به گزارش افکارنیوز، یکی از جنجالهای پرسروصدای دهه نخست انقلاب، مسائل مربوط «شهید آیت» است. دکتر حسن آیت، نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی و عضو فعال و پرشور حزب جمهوری اسلامی بود که سرانجام به دست ضدانقلاب ترور و به شهادت رسید. مساله تایید اعتبارنامه او برای مجلس اول سروصدای فراوانی به راه انداخت.
سرانجام اعتبارنامه دکتر حسن آیت –پس از رایگیری علنی که به درخواست خود او انجام شد - با شمار ۱۱۴ رای موافق به تایید رسید. در عین رای موافقی که امثال آیتالله سیدعلی خامنهای، محمد منتظری، محمد یزدی، محمدعلی رجایی، محمد خامنهای و محمد جواد باهنر در تایید حسن آیت داده بودند، افرادی چون مهدی بازرگان، عزتالله سحابی، جواد حجتی کرمانی، عطاءالله مهاجرانی، سید محمد خاتمی، صادق خلخالی، هاشم صباغیان، محمد مجتهد شبستری و احمد صدر حاج سید جوادی هم در گروه مخالفان قرار داشتند.
*مناظره
ابراهیم یزدی، سرپرستی موقت روزنامه کیهان را بر عهده داشت و به تصویب اعتبارنامه آیت هم رای منفی داده بود. او که در کمیسیون تحقیق مجلس شورای اسلامی هم عضو بود در سرمقاله روز یکشنبه ۵ مرداد روزنامه کیهان، مطلبی با عنوان «گزارش به موکلین رای کمبود به آیت»، دست به افشاگری و البته تکرار اتهاماتی زد که علیه آیت در مجلس مطرح شده بود و حالا قرار بود در سطح عمومی هم منتشر شود. موارد اتهامی این نامه که از سوی روزنامه وابسته به دولت بنیصدر –انقلاب اسلامی - هم دو روز بعد بازنشر یافت، دو چیز بود: «اول - اشتهار به فساد و نادرستی» و «دوم - سابقه عضویت و فعالیت آقای آیت در حزب زحمتکشان ایران متعلق به دکتر بقایی و ارتباط و تماس نزدیک آقای بقایی و دوستانش با آمریکاییها و تنش بقایی و حزبش در اختلافات میان مرحوم کاشانی و مصدق».
براساس آنچه در نامه ابراهیم یزدی آمده، او هدف خود از این نامهنگاری را این طور بیان میکند: «از آنجا که من بعد از مطالعه پرونده آیت و بررسی تمام جوانب به اعتبارنامه آقای آیت رای مخالف دادهام و از آنجا که این رای به درخواست نامبرده علنی بوده است و اسامی مخالفین منتشر شده است، من حق مردم میدانم که بدانند که نماینده آنها چرا به این اعتبارنامه رای مخالفت داده است.»
چند روز بعد حسن آیت با انتشار جوابیهای به پاسخ اتهامات موجود در نامه ابراهیم یزدی میپردازد. حسن آیت در این نامه، ضمن پاسخ به اتهامات دکتر یزدی، ادعاهایی را درباره سوابق و مشی سیاسی او مطرح میکند. در ادامه رئوس، این مناظره مکتوب را براساس آنچه روزنامه انقلاب اسلامی در تاریخهای ۷ مرداد و ۱۵ مرداد ۱۳۵۹، منعکس کرده است به بررسی میگذاریم. طبیعی است که قصد اصلی ما نقل مطالب و بیانات این دو شخصیت سیاسی است و تحلیل درستی یا نادرستی ادعاها و محتوای آن مجال دیگری را میطلبد.
فساد اخلاقی حسن آیت
درباره اتهام نخست ابراهیم یزدی مینویسد: «آقای آیت در سالهای ۴۶ و ۴۷ در دبیرستان دخترانهای در دامغان تدریس مینموده است. ضمن تدریس، ایشان برخی مسائل اجتماعی و خانوادگی را نیز مطرح مینمودهاند؛ از جمله مراسم شب زفاف و در یکی از این مواقع در بحثبر سر «شهامت» کار را بدانجا میکشاند که بنا بر گزارشات و اسناد موجود، دختری[برای نشان دادن شهامتش] به بوسیدن ایشان در سر کلاس میپردازد.»
