به گزارش افکارنیوز، حمید داودآبادی معرف حضور تمامی اهل ادبیات انقلاب اسلامی میباشد. وی در جدیدترین مطلبی که وبلاگ خود منتشر نموده که خاطرهای از نمونه حضور حماسه سیاسی رزمندگان اسلام در سالهای جهاد است:
قرار بود در آخرین روزهای مرداد ماه، انتخابات چهارمین دورهی ریاستجمهوری برگزار شود. خیلی دوست داشتم در تهران باشم؛ هم به این دلیل که شناسنامه همراهم نبود تا رأی بدهم، هم این که در کنار بچههای محل در جریان برگزاری انتخابات باشم. وقتی از برادر «مصطفی عبدالرضا»(معاون گردان شهادت) درخواست کردم که مرخصی دو سه روزهای بدهد تا بروم و برگردم، خندید و گفت:
- بین این همه رزمنده که اینجا و جاهای دیگه جبهه هستند، فقط حضرتعالی میخوای رأی بدی؟
خوب که فکر کردم، دیدم راست میگوید. هیچکداممان شناسنامه همراه نداشتیم. پس تکلیف رأی دادن چی میشد؟ که عبدالرضا گفت:
- غصه نخور. قراره روز جمعه، صندوق رأی سیار بیارن اینجا تا همه رأی بدن.
وقتی پرسیدم: خب وقتی شناسنامه نداریم، چیکار کنیم؟
گفت: اون دیگه با خود مسئولانه. شما فقط رأیت رو بده.
صبح روز جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۶۴، کوهپیمایی صبحگاهی برگزار نشد و راحتباش دادند. صبحانه را که خوردیم، نزدیک ساعت ۸ بود که دو دستگاه نیسان پاترول به اردوگاه آمدند. بلندگوی تبلیغات اعلام کرد:
«همهی نیروها برای شرکت در انتخابات، در محوطهی صبحگاه بهخط شوند.»
اعلام شد که «کارت پلاک» خود را همراه بیاوریم. قبل از این که فرم مخصوص را پرکنیم و رأی خودمان را بدهیم، نمایندگان وزارت کشور تذکراتی دادند. از جمله این که هیچ کدام از برادران حق ندارد اطراف صندوق اخذ رأی، به تبلیغ برای کاندیدایی خاص بپردازد.
هر چند که همه بچهها زیر لب نام آقای خامنهای را زمزمه میکردند.
او تذکر داد: هر رزمنده فقط حق یک رأی دارد و اگر کسی تخلف کند، شرعا حرام است.
حتی اعلام کرد رأی خود را جلوی همدیگر ننویسیم.
بچه های گردان شهادت در اردوگاه کوزران کرمانشاه درحال رای دادن
بهجای شناسنامه، پشت کارت پلاک مهر زدند. آنقدر سختگیر بودند که به نیروهایی که به هر دلیلی کارت پلاک نداشتند، اجازهی رأی دادن ندادند.
مسئول صندوق، جوانی حدود ۱۷ساله بود که خیلی خوشبرخورد و خندهرو بود. نمیدانم چرا از او خوشم آمد و بنا گذاشتم تا هم از او و هم از صحنهی رأی دادن بچهها چندتایی عکس بگیرم. نام او را که پرسیدم، خودش را " سیدمهدی تهرانینژاد " معرفی کرد. وقتی پرسید از کدام محلهی تهران آمدهام، تا گفتم تهراننو، با خنده گفت که پسرخالهاش اهل آنجاست که او را شناختم و همین باعثشد زودتر رفیق شویم.
یوسف محمدی و جعفرعلی گروسی در کنار صف بچهها ایستادند. یوسف گفت که دوست دارد موقع انداختن رأی به صندوق از او عکس بگیرم که گرفتم.
شناسه خبر:
۲۳۴۶۳۷
رأی دادن به آیتالله خامنهای با پلاک جبهه
قرار بود در آخرین روزهای مرداد ماه، انتخابات چهارمین دورهی ریاستجمهوری برگزار شود. خیلی دوست داشتم در تهران باشم؛ هم به این دلیل که شناسنامه همراهم نبود تا رأی بدهم، هم این که در کنار بچههای محل در جریان برگزاری انتخابات باشم.
۰