دفاتر مقامات همیشه هدفهای مناسبی برای نفوذ بوده و همیشه هم پای جاسوسی و مسائل امنیتی در میان نیست. گاه فقط دنیاطلبیها انگیزه تلاش برای راه یافتن به مکانهایی است که در آنجا میشود به نام یک چهره مشهور، کار خود را پیش برد. بعد از این همه اتفاق و بعد از موضعگیری ولیفقیه در مورد یک جمله جنجالی، گفتن از بیاطلاعی نسبت به توئیت منتشر شده در اکانت رسمی یا گفتن از قدیمی بودن جمله بازنشری یا گفتن از تقطیع و تحریف عبارت و بیاخلاقی خواندن آن و در نهایت گرفتن موضعی خلاف آنچه در صفحه شخصی منتشر شده، شاید کار سادهای به نظر برسد، اما همه این گزارهها عدم نظارت کافی بر مجموعه دفتر و تیم رسانهای هاشمی را میرساند و البته آن بیاخلاقی مورد اشاره هم به اعضای دفتر و گردانندگان سایت برمیگردد ولاغیر.
از توجیه دمدستی «این اکانت برای ما نیست» هم بگذریم که فقط عمق فاجعه دست و پا زدن اهالی دفتر وی را برای توجیه اشتباهشان زیادتر میکند که همه میدانند اکانت توئیتر مورد بحث، همان اکانتی است که سایت رسمی آقای هاشمی رفسنجانی، آن را به عنوان توئیتر رسمی او معرفی کرده و فکر کردن به اینکه کسی در این کشور بتواند اکانتی به نام هاشمی رفسنجانی بسازد و ماهها به نام اکانت رسمی او فعالیت کند و در سایت رسمی او هم معرفی شود و کسی هم کاری با او نداشته باشد، باعث میشود احساس بلاهت به آدم دست بدهد.
این بخش از بیانات رهبر معظم انقلاب که مربوط به اواخر پاییز 94 است، جالب توجه خواهد بود: «نفوذ دو جور است: یک نفوذ موردی است، یک نفوذ فردی است؛ یک نفوذ جریانی است. نفوذ موردی خیلی نمونه دارد، معنایش این است که فرض کنید شما یک دم و دستگاهی دارید، یک مسئولی هستید؛ یک نفر را با چهره آرایش شده، بزک شده، با ماسک در مجموعه شما بفرستند؛ شما خیال کنید دوست است درحالی که او دوست نیست، تا او بتواند کار خودش را انجام بدهد؛ گاهی جاسوسی است که این کمترینش است؛ یعنی کماهمیتترینش جاسوسی است، خبرکشی و خبردهی است، گاهی کارش بالاتر از جاسوسی است، تصمیم شما را عوض میکند. شما یک مدیری هستید، یک مسئولی هستید، تصمیمگیر هستید، میتوانید یک حرکت بزرگ یا مؤثری انجام بدهید، اگر چنانچه این حرکت را این جور انجام بدهید این به نفع دشمن است، او میآید کاری میکند که شما حرکت را این جور انجام بدهید؛ یعنی تصمیمسازی. در همه دستگاهها سابقه هم دارد؛ فقط هم دستگاههای سیاسی نیست، دستگاههای روحانی و دینی و مانند اینها هم همیشه وجود داشته...»
همین دو سال پیش بود که ماجرای انتصاب عبدالحسین هراتی به سمت سرپرست اداره کل اسناد و مدارک دانشگاه آزاد اسلامی به سبب نامهای سراسر توهین و تهمت که سال 88 درمورد حضرت امام(ره) نوشته بود، موجی از انتقادات را موجب شد و نشان داد که دقت نظر لازم برای انتصاب وجود نداشته و او دو ماه بعد و به دلیل موج انتقادات، برکنار و سپس دستگیر شد!
به نظر میرسد نوعی تساهل و تسامح روشنفکر مابانه باعث شده که نه در انتخاب افراد و نه در نظارت پس از انتخاب، دقتی صورت نگیرد و بعضا خروجی دفاتر آقایان همان چیزی باشد که مدنظر دشمن است. این اتفاق در ایران کمسابقه هم نیست و وقتی با استفاده از نفوذ در دفتر، بتوان قائممقام رهبری را به موضعگیری علیه نظام کشاند و با همین نفوذ، بتوان یکی از اصلیترین تبیینکنندگان تئوری ولایت فقیه را به مرحله موضعگیری علیه ولیفقیه رساند، آیا زنگ خطر برای سایر مسئولان نخواهد بود که دقت نظر بیشتری روی اطرافیان و وابستگان به خود داشته باشند؟