متعاقب اعتراض های صورت گرفته نسبت به حضور ایشان در خرم آباد، مشاارلیها در بازگشت نیز با اعتراض برخی از مسافران هواپیمائی مواجه می شود که در مسیر خرم آباد به تهران توسط مسئولین فرودگاه پروازشان به تاخیر می افتد تا «فائزه» بتواند خود را به این پرواز برساند!
تاخیری که ظاهراً پس از اعتراض مسافران و بداخلاقی تیم پرواز و ایجاد تشنج در هواپیما نهایتاً با اخراج یکی از مسافران معترض با 40 دقیقه تاخیر تیک آف می شود.
کشمکش مزبور در فرودگاه خرم آباد از حیث شکلی یادآور و قرینه کشمکش و منازعه 30 سال پیش بین مادر فائزه هاشمی (عفت مرعشی) با عاتقه رجائی همسر شهید رجائی و نماینده وقت مجلس ایران در فرودگاه مهرآباد تهران است که طی آن وقتی خانم رجائی در کسوت نماینده مجلس عازم یک سفر کاری از طریق بخش VIP بودند مواجه با معطلی بیش از حد برای پرواز شدند و زمانی که متوجه شدند تاخیر اشغال VIP بدلیل بازگشت خانم مرعشی از سفر مشهد می باشد (!) بعد از مواجهه با عفت مرعشی بر این مبنا معترض ایشان شده که وقتی شما هیچ مسئولیت کشوری ندارید به چه مناسبت باید از کریدور VIP و امکانات بیت المال استفاده کنید و نمایندگان مردم را معطل خود نگاه دارید؟ و در پاسخ مواجه با پاسخ گستاخانه عفت مرعشی می شود مبنی بر آنکه:
تو اصلاً چی می گی؟ مردم ما رو می پرستند!
تقارن دو اتفاق مشابه با دو رویکرد مشابه برای یک «مادر و دختر» می تواند مویدی بر صحت ادعای عفت مرعشی باشد که سال گذشته در مصاحبه با «ماهنامه مدیریت ارتباطات» ضمن نفی نقش داشتن همسرشان (هاشمی رفسنجانی) در تربیت فرزندان با مباهات فرمودند:
تربیت بچه ها همه با من بوده. ایشان (هاشمی) که اصلاً نبودند!
هر چند اعتراف عفت مرعشی به نقش محوری و بالا دستی ایشان در تربیت فرزندان مغتنم است اما، شواهد و قرائن موید آن است که «فرای مناقشه پذیر بودن شیوه و مدل تربیتی مزبور» مشارالیها نقشی بیش از مربی تربیتی را در خانواده برای خود قائل بوده و شأن ایشان در خانواده قبل از آنکه استوار بر مناسبات مادرانه باشد مستظهر به یک اتوریته خویش کامانه است تا جائی که می تواند هاشمی رفسنجانی را تا آنجا مستاصل کند که با چشمانی اشک آلود در مقابل مرحوم پرورش برای بر سر عقل آمدن همسرش دست به دعا بردارند!
طبعاً همسر یک انقلابی سابق که تا پیش از انقلاب در خلوت تنهائی ناشی از اسارت همسرش در زندان ساواک مجبور به دندان کشیدن پنج فرزند قد و نیم قدش از این زندان به زندانی دیگر برای ملاقات با همسر باشد در فردای پیروزی انقلاب وقتی همان همسر برای ملاقات و صرف شام با همان انقلابی سابق از پاویون مرقد امام به ویلای لواسان «هلی بُرد» می شوند نفس چنین مناسبات شاهنشاهانه ای تا آن اندازه برخوردار از چاشنی می تواند باشد تا ضریب خویش کامی عفت مرعشی را بیرون از مناسبات مادرانه و خانه دارانه به جائی برساند که آنک آن بانوی خانه دار را مدعی برقرار کننده مناسبات بین ایران و عربستان بعد از کشتار حجاج ایرانی در سال 66 نماید!
هم چنان که همین ظرفیت تا آن درجه استعداد دارد تا در 88 مشارالیها را به آن درجه از اعتماد بنفس برساند که فرمان حمله به نظام و ریختن به خیابان را به مردم بدهند (!) و در 92 نیز قبل از اعلام نامزدی هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری، کلیت انتخابات در ایران را زیر سوال بُرده و بفرمایند: انتخاباتی وجود ندارد(!) مگر برای اینها (؟) کاری دارد رای ها را عوض کنند!؟ و با همین روحیه و سیئه در فردای محکومیت «مهدی اش» لُغُزخوانانه محاکمه دُردانه اش را تقلب و پدر سوخته بازی عدلیه نظام قلمداد کنند!
چیزی قرینه «مهد علیا» مادر مشهور ناصرالدین شاه که از جوار خویش کامی ها و رشک ورزی های زنانه تا «عزل و فصد» امیرکبیر هم پیش رفت و تاریخ و مقدرات یک کشور را قربانی خلقیات و روحیات و سرکشی های زنانه و جاه طلبی ها و خیره سری های متفرعنانه خود کرد.
علی ایحال ایرانیان در ادبیات فولکلور خود قائل به آنند که پشت هر مرد موفقی زنی در سایه ایستاده!
چنین غُلوّی ناظر بر این مدعاست که مردان موفق، کامیابی خود را مرهون و مدیون همدلی و همراهی و شکیبائی همسران شان هستند.
لذا با فرض پذیرش صحت چنین ادعائی لابد می توان و باید به ابتنای برهان خلف بر این گزاره نیز صحه گذاشت که تقصیر ناکامی و هزیمت همه مردان شکست خورده نیز بر ذمه زنانی است که در قفای همسران از بذل توجه و همدلی و همراهی و شکیبائی با مردانشان در بزنگاه ها و آوردگاه ها و مصائب مضایقه داشته و بدین طریق موجبات ناکامی و شکست و هزیمت همسران خود در آوردها و مجاهدت ها و مساهرت ها را سببیت کرده اند!