افکار نیوز - با نگاهي به تاريخ معاصر ايران كه با سلطنت آغا محمدخان، اولين پادشاه قاجار آغاز مي شود، ۹ پادشاه (۷ پادشاه قاجار و ۲ پادشاه پهلوي) به سلطنت رسيدند كه فقط سه تن از آنان ( فتحعلي شاه، محمد شاه و مظفرالدين شاه) تا پايان عمر سلطنت كردند، از شش تن ديگر دو نفر (آغا محمدخان و ناصرالدين شاه) در زمان سلطنت خود كشته شدند و چهار تن (محمدعلي شاه، احمدشاه، رضاشاه و محمدرضا شاه) از سلطنت بركنار يا ناگزير به استعفا شدند.
سلطنت هیچ یک از پادشاهان قاجار یا پهلوی با آرامش توام نبوده و سه پادشاهی که در زمان سلطنت خود به مرگ طبیعی در گذشتند، در تمام دوران فرمانروایی خود با جنگ های خارجی یا اغتشاشات داخلی دست به گریبان بودند.
در یکصد سال گذشته و قبل از وقوع انقلاب اسلامی، ایران شاهد چهار حرکت سیاسی اجتماعی بسیار مهم و تاثیرگذار در حیات سیاسی خود بوده است.
۱. نهضت تنباکو:
تحریم تنباکو قیام سراسری مردم ایران برای لغو قرارداد رژی بود که بین دولت ایران در زمان ناصرالدین شاه و یک شرکت انگلیسی به مالکیت ماژور تالبوت معتقد شد و بر پایه آن، تولید و خرید و فروش توتون و تنباکو برای ۵۰ سال در انحصار آن شرکت بود. اما با مخالفت بازرگانان، مردم و علمای دینی، به ویژه فتوای میرزای شیرازی، سرانجام قرارداد پیش از زمان اجرای رسمی در ۲۵ جمادی الثانی ۱۳۰۹ قمری(۶ بهمن ۱۲۷۰ خورشیدی / ۲۶ ژانویه ۱۸۹۲ میلادی) لغو شد.
هر چند دولت ایران مجبور به پرداخت غرامت سنگین به شرکت انگلیسی شد که قرض های سنگین و خسارت های زیادی به همراه داشت. این قیام را سرآغازی برای انقلاب مشروطه می دانند. به بیانی دیگر قیام اسلامی تنباکو را می توان اولین نهضت بیداری مردم ایران برای به دست آوردن حقوق خود از بیگانگان و استبداد پادشاهان ایران دانست که خود طلیعه نهضت مشروطیت شد؛ نهضتی که باعثتحولات سیاسی و اجتماعی چشمگیری در تاریخ ایران شد.
این نهضت بیشتر از این نظر اهمیت دارد که از آن تاریخ، روحانیت شیعه از نفوذ خود در میان مردم و بازاریان برای دستیابی به قدرت سیاسی آگاه شد، چنان که نود سال بعد از این تاریخ، در تداوم این نهضت، جمهوری اسلامی پدیدار گشت.
۲. انقلاب مشروطه:
این انقلاب در قرن سیزدهم هجری شمسی برای براندازی حکومت استبدادی پدید آمد و با امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی به پیروزی رسید. این انقلاب تلاش ایرانیان برای ایجاد حکومت مردمی و مشروطه را نمایان ساخت.
۳. جنبش ملی شدن صنعت نفت:
در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ ه. ش قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور از تصویب مجلس سنا گذشت. این پیروزی درخشان تاریخی در اثر رهبری خردمندانه آیت الله کاشانی و دکتر محمد مصدق رهبران بزرگ نهضت ملی و ضد استعماری ایران و به همت و پشتیبانی ملت به دست آمد. هدف از ملی کردن صنعت نفت را نباید فقط از دیدگاه اقتصادی آن مورد توجه قرار داد.
هر چند به علت سلطه انگلستان بر منافع و معادن نفتی جنوب کشور، سود سرشاری را عاید آن امپراطوری و فقر فزاینده را نصیب ملت ایران می کرد، اما مهم آنجا بود که دولت انگلستان از طریق شرکت نفت با ایجاد پایگاه های گوناگون در نهادهای کشور بر همه امور سیاسی، نظامی، فرهنگی، مذهبی و … نظارت داشت. بدون دلیل نبود که هر حادثه و اتفاقی که در گوشه و کنار ایران رخ می داد، مردم کوچه و بازار آن را از چشم انگلیس ها می دیدند. جنبش ملی کردن صنعت نفت به رهبری کاشانی و مصدق موجب قطع دست استعمار انگلیس از روی منابع اقتصادی و نهادهای کشوری گردید که در نتیجه، ایران به سوی استقلال کامل و آزادی و
عدالت اجتماعی گام برداشت.
این پیروزی ملت ایران موجب بیداری ملت های خاورمیانه و شمال آفریقا شد و به پیروی از جنبش ملی ایرانیان، علیه سلطه بیگانگان بپا خاستند.
