. عقبه این پیام هم به مجلس نهم باز میگردد که مجلسی نبود که منظور ملت باشد؛ چون تندروها صدای بلندی داشتند و در بحث برجام که پیروزی ملی و مطالبه ملی بود، دیدید که چه کردند و چه سر و صداهایی راه انداختند. در انتخابات مردم نشان دادند که این وضعیت را نمیخواهند و دنبال تغییر هستند. طبیعی است که این تغییر در مجلس به شکل محسوسی رخ دهد و شکل بگیرد. یکی از نمادهای تغییر، تغییر ریاست مجلس است. آقای عارف در رأس فهرست امید بود. ایشان طبعا میتواند به عنوان نماد تغییر در بحث ریاست مجلس مطرح شود. این خواستی است که از طرف اصلاحطلبان و حامیان دولت مطرح شده است. این به معنای این نیست که اصلاحطلبان بخواهند ریاست قبلی مجلس را تخطئه یا نقد کنند؛ بلکه دنبال این هستند که مطالبه عمومی و ملی مردم محقق شود. معنی این درخواست، صرفا همین است؛ یعنی ما صدای مردم را که خواستار تغییر بودند، شنیدیم.
برخی گفتهاند که ریاست آقای لاریجانی بیشتر به نفع اصلاحطلبان است و از مواردی مثل توان و امکان لابی ایشان با نهادهای دیگر قدرت یا برخورد با تندروها نام بردهاند.
این بحث به نظر من انحراف از موضوع اصلی یا تقلیلدادن و کاهشدادن اصل مسئله است. اینکه رئیس مجلس باید توان لابیگری و تعامل داشته باشد، درست است؛ اما نتیجهای که برخی میگیرند، غلط است. آقای عارف به عنوان شخصیت ملی چنین قدرتی دارد. هم قدرت لابیگری و هم برخورد با تندروها. پاسخ ساده است. این بحثها فرعی و انحرافی است. چیزی که مردم خواستند، باید عملی شود. زمینه تحقق خواست مردم نمادش ریاست عارف، سرلیست فهرست اصلاحطلبان تهران بر مجلس است.
رفتار آقای لاریجانی بعد از انتخابات اخیر چقدر در تصمیم اصلاحطلبان در پافشاری برای ریاست آقای عارف بر مجلس مؤثر بوده است؟ آنطور که شنیده شده آقای لاریجانی برخلاف آقای عارف چندان تمایلی به تعامل درباره بحث انتخاب ریاست مجلس از خود نشان نداده است.
اصلاحطلبان راهبرد اساسیشان نه درباره مجلس و ریاست مجلس، بلکه در خود انتخابات و همینطور سالهای قبل به طور اساسی راهبرد تعامل و گفتوگو حتی با رقیبان بوده است. رفتارهای مخرب به کشور آسیب رسانده و رقابتها باید همافزا و سازنده باشد و از رقابت مخرب پرهیز شود. برای اصلاحطلبان خیلی مهم نیست که رقیبشان یا جریانهای دیگر چقدر پایبند به تعامل باشند. سعی میکنند در سختترین شرایط این راهبرد را دنبال کنند و تمام تلاششان این است که در بدترین و سختترین شرایط نسبت به رفتارهای مقابل، بهویژه جریان تندرو واکنش نشان ندهند و متین و عقلانی رفتار کنند. اصلاحطلبان هیچ وقت مثل جریان مقابل عمل نکردند و در آینده هم در مجلس انشاءالله متناسب شرایط پیش میروند. اصل این است که در این بخش همدلی و گفتوگو و تعامل تسری پیدا کند و از این دوقطبیسازیهایی که منجر به شکافهای بیشتر در جریانهای سیاسی میشود و خواست تندروها هم همین است، پرهیز کنند و اجازه ندهند شکافها عمیق شود. طبیعی است که رفتار طرف مقابل این راهبرد اساسی را گاهی تسهیل میکند و گاهی زمانش را بیشتر میکند.
