اصلاح طلبان چگونه وارد صحنه انتخابات خواهند شد؟

به گزارش افکارنیوز، اردوگاه متشتت اصلاح طلبان این روزها در برزخ چگونه آمدن به عرصه، بهتر از هر کسی می داند که انتخابات ریاست جمهوری یازدهم روزنه ای است که می توانند با اتکای بر آن حیات سیاسی خود را ادامه دهند، انتخاباتی که به نوعی در حکم مرگ و زندگی این جریان است.

آنها در بیم و امید اقبال عمومی مردم نسبت به جریان شکست خورده خود قرار دارند و این روزها مهمترین دغدغه رهبران جریان اصلاحات چگونگی ورود به عرصه انتخابات و رویارویی با آراء مردم هستند، آنها که چندین دوره را با عدم استقبال مردم از نمایندگان جریان اصلاحات پشت سر گذاشته اند، انتخابات ۹۲ را به نوعی در حکم مرگ سیاسی و زندگی سیاسی این جریان به حساب می آورند، ولی در حال حاضر دیالوگ «در انتخابات شرکت می کنیم» تنها توافق جمع کثیری از اصلاح طلبان است که از جبهه متشتت اصلاحات به گوش می رسد، ‌ اگر چه برای همین گزاره نیز مخالفانی در میان اصلاح طلبان وجود دارد.

_ اصلاح طلبان و سودای بازگشت به قدرت
رقیب سنتی اصولگرایان، جناح جامانده از قدرت و وامانده از آنچه از سال ۸۸ به این سو بر آنها گذشته است؛ ‌ حالا روزگار متفاوتی دارد. روزگاری که افرادی چون عباس عبدی تمام تلاششان را می کنند تا شباهت هایی برایش بیابند یا بیافرینند با سال ۷۶ تا شاید به اصلاح طلبان خواهان بازگشت به عرصه قدرت رسمی با رویای دوم خردادی دیگر، امید «رقابت» دهند.

واقعیت این است که آنها سودای بازگشت به قدرت کرده اند؛ ‌ قدرت از دست رفته، سال هاست نه به پاستور راهی دارند و نه روزگار سابق در پارلمان.

_ وقتی شوق نشستن بر سر یک میز هم در اصلاح طلبان وجود ندارد
گروه های مختلف آنها اما امروز هر یک به گونه ای متفاوت می اندیشند. بسیاری از نیروها سیاسی متفرق شده و برخی حتی شوق نشستن بر سر یک میز با رفقای دیروز را ندارند. حاصل جمع همه اینها بی شک به یک دوران احتیاج دارد؛ «سازمان مجدد» و این بی تردید می تواند مهم ترین دلیل تلاش برای بازگشت شان به قدرت باشد. به دیگر سخن اینکه تصمیم سازان آنان نیک می دانند چنین رقابت بزرگی که طعم سودای بازگشت به قدرت از دست رفته را دارد، بهترین بهانه برای آوردن و نشاندن رفقای دیروز در گعده های سیاسی است.

اصلاح طلبان می دانند این فرصت سیاست ورزی را اگر از دست دهند دیگر نباید خیلی امیدی به رجعت دوباره داشته باشند. پنجره ای جدید مقابلشان گشوده شده و آنها از بیم دچار نشدن به سرنوشت نهضت آزادی اصرار به حضور و حرکت در چارچوب قانون دارند. این گزاره ها را می شود به صورت محسوسی در اظهارات این روز های حسین مرعشی، مجید انصاری، ‌ غلامحسین کرباسچی و دیگرانی از آنها یافت.

_ اصلاح طلبان چگونه وارد انتخابات خواهند شد؟ / اجماع یا اقناع؟

«اصلاح طلبان بنای حضور در انتخابات را دارند»؛ ‌ حالا دیگر کسی در این گزاره شکی ندارد. اما آنها چگونه وارد انتخابات خواهند شد؟ آیا به واقع باید وقوع دوم خردادی درگیر را در گمانه های انتخاباتی لحاظ کرد؟ «نامزد واحد» آیا ماحصل گعده های سیاسی آنان خواهد بود؟

اگر بر این نتیجه متفق القول باشیم که اصلاح طلبان در مورد حضور در انتخابات به «توافق حداکثری» رسیده اند، اما در مورد نحوه حضور در انتخبات تحلیل غالب این است که قرائت های متفاوت درباره نوع حضور مانع از اجماع آنان تاکنون شده است.

