حجتالاسلام والمسلمین محمد محمدی ریشهری در کتاب خاطرات خود می نویسد:
یکی از رویدادهای مهم تاریخ انقلاب اسلامی که هنگام تصدی این جانب در دادگاه های انقلاب اسلامی ارتش اتفاق افتاد کودتای نافرجام 18/4/1359 است.
این کودتا به دلیل انکه قرار بود از پایگاه هوایی شهید نوژه ی همدان آغاز شود به کودتای نوژه معروف گردید.
نزدیک غروب آفتاب روز 17/4/1359 آقای سعید حجاریان که با کمیته ی اداره ی دوم ارتش همکاری داشت به دفترم آمد و هیجان زده گفت کار خصوصی دارم. ظاهرا چند نفر در دفتر بودند به من نزدیک شد و گفت:" امشب قرار است کودتا شود."
بدین سان ظاهراَ من نخستین کسی از دستگاه قضایی بودم که در جریان این کودتا قرار گرفتم. نظارت بر دستگیری، بازجویی و محاکمه ی بیشتر کودتاچیان نکات تاریخی ارزنده و آموزنده ای در بر داشت که متأسفانه در آن هنگام ثبت و ضبط نشد.
پس از آن مقدمات تألیف کتابی در این باره را فراهم کردم که کثرت اشتغالات مانع تکمیل آن گردید تا آنکه حاصل تلاش ها دراختیار برخی از همکاران قرار گرفت و با همت آنان کتاب "کودتای نوژه" منتشر شد؛ اما این کتاب نمی توانست خلاء خاطرات این جانب را در این رابطه پر کند، بخصوص آنکه یکی از مهره های اصلی کودتا سروان نعمتی که سالها فراری و در خارج از کشور به سر می برد به وسیله ی سازمان حفاظت ارتش دستگیر شد و نکات تازه ای را از اسرار کودتا افشا کرد.
از این رو مجدداَ تصمیم گرفتم کتابی را دراین باره تهیه کنم. تلاش هایی صورت گرفت اما به پایان نرسید. اکنون بر این باورم که دیگر چنین فرصتی برای نگارش کتابی مستقل درباره ی آن حادثه پیش نخواهد آمد بنابر این برای ثبت در تاریخ مهمترین مطالب و نکاتی را که جمع آوری کرده بودم بیان می کنم. از این رو این بخش از خاطرات مفصل تر از سایر بخش ها خواهد بود.
انگیزه ی کودتا گران
به طور کلی در ریشه یابی هر کودتا دو نکته باید بررسی شود:
نکته اول: انگیزه ی طراحان اصلی کودتا که عملیات نظامی را هدایت می کنند.
نکته دوم: انگیزه ی نیروهایی که ابزار دست کارگردانان اصلی کودتا هستندو عملیات نظامی را انجام می دهند و در حقیقت بار سنگین کودتا بر دوش آنهاست و درصورت عدم موفقیت کودتا آنها هستند که قربانی می شوند و زندگی خود و خانواده ی خود را در مخاطره قرار می دهند.
انگیزه ی ابزارهای کودتا به حسب ظاهر ناخشنودی از شرایط فرهنگی جدید و تمایل بازگشت به فرهنگ بی بندو باری دوران شاه سابق بود.
البته برخی هم برخورد نامناسب روحانی پایگاه نوژه را عامل پیوستن خود به کودتاگران ذکر می کردند اما در واقع آنان در دام فریب وعده های پوچ و رویاهای شیرین طراحان اصلی کودتا گرفتار شده بودند.
در اینجا اشاره ی کوتاهی به ریشه ی اصلی این توطئه و انگیزه ی کارگردانان و طراحان اصلی این ماجرا داریم.
برای این منظور ضروری است که کلیه ی اقداماتی که رژیم وابسته ی شاه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برای جلوگیری از رشد و پیروزی انقلاب انجام داد و همه ی توطئه هایی که پس از پیروزی انقلاب برای شکست و براندازی نظام اسلامی در ایران تحقق یافت یکجا مورد ریشه یابی قرار گیرند چون این توطئه ی نافرجام بدون در نظر گرفتن توطئه های پیش و پس از آن قابل ریشه یابی و تحلیل و تفسیر نیست.
به عبارت دیگر توطئه ی نوژه حلقه ای است از حلقه های متعدد توطئه های استکبار در مقابله با جمهوری اسلامی که یک سرآن متصل می شود به توطئه ی نخست وزیری که بختیار در آخرین روزهای حکومت شاه و تظاهرات قانون اساسی و کلیه ی اقداماتی که شاه برای پیشگیری از پیروزی انقلاب اسلامی مأموریت اجرای آن را داشت وسر دیگر این حلقه به توطئه ی نافرجام طبس و جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران و توطئه ی حزب خلق مسلمان وتوطئه های لیبرال ها و منافقین و ترورها و انفجارها متصل می شود.
بر این اساس برای ریشه یابی کودتای نافرجام نوژه باید همه ی توطئه هایی که قبل از پیروزی انقلاب و پس از پیروزی آن برای مقابله با پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی یک جا ریشه یابی شوند.
ریشه ی همه ی این توطئه ها در واقع سیاست های استکباری آمریکاست وقتی آمریکا دید همه ی اقدامات او برای روی پا نگه داشتن حکومت شاه نتیجه نداد و یا نتیجه اش معکوس بود و بالاخره شاه رفتنی شد تلاش های گسترده ای را آغاز کرد که اگر شکل و ظاهر رژیم شاهنشاهی در ایران از بین برود روح و محتوای رژیم سلطنتی باقی بماند.
