میرزا ابوالحسن شیرازی که بعدها، «خان» و «خان ایلچی» لقب گرفت، در سال 1190ه.ق. در شیراز متولد شد. او پسر دوم میرزا محمدعلی خان اصفهانی است که در دوران سلطنت نادر شاه به منشیگری پادشاه اشتغال داشت و در زمان "کریمخان زند" سمت سر «رشتهداری قشون» را به عهده داشت.[1]
وی خواهرزاده حاج ابراهیم خان اعتمادالدوله شیرازی(حاج ابراهیم خان کلانتر)، صدراعظم "آقامحمدخان" و "فتحعلی شاه" قاجار بود. حاج میرزا ابوالحسنخان، بواسطه این وابستگی، مدتی حاکم شوشتر بود و بعد از گرفتاری و کشته شدن صدراعظم و بستگانش چون جان و زندگی خویش را در امنیت و آسایش نمیدید از شیراز گریخت و به بصره و مکه و سرانجام کلکته و شهر بمبئی در هندوستان رفته و در حیدرآباد دکن توقف داشت و بعد از گذشت زمان، از جانب شاه فرمان مراجعت به ایران برای او صادر شد.[2] وی در شیراز به منصب «یساولی» "حسینعلی میرزا فرمانفرما" تعیین شد. از آنجایی که شغلش آبرومند و مهم نبود از آن کناره گیری کرد و به اصفهان رفت و در دستگاه "امین الدوله اصفهانی" ترقی کرد و ثروتی بهم زد.[3]
*چرا به سفارت انتخاب شد؟
حضور "ناپلئون" در صحنه سیاسی اروپا و فتوحات او، تحولات عمیقی در روابط خارجی ممالک اروپایی به همراه آورد. موقعیت جغرافیایی ایران و همسایگی با روسیه و هندوستان، باعث شد این کشور درگیر رقابتهای دول روسیه، فرانسه و انگلیس شود. در یک چنین اوضاع و احوالی، فتحعلی شاه تصمیم گرفت سفیری به پیشنهاد "سر هارفورد جونز" نماینده دولت انگلستان در ایران به این کشور بفرستد. قرعه این کار را به نام میرزا ابوالحسن شیرازی زدند و شاه او را لقب «خانی» داد و به این مأموریت گسیل داشت که از سال 1226ه.ق. شروع شد.[4]
در این سفر "سر هارفورد جونز" و "جیمز موریه" منشی نمایندگی دولت انگلیس در ایران او را همراهی کردند. سفارت ابوالحسن خان چندان فایدهای برای ایران نداشت و فتحعلی شاه، چهار مطلب شفاهی را به او هنگام عزیمت گفته بود بدین شرح که:
اولاً: مداخله انگلیس را در فیصله منازعات میان روسیه و ایران و استرداد گرجستان، خواستار شود.
ثانیاً: طلب کمک مالی برای مواجب قشون کند.
ثالثاً: تجهیز و تقویت عمومی قوای ایران را بخواهد.
رابعاً: فرستادن سفیر دائم به ایران را درخواست کند.
اما وزیر خارجه وقت انگلیس، خواستههای شاه ایران را بجز خواسته چهارم رد کرد. با این همه در این سفر ابوالحسن خان موفق به جلب دوستی دولت انگلیس شد و قدمهای مؤثری در راه بهبود روابط ایران و انگلیس برداشته شد.[5]
میرزا ابوالحسن خان ایلچی از همان ابتدا تحت تأثیر جنبه های مادی تمدن غرب قرار گرفت و با حیرت به سیر و سیاحت در آن دیار پرداخت و در نهایت کتاب حیرت نامه سفرا را که از سر ذلت، ایرانیان را به تقلید از غرب در همه عرصه ها تشویق میکرد به عنوان تحفه سفر با خود به ایران آورد.
وی تحت تعلیمات مهماندار خود سرگور اوزلی به عضویت لژ فراماسونری انگلستان درآمد.[6] سرگور اوزلی مأموریت داشت تا با همکاری ایلچی در ایران لژ فراماسونری تأسیس نماید. این دو برای دستیابی به مقاصد خود تعداد قابل توجهی از رجال ایران را وارد حلقه فراماسونری ساختند. میرزا ابوالحسن خان به مدت 35 سال یعنی تا پایان عمر از دولت انگلستان مقرری دریافت داشت. نامبرده پس از 8 ماه به اتفاق سرگور اوزلی که به سمت وزیرمختار انگلیس در ایران انتخاب شده بود از لندن به ایران بازگشت و سالها در دوران حکومت فتحعلی شاه و محمد شاه به خدمت پرداخت.
*عهدنامه گلستان و ایلچی
وی پس از مراجعت به ایران در دربار فتحعلی شاه مشغول به کار شد و در سال 1228ه.ق. از طرف ایران مأمور امضای «عهدنامه گلستان» و حل مسائلی که از زمان "آقا محمدخان" قاجار، لاینحل مانده بود، گردید. سر گور اوزلی، سفیر انگلیس در ایران که در پی تحقق هدف دولت متبوعش مبنی بر واداشتن روسیه به تخلیه سپاه خود از مناطق جنوبی برای مقابله با ناپلئون بود، دولت ایران را به امضای قرارداد صلح ترغیب میکرد و در عوض به فتحعلی شاه قول داد برای استرداد شهرهای ایران که روسیه تصرف کرده بود بکوشد. در پی این وعده، ابوالحسن خان در سال بعد به عنوان سفیر دولت ایران روانه پایتخت روسیه گردید و در پی سه سال و نیم اقامتش در «پطرزبورگ» هیچ دستاوردی برای ایران به همراه نداشت و معاهده گلستان بدون کمترین جرح و تعدیل و تجدید نظری در موارد آن، به قوّت خود باقی ماند.[7]
در سال 1233ه.ق. ابوالحسن خان مجدداً به عنوان سفیر عازم لندن شد. وی در راه لندن، مدتی نیز برای استحکام روابط دوستی و برادری با دولت فرانسه، در پاریس ماند؛ اما موفق به ارائه اعتبار نامه خود به امپراطور جدید فرانسه، "لوئی هجدهم" نشد.
