روزنامه «وطن امروز» در یادداشتی از «مجتبی اصغری» نوشت:
«برجام» که یک سال پیش با سر و صدای بسیار و فضاسازی گسترده تحت عناوین متناقض و بامزهای از جانب طرفین همچون «حرکت به سمت جهان عاری از سلاح هستهای»، «دوستی ایران و آمریکا»، «خلع سلاح هستهای ایران»، «صلح بزرگ»، «معجزه دیپلماسی» و... به جهانیان عرضه شد اکنون در ایران و آمریکا از وضعیت خوبی برخوردار نیست. در کشورمان موضوع «نقض عهد مکرر» آمریکا بهرغم اذعان صریح نهادهای بینالمللی به پایبندی ایران به فراتر از تعهدات امضاشده، به واقعیتی تلخ اما قابل پیشبینی بدل شده است. در آمریکا نیز رقابت بر سر تهدید ایران میان نامزدهای انتخاباتی به اوج رسیده به نحوی که نیویورکتایمز فضا را با عبارت مهم «رقابت بر سر پاره کردن برجام»توصیف کرده است و رویترز «دشمنی با ایران»را نقطه مشترک همه کاندیداهای مدعی عنوان ریاستجمهوری آمریکا میخواند!
برجام بخشی از حقوق اولیه ملت ایران را روی «کاغذ» احیا کرد و هزینه سنگینی نیز روی دست دولت گذاشت و تهدید ایران به تحریم و حتی حمله نظامی را در زمان کوتاهی افزایش نیز داد! جنگ و تحریم، وعدههای قدیمی به ایران یا همان گزینههای روی میز آمریکاییها محسوب میشود که بنا بود به واسطه دهها دور مذاکره و معامله، دستکم در بخشی از عرصهها، محدود و تعطیل شود و به قول معروف با «اعتمادسازی» صورت گرفته، حرکت سریعی در جاده «تنشزدایی» مشاهده شود!
با این وجود «توافق با آمریکا» حتی با وجود وفای به عهد یکجانبه ایران و عمل به سیاست استعماری «امتیازدهی یکجانبه» در موقعیت فعلی، از توان کاهش «تنشها» و تحقق هدف اصلی از مذاکره یعنی «رفع تحریمها» و «بهبود وضعیت معیشت مردم» در موقعیت پسابرجام برخوردار نبوده و حتی آمریکاییها نیز علاقهای به حفظ آن از خود نشان نمیدهند. پس هدف از این سریال دیپلماتیک چه بود؟ علت بیاعتنایی دولت روحانی به حفظ و اجرای دستاوردهای وعده شده «برجام» چه میتواند باشد؟ چرا کسی توضیح نمیدهد به چه علت آمریکاییها دوباره در ژست «کابوی خشمگین» فرورفتهاند و چه بر سر آن چهره اتوکشیده دیپلماتیک با لبخند دوستی و دستکش مخملی آمد؟!!
برجام ایرانی
الف- در آخرین نظرسنجی موسسه «گالوپ» که نتایج آن در مقاله «ایرانیها اعتمادشان به آمریکا در برجام را از دست میدهند» منتشر شده، از افت قابل توجه نظر بسیار مثبت مردم نسبت به برجام در چند ماه اخیر خبر داده شده است. گالوپ مدعی است درصد افرادی که از برجام دفاع میکنند از 43 درصد یک سال پیش به 27 درصد کاهش یافته است. همچنین 66 درصد سوالشوندگان اعلام کردهاند به آمریکا «بیاعتماد» هستند که نسبت به
41 درصد چند ماه قبل آمار بیاعتمادی به آمریکا نیز رشد جالب توجهی داشته است.
نویسنده آمریکایی مقاله ادامه اعمال تحریمها علیه ایران در دوره پسابرجام و تهدیدات مطرح شده در رقابتهای انتخاباتی ایالات متحده را در بیاعتمادی مردم ایران به برجام و آمریکا موثر ارزیابی میکند.