یزدی توضیح میدهد که او و اعضای کمیسیون این احتمال را داده بودند که «این جریان با تحریک و توطئه ساواک و یا دشمنان شخصی آقای آیت اتفاق افتاده باشد و یا پروندهسازی شده باشد.» اما شواهدی به دست آمد که نشان داد واقعیتی در پشت ماجرا وجود دارد. او درباره روند تحقیق مینویسد: «دو نفر از طرف کمیسیون تحقیق انتخاب شدند که هم به دامغان بروند و هم به مرکز اسناد ملی مراجعه کرده و پرونده آقای آیت را با دقت بررسی نمایند. این دو نفر بعد از مطالعه اسناد مرکز اسناد ملی به کمیسیون گزارش دادند که جریان دامغان به تفصیل بیشتری در پرونده ساواک آمده است و به موجب اسناد موجود برای این دو نفر، وقوع جریان مدرسه محرز است.»
ابراهیم یزدی در ادامه، احتمالی دیگر را مطرح میکند. اینکه ضبط و ثبت این ماجرا، «پروندهسازی» و «توطئه» ساواک بوده باشد. اما او با ارائه استدلالهایی به رد این احتمال میپردازد و مینویسد: «اولا اینگونه پروندهسازیها سابقه نداشته است و حتی یک نمونه هم دیده نشده است.» و ثانیا اگر هم بوده، «در مورد کسانی خواهد بود که در جامعه دارای خصوصیات مذهبی و سیاسی شناختهشده باشند» که «در مورد آقای آیت چنین فرضی نمیتواند مطرح باشد.»
احتمال دیگری که یزدی مطرح میکند و خود جواب نقض آن را میدهد این است که «دختر خانمی که ایشان را بوسیده است به دنبال مطالب مورد بحثنبوده است بلکه به تحریک و یا فشار ساواک این کار صورت گرفته است. این فرض ممکن بود قابل قبول باشد اما اینکه هرگز چنان حادثهای اتفاق نیفتاده است و هرگز آقای آیت در سر کلاس درس به خود دختران جوان مطالبی که زمینهساز چنین برنامهای باشد نمیگفتهاند، کمی بعید و غیرقابل قبول به نطر رسد.
ابراهیم یزدی و اعضای اصلی جبهه ملی
به اعتبارنامه آیت رای منفی دادند
چرا آیت دستگبر نشد؟
آیت در دفاعیات خود مدعی شده بود که این ماجرای فساد اخلاقی ساختگی است و علت ساختن آن را بدگوییهایش علیه شاه و انقلاب سفید عنوان کرده بود. یزدی در پاسخ به این ادعا مینویسد: «چگونه ممکن است فردی این گونه در سر کلاس درس و غیره از شاه انتقاد کند و از خمینی تعریف و تمجید نماید و ساواک هم بداند ولی هرگز در تمام مدت بازداشت نشده باشد؟» بنابراین یزدی اعلام میکند که «با توجه به توضیحات بالا و محتوای اسناد مفصل پرونده، حادثه برای اینجانب محرز گردید و این یکی از دلایل رای مخالف من بود.»
پاسخ آیت به شبهه اول
اما دکتر حسن آیت، در متن جوابیه خود که البته قدری پراکنده هم نوشته شده است، اشاراتی در پاسخ به ادعاهای ابراهیم یزدی و مسائل ابهامآمیزی که به قول او حلنشده باقی مانده است میکند و از جمله ادعای فساد اخلاقیاش را «طبق پروندهای که ساواک ساخته است» میداند.
او با اشاره به آنچه تناقضگوییهای ابراهیم یزدی میداند مینویسد: «[آقای یزدی] نوشتهاند که سابقه ندارد که ساواک چنین پروندههایی را بسازد و بعد بلافاصله دچار تناقضگویی شدهاند و نوشتهاند که ساواک در مورد شخصیتهای سیاسی و مذهبی چنین پروندههایی را میساخته است که شخصیت آنها را ترور کند ولی گفتهاند که آیت شخصیت سیاسی، مذهبی مخالف نبوده است و باز مجددا به تناقض دیگری گرفتار آمدهاند و ناچار شدهاند که اقرار نمایند که ساواک در خلاصه پرونده اینجانب و نیز در پرونده مفصل من را «ضد شاه و ضد انقلاب سفید» معرفی کرده است.»
