آیتالله عباس واعظ طبسی یکی از روحانیون مبارز و انقلابی مشهد که همراه با حضرت آیتالله العظمی خامنهای و شهید هاشمی نژاد مثلث مبارزه با رژیم پهلوی در مشهد را تشکیل میدادند. وی که در طول مبارزه در مجموع شش بار دستگیر و زندانی شد ارتباط نزدیکی با نهضت امام خمینی(ره) داشت و پس از انقلاب اسلامی نیز مسئولیتهای اجرایی فراوانی به ایشان محول شد.
تولد و تحصیلات مقدماتی
آیتالله عباس واعظ طبسی، در بهمنماه 1314 در خانوادهای مذهبی در مشهد مقدس متولد شد. پدرش، آیت الله غلامرضا واعظ طبسی از روحانیون تأثیرگذار زمان خود و از مبلغان طراز اول کشور و یکی از خطبا و سخنوران توانا و زاهد مشهد به شمار میآمد به طوری که امام خمینی(ره) درمورد ایشان فرمودند: «چه بسیار افرادی غیر مسلمان بودند که تحت تأثیر منطق و کلام مؤثر و پرجاذبهٔ او به اسلام مشرف شدند و او در کشورهای عربی موقعیت ویژهای داشت.» آیتالله طبسی که در یک سالگی پدرش را از دست داده بود، دوران کودکی را با سرپرستی مادر پشت سر گذاشت. وی دورهٔ ابتدایی و بخشی از متوسطه را در مشهد گذراند و سپس در آستانهٔ نوجوانی به تحصیل علوم اسلامی علاقمند شد، بنابراین در 16 سالگی به حوزه علمیه مشهد وارد شد و دروس مقدماتی و دورههای "سطح" و "خارج" را به طور جدّی دنبال کرد و تحصیلات حوزوی را در محضر اساتید برجستهای چون شیخ "محمدتقی ادیب نیشابوری"، "میرزا احمد مدرس یزدی"، "حاج شیخ مجتبی قزوینی"، "حاج شیخ هاشم قزوینی" و مراجع تقلید از جمله "آیت الله العظمی سید محمد هادی میلانی"، "آیت الله فقیه سبزواری" و "آیت الله العظمی بروجردی" گذراند. "آیت الله بروجردی" وی را طلبهای خوش فکر و به عنوان زبان حوزههای علمیه دانسته و با تقدیر و تفقد از او نام میبُرد.
آیتالله واعظ طبسی از سن 12، 13 سالگی با سیاست آشنا بود و در دبیرستان و یا حوزه علمیه مسائل سیاسی را دنبال و مطرح میکرد. گفته میشود یکی از مسائلی که تصمیم به مبارزه را در وی تقویت کرد آشنایی با شهید نواب صفوی بود. [1]
آغاز علنی مبارزات علیه رژیم پهلوی به همراه مقام معظم رهبری
چنانکه گفته شد آشنایی آیتالله واعظ طبسی با شهید نواب صفوی در آغاز دهه 30، باعث به وجود آمدن روحیهای قوی برای مبارزه با رژیم پهلوی در او شد به طوری که وی در سخنرانیهای متعدد به مخالفت با رژیم پهلوی پرداخت و در آگاهی بخشی به مردم مشهد و افشاگری و مبارزه با رژیم نقش اساسی داشت. به موجب این تلاشها و سخنرانیها آیتالله واعظ طبسی چندین بار تا زمان پیروزی انقلاب ممنوع المنبر و زندانی شد اما وی به این امر بیتوجه بود و باز هم به مبارزات خود ادامه داد.
آیت الله طبسی، چنانکه خود میگوید کار مبارزه را در سالهای نخست به تنهایی دنبال میکرد، اما با استقرار مقام معظم رهبری و پس از مدتی شهید هاشمی نژاد در مشهد، گروهی سه نفره تشکیل شد که اعضای آن قسم یاد کردند تا برقراری حاکمیت اسلام راه مبارزه را با همکاری یکدیگر دنبال کرده و همواره از امام(ره) به عنوان رهبر و مرجع اعلم، جانب داری کنند.
