به گزارش افکارخبر، آنچه در اسناد موجود به آن اشاره شده، دعوت به همکاری از او، در حزبی به نام «سوسیالیست ملی ایران»، در سال 1341 و در زمانی است که کانون مترقی، در حال تبدیل شدن به حزب ایران نوین بود که البته نه از شکلگیری این حزب خبری هست و نه از چگونگی حضور احسان نراقی
پس از آن، تقاضای تشکیل انجمن آمار ایران به همراه نورالدین شریف نجفی، مهندس ابوالقاسم قندهاریان و دکتر محمدحسن مهدوی اردبیلی میباشد که از کم و کیفِ آن نیز خبری در دست نیست.27 عضویت در گروه مشاوران حسنعلی منصور، از دیگر فعالیتهای اوست که در این خصوص هم، جز اینکه ایشان نیز به همراه تعدادی دیگر در این گروه عضویت داشته، اطلاع دیگری در دست نیست.
پس از این، تصمیم به تشکیلِ «اجتماعی از دانشجویان و دانشآموزان و جوانان، در پوشش ورزش و سازمان جوانان» به همراه دکتر صدیقی با هدفِ «فعالیتهای سیاسی» مطرح است که سرانجام آن نیز روشن نیست28 از دیگر فعالیتهای او که در این اسناد به آن اشاره گردیده، موارد ذیل است:
عضو هیئت امناء بنیاد شهبانو فرح
عضو هیئت امناء موزه هنرهای معاصر
عضو هیئت امناء موزه نگارستان
عضو هیئت امناء موزه آبگینه
عضو هیئت امناء فرهنگسرای نیاوران
عضو هیئت امناء مرکز ایرانی تحقیقات تاریخی29
مشاغل
احسان نراقی، در سال 1331ش، از ژنو به ایران آمد و به علت نسبتی که با آیتالله کاشانی(ره) داشت، به زودی در جریانِ فعالیتهای سیاسیِ موجود قرار گرفت. در این زمان، تنشهای اجتماعی و سیاسی به میزانی بود که وی به دلیل مأموریتهایی که داشت، فرصتی برای اشتغال رسمی نیافت؛ ولی بیست روز بعد از کودتای 28 مرداد 1332ش، یعنی در روز هفدم شهریور ماه، به عنوانِ «آمار شناس» در اداره آمار عمومی وزارت کشور، مشغول به کار شد و به مدت 13 ماه، تا تاریخ پنجم آبان ماه 1333ش که به علت فعالیتهای مشکوک و سوابقی که در ارتباط با حزب توده و فعالیتهای کمونیستی! داشت، کنار گذاشته شد، در آن اداره فعالیت نمود و این درحالی است که در سندی سرّی به تاریخ 28/5/39 آمده است: «در سال 55/1954 به ایران مراجعت و در اصل چهار استخدام شد.»، که این مسئله، با توجه به حضور اردشیر زاهدی که احسان نراقی را «آقای استاد» خطاب میکرد،30 در اصلِ چهار ترومن و نقشِ او در انجام کودتایِ 28 مرداد، بسیار حائز اهمیت است.
احسان نراقیِ آمار شناس، پس از اینکه گزارشِ مورد نیازِ فرانسویان را آماده کرد، در اواخر سال 1333ش، به پاریس رفت و در مؤسسه جمعیت شناسی فرانسه به فعالیت مشغول شد و مدتی هم در کنار تحصیلات دانشگاهی، به عنوان کارشناس امور خاورمیانه، در یونسکو فعالیت کرد.
وی پس از بازگشت به ایران، پس از اینکه از خدمت سربازی معاف! شد، به عنوان دانشیار رتبه دو دانشسرایعالی، به تدریس جامعه شناسی مشغول گردید که در این موقع، یکی از شاگردان او، اسماعیل خوئی بود.31
در سال 1337ش، دانشیار دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد و در همان سال نیز مأموریتی از سویِ یونسکو به او محوّل شد:
«یونسکو، در سال 1336 مأموریتی را در کشورهای خاورمیانه به من محول کرده بود، که به موجب آن، طرحِ استقرارِ مؤسسات علوم اجتماعی را در این کشورها، به اجرا گذارده بودم.32
مقدمات راه اندازی مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی را فراهم نمود و خود، به عنوان مدیر آن به فعالیت مشغول شد که این فعالیت، از بدوِ تأسیس، تا سالهای پایانی عمر رژیم پهلوی به صورت متصل و یا منفصل، ادامه داشت. 33 احسان نراقی که از دوران حضور در ژنو، با امیرعباس هویدا ارتباط برقرار کرده بود، چند ماه پس از نخستوزیری او، در مردادماه سال 1344ش از طرفِ وی، به عنوان عضو «شورای مرکزی دانشگاهها» به محمدرضا پهلوی معرفی شد34 که مورد موافقت قرار گرفت و حکم انتصاب او توسط شاه امضا شد.35 و این درحالی بود که در همین زمان، با عنوان «بازرس نخستوزیری» نیز، در خدمت امیرعباس هویدا قرار داشت36 و از سال 1345ش، هنگام تشکیل اولین هیئت امناء دانشگاه تهران نیز، به عضویت آن منصوب شد.37
در سال 1348ش، که شرایط فعالیت، به دلیل به هم ریختنِ مناسبات او با امیرعباس هویدا، برای او قدری دشوار شد و ارتباطات اخلاقی و غیراخلاقی او تحت کنترل قرار گرفت،38 دوباره به فرانسویان متوسل شد و از طرق «رنه مائو»، مدیرکل وقت یونسکو که از قضا با امیرعباس هویدا هم سَر و سِرّی داشت، 39 به عنوانِ «رئیس بخش امور آموزشی و فرهنگی جوانان» به فرانسه رفت.
وی، مدت پنج سال در این سمت قرار داشت، تا اینکه در سال 1353ش، «هماهنگ کردن و اجرای کلیه برنامههای فرهنگی یونسکو در آسیا» به عهدهی او گذاشته شد و این درحالی بود که همزمان، در دانشگاه «ونس» پاریس که دانشگاهی آزمایشی و جدیدالتأسیس بود40 نیز به تدریسِ جامعهشناسی آموزش و پرورش در جهان سوم،41 مشغول بود.42