چنانچه طیف هایی از آنان که در میانشان تصمیم سازان رادیکال وجود دارد بر حضور مشروط در انتخابات تاکید دارند؛ شروطی همچون آزادی برخی چهره های سیاسی، ‌ استفاده از ابزارهای فراقانونی در انتخابات مانند هیات های نظارت، تایید بی حرف و حدیثهر نامزدی که مدنظر آنها باشد…

این عده معتقدند که در وقایع سال ۸۸ هیچ حرکت خطایی از اصلاح طلبان سر نزده و آنها نه تنها نیاز به شفاف سازی در آن باب نمی بینند، بلکه جایگاه بالا دستی تر خود را در این مورد طلبکار می دانند نه بدهکار.

این طیف اکنون بر آن است که حتی المقدور یک نامزد به اصطلاح «حداکثری» را برای حضور در انتخابات روانه میدان کند؛ ‌ نامزدی که شانس رای آور بالاتری داشته باشد و البته از جانبی دیگر اگر با مهر عدم تایید صلاحیت مواجه شد به زعم آنان هزینه ای به نظام تحمیل شود.

بخش هایی از این نوع نگاه را می توان به خوبی در سخنان رسمی موسوی خوئینی ها یافت؛ آنجا که با طرح دولت وحدت ملی مخالفت می کند، ‌ آنجا که در مورد و قایع سال ۸۸ موضع گیری می کند و آنجا که مولفه های نامزد اصلاح طلبان را بر می شمرد.

هرچه هست این طیف اکنون بیش از ماه های گذشته در اقلیت قرار گرفته است.

_ حضور بی شرط / فرصت حضور در انتخابات را نباید از دست داد

عبد الله نوری می گوید: «فواید حضور اصلاح طلبان در انتخابات سال ۱۳۸۸، از عدم حضور آنها در انتخابات مجلس نهم بیشتر بوده است. موضع تند و افراطی گرفتن جز اینکه عده ای ما را قهرمان بدانند و سازشکار نخوانند خاصیت و ارزش دیگری ندارد. به جای کوشش برای قهرمان شدن نزد افکار عمومی به این ببندیشیم که سخنان و اقدامات ما چه تاثیری در بهبود وضعیت مردم و آتیه کشور دارد.»


غلامحسین کرباسچی می گوید: «اینکه شرط حضور در صحنه، آزادی دوستانی که گرفتار زندان و حصر شده اند باشد بسیار ژست جوانمردانه، آزادمنشانه و نگاهی از موضع است استغنا به قدرت است. این پشت پا زدن به مردار قدرت و اقتدار است و افسار این شتر سرکش را به گردنش انداختن، اما واقعیت این است که درون ناپیدای این نگاه به رادیکال روشنفکران محافظه کاری غریبی آرمیده است. اگر قرار بود زندانیان سیاسی ازاد شوند، وضعیت اقتصاد و فرهنگ و سیاست داخلی و خارجی رو به بهبود رود پس اصلاح طلبان برای چه باید به قدرت برسند؟ اصلاح طلبان حتما باید در انتخابات شرکت کنند.»

این جملات در کنار مصاحبه های اخیر چهره هایی همچون موسوی لاری، ‌ مجید انصاری، علی یونسی، ‌اسحاق جهانگیری و … نشان از آن دارد که بخش دیگری از اصلاح طلبان که چندی است در پوزیشن اکثریت قرار گرفته اند، معتقدند نباید فرصت حضور در انتخابات را از دست داد. در این میان برخی از آنان به باز آفرینی شرایط سال ۷۶ می اندیشد، حال آنکه آنها هنوز نتوانسته اند به چهره ای مورد اجماع برای حمایت برسند.