جالب اینجاست که در این نظرسنجی 58درصد پرسششوندگان، تحقق «خودکفایی ملی» با اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی مطابق نظر رهبر عالی ایران را در اولویت نسبت به افزایش تعامل اقتصادی با کشورهای غربی دانستهاند... پیام مهم مردم به دولت یازدهم که سیاست اقتصادی خود را بر «باجدهی به اروپاییها» برای حفظ چارچوب متزلزل و شکننده برجام استوار کرده است.
با این احتساب برجام ایرانی بویژه با تفسیر دولت مبنی بر «باجدهی اقتصادی و سکوت حقوقی» وضعیت خوبی ندارد! اعتماد به کدخدا کمرنگتر از همیشه است و انتظار میرود به دنبال پایداری تحریمها و ادامه وضعیت کمتحرکی اقتصادی دولت حسن روحانی، فشار اجتماعی بیشتری برای پیگیری حقوق ملی از مسیر قانونی فراهم شود.
دقیقا در همین فضاست که «عراقچی» در توضیح علت سکوت دولت در برابر نقض برجام به تناقضگویی میافتد و توضیح رویه اثبات حقوقی نقض برجام توسط دولت آمریکا در کمیسیون متشکل از کشورهای همپیمان ایالات متحده مطابق ضمیمه توافق هستهای برای مردم بسیار سخت خواهد شد. نویسنده آمریکایی مقاله لابلاگ معتقد است علت بیانگیزگی ایران در شکایت بینالمللی از آمریکا در موضوع نقض برجام نیز آشنایی به سازوکار حقوقی ضعیف تعبیه شده ذیل توافق و بینتیجه ماندن آن است.
از طرفی برنامه آمریکا بر فشار به ایران برای عقبنشینی از مواضع غیرهستهای در دوره پسابرجام استوار است. این دقیقا موقعیتی است که دولت روحانی انتظار آن را نداشته و ناغافل با چالش سطل آب یخ دولت آمریکا مواجه شده است، چرا که بر پایه اعتماد ذیل پیمان حقوقی هستهای را امضا کرده و امید بسیاری به حمایت جدی آمریکا از دولتش با واریز سرمایه بینالمللی، رفع تحریمها و حمایت جهانی داشته است. حال آنکه همانطور که پیشتر متخصصان و غربشناسان متذکر شده بودند، مصر انقلاب زده در همسایگی اسرائیل، اولویت بیشتری برای درک «وفای به عهد» آمریکا داشت! اما هیچ از طعم قرارداد «مصر المستقبل» نچشید و کماکان بهرغم معامله انقلاب و انقلابیون با «تبسم آمریکایی»، در فقر و فلاکت دست و پا میزند!
برجام آمریکایی
ب- آمریکاییها بهتر از هرکسی میدانند برجام دقیقا در چه مواردی از جانب آنها نقض شده است و مطلعند که ادامه این روند همراه با خبرسازی گسترده پیرامون «پاره کردن برجام» در آینده نزدیک، چه تاثیری بر افکار عمومی ایرانیان میگذارد. پس زمانی که آنها عامدانه به غربگرایان حامی برجام در ایران فشار مضاعف وارد میکنند و خطر از دست رفتن اعتماد عمومی به این توافق را به جان میخرند، یعنی پای منافع مهمتری در میان است.
«سوزان رایس»، دیپلمات قدیمی و مشاور امنیت ملی اوباما معتقد است: «معامله با ایران در درجه اول هرگز برای بازگشایی دوره جدید روابط ایران و آمریکا نبوده است، بلکه هدفگذاری خیلی سادهای صورت گرفته بود... تغییر یک کشور بشدت خطرناک به کشوری کمتر خطرناک!»
در مقاله «دکترین اوباما» نیز که در نشریه آتلانتیک در اسفند سال گذشته منتشر شد نگرش کاخ سفید به موضوع برجام در توصیف ایران و چین به عنوان 2 کشور مهم که منافع آمریکا در جهان را به چالش کشیدهاند، کاملا مشخص میشود.