در لیست امید برخی اصولگراها هم حضور داشتند. اصلا آقای لاریجانی از سوی این لیست در قم حمایت شده بود؛ اما الان در بزنگاه انتخاب ریاست مجلس شاهد هستیم که برخی اصولگراهای این لیست راه خود را از دیگران جدا کردهاند. سؤال من این است که در زمانی که فهرست امید برای انتخابات بسته میشد، آیا شما برای این لحظه هم فکری کرده بودید و پیشبینی داشتید؟ یا اصلا دغدغه اصلی شما آن زمان فقط ممانعت از ورود تندروها به مجلس و تشکیل یک مجلس اعتدالی و عقلانی حتی با ائتلاف با اصولگرایان معتدل بود؟
اصل، استمرار و تحقق راهبردی است که اشاره کردم؛ اما متناسب با شرایط و مقتضیات میتواند این راهبرد نمود متفاوتی داشته باشد. در انتخابات، اگرچه جریان امید و فهرست امید رأی اقلیتی میآورد، طبیعی است که موضوعیتی برای ادعای کسب هیاترئیسه وجود نداشت؛ چراکه رأی اکثریت را نیاز داشت. در آن صورت هم البته منعی برای پیشبرد راهبرد گفتوگو با رقیب وجود نداشت؛ اما الان که مردم از خود حماسه نشان دادند که خواهان تغییر هستند و اکثریت از فهرست امید انتخاب شدهاند، طبیعی است که این حق و خواست مردم است که در مقوله ریاست هم وارد شوند. این البته بههیچوجه به معنی تخطئه جریان دیگر نیست؛ اما در پاسخ به سؤال شما که برخی اصولگرایان فهرست امید الان رفتار دیگری از خود نشان دادهاند، بههیچوجه باعث نمیشود ما از انتخاب گذشته خود و قراردادن آنها در فهرست امید پشیمان شویم. ما بدونتوجه به رفتار رقیب و اینکه رقیب گاه به این راهبرد تن نخواهد داد، اسامی آنها را در فهرست امید قرار دادیم. من فکر میکنم اگر جای آقای لاریجانی بودم، با همه احترامی که برای ایشان قائل هستم، سعی میکردم خودم به عنوان پیشگام، زمینه تحقق مطالبه ملی، یعنی تغییر را فراهم کنم. رئیسجمهوری هم وقتی دو دوره شد، تغییر میکند؛ یعنی بهترین رئیسجمهور هم که باشی، باید تغییر کنی و این تغییر به حال کشور مفید است و همه باید کمک کنند که این تغییر رخ دهد.
تأثیر اظهارات افرادی در جریان اصلاحات مانند آقای کرباسچی یا عبدی که نگاه دیگری به ریاست مجلس دارند، به نظر شما چه تأثیری در فضای شکلگرفته به نفع یا ضرر آقای عارف دارد؟
بین اصلاحطلبان درباره هر مسئله مهمی نقطهنظرها و پیشنهادات مختلفی هست. یکی از محاسنی که سیاستورزی بین اصلاحطلبان دارد، این است که هیچوقت همان ابتدا دو یا سه نفر نقطهنظری را مطرح نمیکنند تا بقیه بپذیرند. همه نظر میدهند، بحث میشود و خرد جمعی به اجماع میرسد. همیشه اینچنین است. بحث میشود، ابعاد مختلف مثبت و منفی ارزیابی میشود و به یک اجماع میرسند. در این موضوع هم اینچنین است. اجماع هیچوقت معنی صددرصدی ندارد. ممکن است در شرایطی تکمواضعی هم وجود داشته باشد و اشکالی ندارد. اجماع یعنی قاطبه جریان فکری اصلاحطلب به یک جمعبندی رسیده است؛ مگر اینکه برخی نظر دیگری داشته باشند که به نظرم به این شکل هم که شما مطرح میکنید، اختلاف نظر وجود ندارد.