آیت سپس با ذکر مستنداتی از پرونده خود یادآور میشود که اتفاقا بهشدت از سوی ساواک به عنوان یکی از عوامل مخالف رژیم، شناختهشده بوده است: «من در دامغان قبل از این شایعه[فساد اخلاقی] با خرید قرآن آریامهر و خرید آلبوم عکسهای فرح مخالفت کردهام. ایشان[یزدی] نخواستهاند به یاد بیاورند که مطابق پرونده ساواک من با پرداخت پول برای جشنهای تاجگذاری و سایر جشنهای مشابه مخالفت کردهام. ایشان به روی خود نیاوردهاند که من چگونه با سوء استفادههای مالی و غیر آن در دامغان مخالفت نمودهام و منافع متنفذین را به خطر انداختهام. ایشان نخواستهاند حمایت دبیرانی را که من متشکل ساخته بودم و حمایت دانش آموزان را از من در روزنامه درج نمایند و مدارکی را که من به کمیسیون تحقیق ارائه کردم خواستهاند با رندی جعلی قلمداد کنند.»
پرونده فساد اخلاقی در ساواک یا دادگاه؟
او سپس درباره جعلی بودن ادعاهای ساواک برای بدنام کردن خود، با اشاره به اینکه «پس از انقلاب در دامغان و سمنان سخنرانی کردهام و مورد استقبال بیسابقه مردم قرار گرفتم»، مینویسد: «آنچه مسلم است وقتی[ساواکیها] دیدند که مردم اراجیف آنها را نمیپذیرند و دانشآموزان و دبیران از من حمایت میکنند از ترس اینکه مبادا رسواتر شوند سر و ته قضیه را بهم آوردند. آقای یزدی اشاره میکنند که دانش آموزی از من شکایت کرده است و دانشآموزان دیگری علیه من گواهی دادهاند ولی نخواستهاند که اولا نامه همان دانشآموز و گواهی همان دانشآموزان و نیز نامه مجدد همان
دانشآموزان به من را که صریحا نوشتهاند که مورد تهدید قرار گرفتهاند که اگر علیه من شهادت ندهند به چند سال زندان محکوم خواهند شد عنوان نمایند.»
آیت این گونه ادامه میدهد: «و ثانیا[آقای یزدی] با عنوان شکایت خواستهاند در ذهن خواننده این مساله را به وجود آورند که علیه من شکایتی به دادگاه یا شهربانی شده است در حالی که چنین نیست و اگر این مساله واقعیت داشت قاعدتا بایستی به دادگاه شکایت میشد و نه اینکه سر و کله ساواک در جریان پیدا شود. چنین مسالهای چه ارتباط به ساواک داشت؟ همین که موضوع این پرونده در ساواک است و نه در دادگاه خود بزرگترین دلیل بر پروندهسازی ساواک است. حال بگذریم از اینکه هیچ فرد عاقلی چنین موضوعی را قبول نمیکند که دو نفر در بین جمعی دانشآموز یکدیگر را ببوسند آن هم در شهر کوچک و مذهبی مثل دامغان و بعد در همان حال هیچ عکسالعملی از طرفین و نه سایر افراد واقع نشود.»
آیت: تنها در قم چهاربار به ساواک احضار شدم
حسن آیت در پاسخ به ادعای ابراهیم یزدی که از بازخواست نشدن آیت به وسیله ساواک اظهار تعجب کرده بود مینویسد: «[یزدی] خواستهاست چنین وانمود کند که من فقط یکبار به ساواک احضار شدهام و آن هم در سال ۱۳۵۴؛ در حالی که تنها در قم من چهار بار مستقیما به ساواک احضار شدم و این غیر از تذکرات و تهدیداتی بود که مرتب انجام میگرفت. در تهران بارها به ساواک احضار گشتم و حتی تهدید به زندان شدم.»
او سپس درباره دستگیر نشدن خود میگوید: «البته بودند افرادی که با دستور خود ساواک با شاه مخالفت میکردند و از امام حمایت مینمودند تا بتوانند در میان جمعیتهای مخالف رسوخ نمایند و آنها را لو دهند ولی دیگر در پرونده خود ساواک این گونه افراد ضدشاه و ضدانقلاب سفید قلمداد نمیشدند… در حالی که در پرونده اینجانب در ساواک، من ضدشاه و ضدانقلاب رژیم قلمداد شدهام.»