این سیاست از همان ابتدای فعالیت دولت یازدهم آغاز شده و هنوز ادامه دارد. آمارهای واقعی رشد اقتصادی، اشتغال، بیکاری، حذف افراد از لیست دریافت یارانه نقدی، شاخص و معیارهای حذف افراد از یارانه نقدی، تعداد بنگاههای اقتصادیای که تعطیل شدهاند، میزان حمایت از تولید داخلی، تاثیر بستههای ضد رکود بر تولید ملی و... از موضوعات مجهولی است که دولت در ارائه آمار و اطلاعات، خست به خرج میدهد.
حتی زمانی که موضوعی اقتصادی، رسانهای میشود مسئولان دولتی ابایی از آن ندارند که بگویند بهتر بود بر سر فلان موضوع مهر محرمانه میخورد. مانند افشای نامه 4 وزیر به روحانی و هشدار آنها نسبت تشدید رکود و واکنش سخنگوی دولت که گفت بهتر بود بالای این نامه مهر محرمانه میخورد! دولتیها حتی زمانی که یک تصمیم اقتصادی که با زندگی روزمره ملت سر و کار دارد اجرایی میشود هم تمایلی به اطلاعرسانی و شفافسازی ندارند.
این روزنامه شیوه القایی دوم را وارونه کردن حقیقت توصیف میکند و مینویسد: پنهان کردن حقیقت و «عدم اطلاعرسانی» تفاوت بسیاری با وارونه کردن حقیقت دارد. در بررسی بودجه سال جاری نمونهای عجیب از وارونه کردن حقیقت را شاهد بودیم که حتی حامیان دولت را هم شوکه کرد؛ سخنگوی دولت ناگهان در مجلس با تغییر 180 درجهای، خود را حامی پرداخت یارانه نقدی جا زد و ظاهرا با قطع یارانه نقدی و افزایش نرخ بنزین مخالفت کرد! مسئولان دولت یازدهم از همان ابتدای فعالیت، بارها و بارها یارانه نقدی را مصیبت و عذاب میدانستند و حتی در کمیسیونهای مجلس بر قطع یارانه نقدی اصرار داشتند اما وقتی متوجه شدند این پیشنهاد در نهایت تصویب خواهد شد، در قامت حامی پرداخت یارانه نقدی ظاهر شدند و در صحن علنی با تصویب آن مخالفت کردند! جالب اینکه دولتی با قطع یارانه نقدی مخالفت کرد که خود یارانه ملت را قطع کرده و همچنان در حال قطع یارانه نقدی است! آمار پراکنده مسئولان از قطع یارانه نقدی 4 میلیون و 500 هزار نفر خبر میدهد و تعجبآور اینکه همین «دولت یارانه قطع کن» بر سر قطع یارانه افراد اشک میریزد(!)
دولت با وارونه جلوه دادن حقایق اقتصادی قصد دارد از موج انتقادات بکاهد اما نمیداند تاثیر وارونه کردن حقیقت بر ذهن و قلب ملت بسیار بیشتر از پنهان کردن حقیقت است.
نویسنده درباره روش سوم یعنی «القای دستاوردهایی که نیست» خاطرنشان میکند دولت بعد از پنهان کردن و وارونه جلوه دادن حقایق به سیاست عجیب و باورنکردنی «القای دستاوردهایی که نیست» روی آورده است، بیش از 100 روز از اجرای برجام میگذرد اما آن تاثیری که دولتیها انتظار داشتند در اقتصاد دیده نشده است و حتی تاثیر روانی اجرای برجام هم رخ نداد، چرا که بازار و فعالان اقتصادی کارکشته به دنبال نشانههای واقعی غیر از توافقات شفاهی و کاغذی هستند. حتی بازار ارز و سکه و بازار سرمایه تنها یک تکان مقطعی را تجربه کرد و وضعیت به دوران ماقبل برجام بازگشته و رکود همچنان گریبانگیر اقتصاد است؛ همچنان بنگاههای اقتصادی در حال تعطیلی هستند و بستههای خروج از رکود حتی موجب کاهش رکود هم نشدهاند. تحریمهای بانکی ظاهرا برداشته شده اما عملا آن «اتفاق خاص» رخ نداده است.
در چنین وضعیتی مسئولان در حال القای چیزی هستند که اصلا وجود خارجی ندارد! دولتیها دارند القا میکنند با برجام اتفاقات خوبی افتاده و مردم دارند دستاوردهای برجام را حس میکنند. در این سیاست اگر عبارات عجیب و در عین حال باورنکردنی شنیدید نباید تعجب کنید؛ عباراتی چون برجام آفتاب تابان است، مردم قدم به قدم برجام را لمس میکنند، زیباییهای جدید و ابعاد تازهای از برجام توجهم را به خود جلب کرده است، دوران بعد از برجام با قبل از برجام متفاوت است و...