آیت الله واعظ طبسی خود در این باره میگوید: «مبارزه علنی بنده و جمع دوستان تقریباً از سال 1335 شروع شد، در آن موقع برادرمان جناب آقای خامنهای در مشهد تشریف نداشتند و شهید هاشمی نژاد هم در قم بودند بنابراین در آن زمان من تنها بودم و خیلی سخت میگذشت. بعدها با پیوستن این دو بزرگوار، محور واحدی را در خراسان تشکیل دادیم. در اوایل نشستهایمان از هم جدا بود اما بعداً تصمیم گرفتیم مرکزیتی داشته باشیم.»
بدین ترتیب با همکاری آیت الله طبسی، مقام معظم رهبری و شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد، اندیشهٔ امام خمینی(ره) برای مردم خراسان شناسانده شد و در همین راستا او برای اولین بار در یک سخنرانی در مسجد "حاج ملا هاشم"، امام(ره) را به عنوان مرجع اعلم معرفی کرد که با اعتراض ساواک روبرو شد، در حدی که او را دستگیر و روانه زندان کردند.[2]
دستگیری و ممنوع المنبر شدن طی سال های مبارزه علیه رژیم پهلوی
آیت الله واعظ طبسی در طول سالهای 1331 تا 1340 بارها در سخنرانیهای افشاگرانه خود، به رژیم شاه حمله کرد. در 14 تیرماه 1340 به علت سخنرانی در سرای محمدیهٔ مشهد دربارهٔ عدل زمامداران مورد اعتراض ساواک قرار گرفت. مأموران امنیتی شاه، جلسهٔ سخنرانی وی را تعطیل و او را به مدت 7 ماه ممنوعالمنبر کردند تا اینکه فشار مردم، این ممنوعیت را لغو کرد.
پس از تصویب لایحهٔ انجمنهای ایالتی و ولایتی و رفراندوم شاه، آیتالله طبسی در سال 1341، به دنبال ایراد چند سخنرانی دستگیر و پس از چند روز به زندانی در تهران منتقل شد و پس از آزادی از زندان به خراسان مراجعت کرد و با ایراد سخنرانیهای افشاگرانه به مبارزه با رژیم پهلوی ادامه داد. [3]
فعالیتهای سیاسی آیت الله واعظ طبسی در فروردین 1342 موجب شد تا در کمیسیون امنیت مشهد دستگیری مجدد ایشان مطرح شود. وی در یک سخنرانی در روز شهادت امام صادق(ع) آمریکا را مورد حمله قرار داده و گفت: «آمریکاییها و اجانب ما را منحرف کرده و زنان و دختران ما را به سوی نیستی میکشانند. ما اگر ببینیم خائنین مملکت یا آشوبگران در جایی پیشرفت کرده و قصد اختلال دارند باید کور شویم و از مملکت دفاع کنیم.» بدین ترتیب شهربانی مشهد روز 5 فروردین وی و "شیخ حسن کافی" را دستگیر و به ساواک تحویل داد.[4]
فعالیتهای انقلابی آیتالله واعظ طبسی پس از 15 خرداد
آیتالله واعظ طبسی یکی از روحانیون فعال در قیام 15 خرداد مشهد بود به همین خاطر توسط ساواک این شهر مورد تعقیب قرار گرفته و بازداشت شد اما پس از مدتی آزاد شد و بار دیگر مبارزه را از سر گرفت. وی در 28 فروردین 1343 در سفر به قم و بیعت با حضرت امام خمینی(ره) به نمایندگی از حوزه علمیه مشهد، در حضور امام(ره) به سخنرانی پرداخت و پس از این سخنرانی در راهآهن قم بازداشت و به زندان قزل قلعه منتقل شد. علاوه بر این ساواک دلیل دستگیری او را سخنرانی شدیدالحن وی در خصوص سرمقاله روزنامه اطلاعات مبنی بر موافقت روحانیت با دولت اعلام کرد. بازداشت آیتالله طبسی حدود چهار ماه به طول انجامید تا اینکه در نیمه مرداد 1343 آزاد شد و بلافاصله پس از آزادی به قم رفته و به حضور حضرت امام(ره) رسید.[5]
مبارزات آیتالله واعظ طبسی در دهه 50 نیز همچنان ادامه داشت. در 26 خرداد 1354 حدود 200 تن از طلاب مدارس گوناگون مشهد در مدرسه میرزا جعفر گرد هم آمده و شعارهایی در حمایت از امام(ره) سر دادند لذا ساواک با بازداشت ده تن از طلاب تلاش کرد تا این حرکت را خاموش کند. در این میان آیتالله واعظ طبسی به عنوان «فعالیت مضره و تحریک طلاب حوزه مشهد به اعتصاب» دستگیر و به یک سال زندان محکوم شد.[6] وی پس از آزادی بار دیگر در 21 خردادماه سال 1357 به اتهام تهیه و توزیع اعلامیه علیه رژیم شاه، به وسیلهٔ مأموران کمیتهٔ مشترک ضد خرابکاری دستگیر شد.