«برجام» از منظر آمریکاییها ابزار تحمیل تغییر اجباری به ایران برای تبدیل آن به کشوری وابسته، فاقد زیرساخت اقتصادی و بیبرنامه بود که طرحی جز توکل بر نتیجهبخشی سیاست «امتیازدهی یکجانبه» را به رسمیت نمیشناسد. به همین دلیل است که احتمالا غربگرایان در تحلیل رفتار متناقض آمریکا دچار مشکل شدهاند. حقیقت این است که در بخشی از موارد آمریکاییها باید به دولت ایران تخفیف میدادند تا میزان وابستگی اقتصاد و سیاست ایران به غرب را افزایش داده و از جانب دیگر فشارها را در حوزههای متنوع جایگزین کنند.
علاوه بر آن برجام هستهای از نگاه سیاستمداران نئولیبرال مدلی برای تحقق هدف بزرگتر «صلح خاورمیانه با رژیم غاصب صهیونیستی» و ترغیب ایران به معامله جریان مقاومت با آمریکا به نیابت از اسرائیل است. کمااینکه گرهزدن برنامه دفاعی مستقل از دولت ایران به معامله بیربط هستهای و دعوت از ظریف برای شریک شدن در معامله آینده سوریه نیز با هدف تسریع همین موضوع صورت گرفت.
علت اصلی تبلیغات گسترده صورت گرفته درباره «ضد مقاومت بودن» دولت روحانی در کشورهای عربی از جمله لبنان و عراق و سوریه و مصر نیز «تحریک جامعه مخاطبان» به منظور ریلگذاری سیاستهای آینده بود. جالب توجه است که دشمن حتی سرمایهگذاری رسانهای دقیقی بر شخص «محمدجواد ظریف» در 2 ماه اخیر کرد تا احیانا چراغ سبزی به غرب در پسزمینه زمزمه تحریم ایران بهدنبال برگزاری مانور موشکی در کشورمان همزمان با قدرتنمایی آمریکا، انگلیس و عربستان در اردن، دریافت کند و با تمرکز بر آن مذاکرات «تقسیم و فروپاشی سوریه»را با هدایت اسرائیل، به سرانجام برساند. اما هوشمندی ظریف در یادآوری مکرر موشکباران ایران توسط صدام و طعم تلخ نقص در سیستم دفاعی، اینبار آمریکا را ناامید کرد و نشان داد ظریف آماده نیست شخصیت خود را به پای آرمان اسرائیلی آمریکا هزینه کند.
حتی شیطنت توئیتری دفتر هاشمیرفسنجانی را نیز میتوان در راستای تقویت همین جریانسازی رسانهای به حساب آورد که علاوه بر تحمیل هزینهای سنگین به جریان غربگرا در داخل ایران، به ایجاد اجماعی ملی در دفاع از دستاوردهای نظامی کشورمان تبدیل شد.
پس برجام 1، تا اینجای کار به واسطه جهتدهی رسمی رهبر حکیم انقلاب به دولت در مسیر «اقتصاد مقاومتی» و بیانگیزگی ایران برای نجات طرح «خاورمیانه جدید آمریکا»، نمدی برای کلاه دیپلماسی آمریکا نیاورده و نمکی نیز بر زخم «اسرائیل» پاشید و به واسطه حواشی پررنگتر از متن، مسیر دستیابی برجام 2 و 3 را نیز عملا مسدود کرده است. راز سبقتگیری نامزدهای انتخاباتی آمریکا در «تهدید برجام»و توسل مجدد به گزینههای ناکارآمد قدیمی را باید در ناامیدی صهیونیستها جستوجو کرد. بزودی شاهد خروج صهیونیستها از موقعیت «انفعال دیپلماتیک» و ورود بازیگران جدیدی همچون اردن به نفع جبهه عربی- اسرائیلی در منطقه خواهیم بود. در هر حال به نظر میرسد داستان دنبالهدار «بهشت برجام» با پایانی تلخ، به انتهای خود نزدیک میشود.