پایان عمر دولت اصلاحات در سال 84، تنها پایان یک دولت نبود. نقطهای بود بر سرخط مشق سیاسی چپها البته تا اطلاع ثانوی! پایانی که معلول مطلقاندیشی و آرمانخواهی ایزولهشده برخی عناصر تمامیتخواه رِفُرمیست بود. این اِنگاره فکری اما دامان خود اصلاحطلبان را با انحلال شورای شهر اول تهران گرفت. انحلالی که مقدمه پیروزی راستها در شورای شهر دوم شد. پیروزی در انتخابات مجلس هفتم و پس از آن، ریاستجمهوری نهم، از جمله دیگر ترکشهایِ اتخاذِ استراتژی غلط از سوی اصلاحاتیها در رزم سیاست بود.
انتخابات 88/ مهجوریت چپ
گذشت و گذشت تا 88 پرحاشیه از راه رسید. اصلاحطلبان اقتدارگرا در یک اشتباه محاسباتی دیگر، این بار علاوه بر مطلقاندیشی در پیشبرد اهداف تشکیلاتی خود، مقابله با دولت وقت که برآیند میثاق جمهوریت نظام بود را در دستور کار خود قرار دادند. تقابلی که بهانهاش تقلب بود و نشانهاش، چالش با اسلامیت و جمهوریت نظام.
همه این حوادث، مهجوریت چپها را بیش از پیش فراهم ساخت. اصلاحطلبان حتی در اسفندماه سال 90 و در آستانه انتخابات مجلس نهم، تحریم صندوقهای رأیگیری را بر مشارکت سیاسی ترجیح دادند. استراتژی تحریم، تعداد نمایندگان اصلاحطلب در مجلس نهم را نسبت به پارلمان هشتم کاهش داد و ایشان را به اقلیت انگشتشمار در بهارستان بدل نمود.
خرداد 92 آمد. اصلاحطلبان با باورمندی شرایط موجود و کاستن از مطالبات حداکثری خود، پای در گود انتخابات ریاستجمهوری یازدهم نهادند. جریان چپ با درسگرفتن از عواقب تحریم انتخابات و نیز نتیجه تقابل با چارچوبهای پذیرفتهشده قانون اساسی که چیزی جز گوشهگیری سیاسی را برایشان به ارمغان نیاورده بود، این بار به جای تقابل، راه تعامل را در پیش گرفتند. اصلاحطلبان در سال 92، پای در مسیری نهادند که امکان وقوعش، 16 سال قبلتر از آن، برایشان مقدور و البته برای هیچکس باورکردنی نبود. این مسیر چیزی نبود جز ائتلاف با جریان رقیب.
چپنشینان جبهه سیاسی ایران، با اِقناع "محمدرضا عارف" برای کنارهگیری به نفع یک چهره اصولگرا نظیر حسن روحانی، به نوعی "مفهوم اعتدال" که برآمده از مشی سیاسی روحانی بود را نمکگیر خود ساختند تا از این رَه، توشه قرابت مجدد به حاکمیت را برای خود فراهم کنند.
گام دوم/ تکرار داستان 92 با چاشنی لاریجانی
با انتخاب حسن روحانی به عنوان یازدهمین ساکن ساختمان پاستور، اصلاحاتیها توانستند گام اول را در بازگشت به ساختار نظام، محکم بردارند. اما همچنان، قامت اصلاحات نحیف بود و ادامه مستقل راه، برایش نامقدور. پس آنچه میتوانست، متولدین دوم خرداد 76 را به ادامه راه امیدوار نگاه دارد، همزیستی مسالمتآمیز با اعتدالیون بود.
انتخابات 7 اسفند 94، بهانه دیگری برای همراهی اصلاحات با اعتدال بود. اصلاحاتیها میدانستند که به واسطه عملکرد سیاسی غیرقابل دفاعشان در سالهای اخیر، هنوز موعد اعلام استقلالشان از اعتدال فرانرسیده؛ در طرف مقابل، اعتدال نیز مایل نبود تا بدنه هواداران خود در "لایه دگرخواه جامعه" که عمدتا جوانانی با مَشرَب فکری چپ هستند را از دست بدهد.
اصلاحطلبان علاوه بر حامیان دولت در دو حزب کارگزاران سازندگی و اعتدال و توسعه، روی هواداران "علی لاریجانی" در فراکسیون رهروان ولایت نیز سرمایهگذاری کردند. "کاظم جلالی" و "بهروز نعمتی" از جمله این افراد بودند. به نظر میرسید که لاریجانی 94 پس از روحانی 92، دومین عنصر متنفذ در درون حاکمیت برای حساسیتزدایی از فعالیت اصلاحطلبان و نتیجتا گسترش هر چه بیشتر دامنه اثرگذاری این جریان در سپهر سیاسی ایران بود.
این گزارهها باعث گشت تا در فصل انتخابات، تِراکِتهای لیست ائتلافی اصلاحطلبان، حامیان دولت و اصولگرایان میانهرو با پس زمینه آبی فیروزهای، منتشر و دست به دست شود. این لیست که با نام "امید" شهره گشت، موفق شد تا تمام 30 کرسی سبزرنگ پایتخت را در قبضه خود بگیرد. از طرف دیگر، چپها با توسل به ترفند "تهران یعنی ایران"، خود را پیروز مجلس دهم معرفی کردند.
آنچه مهم به نظر میرسد، آینده اصلاحات و اعتدال است. اصلاحاتیها به دنبال ورود تمام و کمال خود به چارچوبهای تعریفشده نظام هستند. جریان چپ، به حضور حداقلی و نصف و نیمه در قوای مجریه و در آینده، مقننه، راضی نیست و نخواهد بود. اصلاحطلبان نمیخواهند در "سایه" و در "حاشیه" باقی بمانند. میخواهند در متن باشند و عرض اندام کنند. اظهارات "عباس عبدی" از تئورسینهای جریان اصلاحطلب مبنی بر اینکه "راهیابی به ساختارهای قدرت، برنامه اصلی اصلاحطلبان است"، در حالی مطرح شد که بخشی از دولت یازدهم در اختیار قوای چپ قرار دارد.
در سیر تکاملی اصلاحطلبان، حسن روحانی مسئولیت خطیری به عهده دارد. اعلام بیخبری رئیسجمهور درباره مصوبه شورای عالی امنیت ملی پیرامون ممنوعالتصویری رئیس دولت اصلاحات، انتخاب یزد به عنوان اولین سفر استانی هیئت دولت پس از انتخابات مجلس و نیز همراهی محمدرضا عارف از گزینههای جدی ریاست پارلمان آینده با رئیسجمهور در این سفر، گمانهها و تحلیلهای جدی را ذیل نام روحانی و تلاشهای وی جهت ایجاد شرایط مساعد و مناسب برای ورود بی سر و صدا و بی دغدغه اصلاحات به ساختارهای قدرت، ایجاد کرده است.
یقینا تلاش رئیسجمهور، افسارگسیخته، غیرکُنترلی و از سر خیرخواهی سیاسی نیست و نخواهد بود. روحانی میداند که چنانچه بخواهد بیمحابا به پشتگرمی اصلاحات مبادرت کند، به تَناوَر و تنومندشدن نهال نحیف اصلاحات کمک کرده است. امری که به استقلال عمل بیشتر جریان اصلاحات و رویگردانی احتمالی آنها از اعتدال در انتخابات ریاستجمهوری 96 و 1400، منجر خواهد شد.