برای رسیدن به این تحلیل که اکنون در میان مدافعان حضور بدون شرط در انتخابات چه می گذرد باید به بررسی افرادی پرداخت که احتمال نامزدی شان وجود دارد.

- محمد علی نجفی یک تکنوکرات است؛ ‌ تکنوکراتی که سابقه حضور در دولت های هاشمی و خاتمی را دارد. عضو شورای شهر تهران می گوید در انتخابات آتی شوراها کاندیدا نخواهد شد، اما همزمان اعلام می کند شاید کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شود.

یک عارضه جسمی را پشت سر گذاشته است، اما گویا سلامتی اش را باز یافته. او چهره ای نزدیک به اکبر هاشمی رفسنجانی به شمار می رود و بر اساس برخی شنیده ها از گزینه های مدنظر رئیس دولت اصلاحات هم هست.

او حامیانی همچون عبد الله نوری هم دارد. نجفی البته منتقدانی در طیف های اصلاح طلب هم دارد؛ منتقدانی که معتقدند او سبد رای لازم را برای پیروزی اصلاح طلبان ندارد.

او یک مشکل اساسی دیگر هم دارد و آن اینکه چهره هایی همچون محمدرضا عارف که سبد رای مشترکی با او دارند نیز عزم حضور کرده اند. پس از محمد علی نجفی این اسحاق جهانگیری است که احتمال نامزدی اش وجود دارد.

او نیز همچون محمد علی نجفی یک تکنوکرات است و البته مانند او کاندیداتوری اش را رد نکرده است. جهانگیری البته گفته است که حالا دوره نسل دوم اصلاح طلبان است.

او اما در قیاس با محمد علی نجفی از اقبال کمتری میان اصلاح طلبان برخوردار است.

دراین میان محمد رضا عارف هم ماه هاست که از تمایلش برای کاندیداتوری در انتخابات سخن می گوید.

عارف البته منتقدان متعددی در میان نیروهای شناخته شده اصلاح طلب دارد. موسوی خوئینی ها، قدرت الله علیخانی، محمد رضا تابش و… به صورت واضحی از او انتقاد می کنند و البته حتی برخی او را چهره اصلاح طلب به شمار نمی آورند.

منتقدان می گویند عارف در سال های گذشته ترجیح داده که سکوت پیشه کرده و وارد مجادلات نشود.
هر چه هست عارف می گوید توجهی به این انتقادات ندارد و اگر تصمیمش قطعی شود، کاندیدای انتخابات خواهد شد.

حال آنکه در روزهای اخیر می توان افزایش شیب انتقادات نسبت به وضع موجود را در سخنان و مصاحبه های محمد رضا عارف یافت؛ اتفاقی بدیع که شاید به جهت کاستن از انتقادات اصلاح طلبان نسبت به او باشد.

_ آیا اصلاح طلبان به رئیس جمهور سابقشان باز می گردند
اگر چه برخی هنوز اصرار دارند که رئیس دولت اصلاحات بار دیگر عزم پاستور خواهد کرد، اما هم او و هم افراد نزدیک به او می گویند چنین مساله ای هرگز به واقعیت تبدیل نخواهد شد.

حتی نقل است که رئیس دولت اصلاحات اخیرا پاسخی تند به دعوت کنندگان انتخاباتی داده است. او اگر چه تلاش داشت در قامت رهبر اصلاح طلبان در انتخابات پیش رو به ایفای نقش بپردازد اما مخالفت ها با تصمیمات و رویکردهای چند وجهی او موجب شده که گروهای اصلاح طلب هر یک به گونه ای مجزا عمل کرده و چنین شود که خلاء رهبری اصلاحات بیش از هر زمان دیگر نمایان شود.

حال باید دید آیا جریان متشتت اصلاح طلبان که برخی در ۲ خرداد سال ۷۶ توقف کرده و برخی دیگر که در توهمات ۲۲ خرداد ۸۸ گیر کرده اند، روی گزینه ای به توافق جمعی خواهند رسید و یا اینکه گوی رقابت های انتخاباتی را چهره هایی چون عارف، جهانگیری، نجفی و کمالی در دست می گیرند.