دلیل ناکامی ایلچی را باید ناشی از اصرار نامعقول او در اجرای بیاهمیتترین مراسم تشریفاتی دانست. او در سال 1234ه.ق. به لندن رسید و آنجا هم با مشکلاتی مواجه شد زیرا وی انتظار داشت او را بر همه سفرای مقیم دربار انگلستان مقدم بدارند؛ اما دولت انگلیس نپذیرفت. در همین مأموریت، از جانب "عباس میرزا نائب السلطنه"، مأموریت داشت که محصلین ایرانی مقیم انگلستان را به ایران بازگرداند.[8]
*ایلچی و وزارت خارجه
میرزا ابو الحسن خان ایلچی دومین وزیر خارجه ایران میباشد. او چند سال پس از بازگشت به ایران از انگلستان، در سال 1239ه.ق. به وزارت خارجه ایران منصوب شد و تا مرگ فتحعلی شاه در سال 1250ه.ق. به مدت یازده سال در این مقام باقی ماند. از وقایع مهم این دوره از حیات سیاسی او، باید از «عهدنامه ترکمنچای» در سال 1243ه.ق. نام برد. قتل "گریبایدوف"، سفیر روسیه تزاری در دربار قاجار و سی و هفت نفر دیگر از همراهان او از اعضای سفارت روسیه، یکی دیگر از حوادث مهم این دوران بود.[9]
*بعد از مرگ فتحعلی شاه
پس از مرگ فتحعلی شاه به رغم وصیت او به ولایت عهدی "محمد میرزا"، پسر دیگر او، "ظل السلطان" ادعای سلطنت کرد. میرزا ابوالحسن خان به سبب ناخوشنودی از تفویض صدارت به "میرزا ابوالقاسم قائم مقام"، شاهزاده ظل السلطان را به این دعوی تحریک میکرد؛ اما چون "محمدشاه" قاجار به سلطنت رسید، ابوالحسن خان در حرم حضرت "عبدالعظیم" تحصن کرد و تا عزل و قتل "قائم مقام" در تحصن باقی ماند. پس از قائم مقام، صدارت به رقیب او حاج میرزا آقاسی رسید و او مدتی بعد ابوالحسن خان را به وزارت خارجه منصوب کرد که تا پایان عمر، سال 1265 ه.ق. در این مقام باقی ماند.[10]
در این دوره از وزارت او، معاهدهای جدید با انگلستان امضاء شد که بر اساس آن امتیازاتی که دولت روسیه در پی عهدنامه «ترکمن چای» به دست آورده بود از قبیل؛ مصونیت جزایی اتباع این دولت و معافیت از حقوق گمرکی، به انگلستان نیز اعطا شد. محمدشاه در حقیقت به رغم میل باطنی خود، بر اثر فشار روسها در سال 1257ه.ق. با تجدید مناسبات سیاسی و تجاری با انگلستان موافقت کرد.[11] ابوالحسن خان ایلچی، سرانجام در سال 1265 ه.ق. بعد از اینکه سالها در مناصب زیادی از جمله سفیر ایران در کشورهای مختلف، و وزیر امور خارجه ایران بودن در حالی که همچنان عهده دار پست وزارت بود در تهران در گذشت.
[1] . رائین، اسماعیل؛ میرزا ابوالحسن خان ایلچی، تهران، علمی، چاپ اول، 1357، ص 9.
[2] .عاقلی، باقر؛ زندگینامه و شرح حال وزرای امور خارجه، تهران، وزارت خارجه، چاپ اول،1379، ص 11.
[3] . بامداد، مهدی؛ شرح حال رجال ایران، تهران، گلشن، چاپ سوم، 1362، ج1، ص35.
[4] . رستگارفسایی، منصور؛ فارسنامه ناصری، چاپ اول، 1367، سپهر، ج1، ص700.
[5] . طاهری، ابوالقاسم؛ تاریخ روابط بازرگانی و سیاسی انگلیس و ایران، تهران، چاپ اول، بهمن، 1354، ج1، صص430-429.
[6] . رائین، اسماعیل؛ میرزا ابوالحسن خان ایلچی، پیشین، ص 43.
[7] . بامدداد، مهدی؛ شرح حال رجال ایران،پیشین، ج1، صص37-36.
[8]. شیرازی، صالح؛ گزارش سفر، به کوشش همایون شهیدی، تهران، راه نو، ص36- 335.
[9] . رائین، اسماعیل؛ میرزا ابوالحسن خان ایلچی، ص 90- 88.
[10] . همان، صص 102-97.
[11] . مهدوی، هوشنگ؛ تاریخ روابط خارجی ایران، ص 143.