برای آمریکا این مسئله مهم نیست که نام رژیم حاکم بر ایران چه باشد و یا شخص حاکم که باشد بلکه آنچه برای آمریکا اهمیت دارد محتوای رژیم است.
برای آمریکا تفاوتی ندارد که نام رژیم حاکم بر ایران رژیم شاهنشاهی باشد یا جمهوری، یا جمهوری دموکراتیک یا جمهوری دمکراتیک اسلامی و یاحتی جمهوری اسلامی! همچنین برای آمریکا فرقی نمی کند که شاه بر ایران حکومت کند یا بنی صدر و یا ...
آنچه برای آمریکا اهمیت دارد این است که رژیم ایران متکی و وابسته به آمریکا باشد تا بتواند منافع و مطامع خود را تأمین کند.
بدین جهت وقتی شاه را رفتنی دید تلاش خود را برای روی کار آوردن حکومتی وابسته بدون شاه و بدون آرم شاهنشاهی آغاز کرد.
اولین اقدام در این رابطه نخست وزیری بختیار و اعزام شاه به خارج از کشور و وعده ی جمهوری سوسیال دمکرات به وسیله ی بختیار بود که با هوشیاری رهبری انقلاب امام خمینی (ره) و مردم در صحنه این توطئه خیلی زود خنثی شده و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
پس از پیروزی انقلاب نیز آمریکا از اینکه رژیمی با هر اسم ممکن است منتها حافظ منافع آمریکا در ایران روی کاربیاید مأیوس نبود. اسناد لانه ی جاسوسی آمریکا این معنا را نشان می دهد. اگر این اسناد هم نبود اسنادی که در رابطه با هر یک از توطئه ها به دست آمد مشخص می کند که آمریکا برای رسیدن به این هدف از هیچ کوششی دریغ نکرده است و از این رو هر طرحی که برای تحقق این هدف افشا می شد وطراحان آن رسوا می شدند طرح دیگرو نام دیگر و شخص دیگری را برای مقابله با انقلاب اسلامی روی صحنه می آورد.
یک روز بختیار را با شعار هواداری از قانون اساسی حکومت شاهنشاهی به میدان می فرستند روز دیگر ملی گرایان، روز دیگر بنی صدر و منافقین با شعارهای فریبنده ی ملی گرایی و آزادی خواهی و ضد استبداد ودیکتاتوری و چون از این راه ها به مقصد نمی رسد تنها راه رسیدن به منافع و مطامع خود را کودتای نظامی تشخیص می دهد.
البته همان طور که کودتای نظامی اولین توطئه ی آمریکا برای براندازی نظام اسلامی نبود آخرین آنها نیز نیست. توطئه ی امروز استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا به مراتب پیچیده تر وخطرناک تر از توطئه ی کودتای نظامی است.
سازمان نقاب
"نقاب" نام رمزی و برگرفته از سازمان قیام ایران بزرگ است. این سازمان در ظاهر تشکیلات هوادار دکتر بختیار آخرین نخست وزیر رژیم شاهنشاهی و در واقع سازمان کودتای نظامی آمریکا علیه انقلاب اسلامی ایران بود.
البته در جلسات خصوصی کودتاگران را قانع کرده بودند که ما قیام و انقلاب ایران را قبول داریم ولی تا زمانی که شاه از مملکت رفت اقدامات و عملیات انجام شده ی بعد از آن درکنار انقلاب نبوده بلکه بر ضد آن بوده است. درنتیجه ما جهت نجات این انقلاب از دست امام خمینی شروع به عملیات سیاسی نموده ایم..."
این نکته جالب توجه است که پس از گذشتن قریب دو سال از جریان توطئه ی نوژه آقای قطب زاده نیز توطئه ی خود را دقیقاَ همین گونه توجیه می کند. او در پاسخ به بازجوی خود نوشت:
"اینجانب هرگز نخواستم که نظام جمهوری اسلامی را براندازم... اصلا مسئله ی براندازی نظام جمهوری اسلامی مطرح نبوده، بلکه به نظر من به عکس بوده؛ یعنی نجات انقلاب و جمهوری اسلامی ایران از دست کسانی که به نظر این جانب صلاحیت حکومت کردن ندارند."
به هر حال سازمان "نقاب" رهبری جریان کودتای نوژه را به عهده داشت. گردانندگان اصلی این سازمان در داخل کشور همفکران بختیار در جبهه ی ملی بودند و درحقیقت می توان گفت که این کودتا را جبهه ملی و یا حداقل بخشی از این جبهه هدایت می کرد. از گردانندگان اصلی این توطئه که بگذریم اعضای سازمان نقاب از وابستگان به رژیم سابق بودند که عمده ی آنها را ساواکی ها و نظامیان اخراجی و بازنشسته و تعداد محدودی از نظامیان شاغل تشکیل می دادند.
بنابر اظهارات یکی از عوامل کودتا:
" سازمان نقاب، شامل یک ستاد در پاریس که در رأس آن بختیار و یک ستاد در ایران که به دو شاخه ی سیاسی و نظامی تقسیم می شد بود.
سازماندهی کودتا با ابوالقاسم خادم یکی از اعضای فعال حزب ایران بود و پس از دستگیری او درتاریخ 8/2/1359 به مهندس جواد مرزبان واگذار شد."