او همچنین همراه دیگر علمای مبارز خراسان در انتشار اعلامیه و بیانیههای افشاگرانه و ایراد سخنرانی در طول انقلاب شرکت داشت و در اعتراض به ممنوعیت ورود امام خمینی(ره) به کشور همراه با علمای مشهد از 9 بهمنماه سال 1357 در حرم مطهر امام رضا(ع) متحصن شد. وی در طول مبارزه در مجموع شش بار دستگیر و زندانی شد.
مسئولیتهای اجرایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) آیتالله واعظ طبسی را ابتدا به عنوان سرپرست و پس از مدتی به عنوان تولیت آستان قدس رضوی منصوب کردند. حضور در مجلس خبرگان رهبری به عنوان نماینده مردم مشهد، نماینده ولی فقیه در خراسان، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و مدیریت حوزههای علمیه مشهد از مهمترین مسئولیتهای سیاسی وی در دوران پس از انقلاب اسلامی است.
در حکم انتصاب سرپرست آستان قدس رضوی که توسط امام خمینی(ره) در 25 بهمن 57 صادر شد آمده است:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم
خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام آقای آقا شیخ عباس واعظ طبسی ـ دامت افاضاته
پس از اهدای سلام و تحیت، تا تعیین تولیت برای آستان مقدس حضرت ثامن الائمه ـ صلوات اللّه و سلامه علیه و علی آبائه الطاهرین ـ جنابعالی برای سرپرستی آن آستان مقدس منصوب هستید. لازم است با کمال جدیت و به طور دقیق حفاظت از متعلقات آنجا خصوصاً کتابخانه و خزینه و محتویات ضریح مقدس و موقوفات و سایر آنچه مربوط است به آن آستان مقدس بفرمایید، و از حیف و میل و ضیاع اموال جلوگیری نمایید. حضرات خُدام محترم با جنابعالی در این امر لازم تشریک مساعی خواهند نمود. والسلام علیکم و رحمةاللّه.
16 ربیع الاول 99 / 25 بهمن 57
روح اللّه الموسوی الخمینی»[7]
ترور نافرجام آیتالله طبسی
در 29 بهمن 1361، دو تن از اعضای گروهک منافقین در فاصله دو خطبه نماز جمعه مشهد تلاش کردند تا آیتالله واعظ طبسی را ترور کنند اما این عملیات آنان توسط اعضای سپاه پاسداران خنثی شد. براساس گزارش روزنامه کیهان، این دو تن به نامهای بابایی و میرنژاد با هوشیاری سپاه در انجام عملیات ترور ناکام ماندند.[8]
بلافاصله پس از این عملیات، امام خمینی(ره) طی پیامی خرسندی خود را از شکست عملیات ترور آیتالله واعظ طبسی ابراز کردند. متن کامل این پیام به شرح زیر است:
«بسمه تعالی
مشهد مقدس ـ جناب حجت الاسلام آقای طبسی، تولیت محترم آستان قدس رضوی ـ دامت افاضاته
خداوند تعالی را شکر که توطئۀ جنایتکارانۀ منحرفان از اسلام دربارۀ جنابعالی خنثی شد؛ و خداوند را سپاس که هر روز این جنایتکاران ورق سیاهی بر اوراق جنایت خود میافزایند. و اکنون که به خواست خدای تعالی دستشان از هر جا کوتاه و هر گروهی از آنان گروه دیگر را لعن میکند و از رسیدن به آنچه در خیال خود به آرزوی آن بوده اند مأیوس شده اند، چاره ای جز خرابکاری برای اظهار وجود ندارند که آن هم برایشان جز رسوایی در پی ندارد. از خداوند تعالی سلامت و سعادت جنابعالی و سایر متعهدان به اسلام و خدمتگزاران به جمهوری اسلامی را خواستارم. والسلام علیکم و رحمةاللّه.
30 بهمن 61
روح اللّه الموسوی الخمینی»[9]