۴. قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ه. ش:
تلاش روحانیون و گروه های سیاسی به رهبری حضرت امام خمینی که همزمان، استبداد داخلی و استعمار خارجی را نشانه رفت. اما انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. که به نوعی امتیازات چهار نهضت پیشگفته را با هم داشت. این جنبش بزرگ به سقوط سلطنت پهلوی و استقرار جمهوری اسلامی ایران منجر شد.
برای دستیابی به حرکت نیروهای سیاسی در ایران معاصر، ناگزیر به برش مقطعی از تاریخ هستیم و سال ۱۳۲۰ هجری شمسی، مناسب ترین مقطع برای ارزیابی است. این برهه از تاریخ مصادف است با پایان یافتن جنگ جهانی دوم(۱۹۴۵ میلادی) و شکل گیری کشورهای جدید و همچنین خلع رضا شاه از سلطنت و به قدرت رساندن محمدرضا پهلوی توسط ابر قدرت ها؛ همچنین این دوره تاریخی واجد خصوصیات دیگری نیز بود:
افول انگلیس به عنوان ابر قدرت و جایگزینی آمریکا و شوروی به عنوان دو ابر قدرت جدید؛
شکل گیری و گسترش نهضت ها و جنبش های مذهبی سیاسی استقلال طلب در کشورهای جهان سوم؛
گسترش آزادی های نسبی، تکثر مطبوعات و احزاب سیاسی در ایران برای یک دوره کوتاه مدت،
در ایران نیز چون سایر کشورها و ملل آزادیخواه برای نجات کشور از استبداد داخلی و استعمار خارجی، جریان های مختلفی به وجود آمد.
در ارائه صورتبندی از آرایش نیروها و جریان های سیاسی در میان صاحبنظران، دسته بندی و اختلاف نظر وجود دارد:
نویسندگان کتاب تحولات سیاسی اجتماعی ایران از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ در یک تقسیم بندی از کلیت احزاب سیاسی ایران، به چهار جریان عمده یعنی احزاب ملی، چپ، مذهبی و دولتی قائل هستند.
این گروه از نویسندگان، مقوله احزاب ملی را همزاد با ناسیونالیسم و نماد مهم آن را جبهه ملی تعریف کرده اندو حزب توده، سازمان چریک های فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق، سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر را در فهرست احزاب چپ که متاثر از گرایشات کمونیستی بوده اند جای داده اند.
این دسته از نویسندگان با ریشه یابی بسترهای سیاسی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بر این باورند که جنبش های سیاسی مذهبی در ایران در واکنش به تحولات اقتصادی سیاسی و فرهنگی به سبک غرب شکل گرفت. در واقع ستیز با تجدد و تجدد مآبی، اساس مبارزات اسلامی بود و در مقابله با غرب گرایی، اینان در پی بازگشت و احیای اصول اسلامی و نیز استقرار جامعه نمونه و پاک همانند صدر اسلام بوده اند.
این جریان(اسلام گرا) از بدو پیدایش تاکنون از شکل تقاضاهای ساده برای اجرای اصول اسلامی به خواست مصرح و قاطع تشکیل حکومت اسلامی تبدیل شد. فدائیان اسلام و هیات های موتلفه اسلامی دو جریان عمده این جریان ها محسوب می شوند.
بالاخره این گروه از نویسندگان به نقش احزاب دولتی می پردازند و حزب های مردم، ملیّون، ایران نوین، رستاخیز و … را در این گروه جای می دهند. احزابی که ابزار کار حکومت ها و جزء ساختارهای سیاسی حکومتی قرار دارند و در واقع در ردیف احزاب واقعی به شمار نمی روند.
اشکالی که بر دسته بندی فوق وجود دارد آن است که قرار دادن سازمان مجاهدین خلق در فهرست گروه های چپ که گرایشات مارکسیستی داشته اند، نوعی خطای تحلیل محسوب می گردد. چرا که بنیان گذاران اولیه سازمان با اعتقادات اسلامی به تشکیل سازمان اقدام کردند و همین سازمان، نقش مهمی در جذب جوانان مسلمان در مبارزه علیه رژیم شاه داشت.
خطای استراتژیک سازمان از سال های ۵۳ و ۵۴ با کودتای درونی و چرخش ایدئولوژیک صورت گرفت و مارکسیسم را علم مبارزه قرار دادند. بیان این سخن به معنای آن نیست که مجاهدین را باید در فهرست گروه های اسلامی قرار داد، چرا که بنیان گذاران سازمان در سال ۱۳۴۴ همان جوانان منشعب شده از نهضت آزادی بودند و این جریان خود به اندازه کافی از ضعف ایدئولوژی اسلامی در رنج بود. اختلافی که موجب شد این جوانان انشعاب کنند، اتخاذ مشی چریکی برای مبارزه با مسلحانه بر علیه رژیم شاه بود. شاید به دلیل همین خط مشی بوده است که نویسندگان کتاب مذکور در ذیل احزاب چپ با مشی چریکی نام مجاهدین خلق را ذکر
کرده اند.
اشکال دیگر، عدم اشاره به نقش حزب ملل اسلامی است که با هدف «تشکیل حکومت اسلامی» اعلام موجودیت کرد و مدتها، فضای مبارزات را تحت الشعاع قرار داد؛ بالاخص از آن حیثکه مبارزه مسلحانه را برای هدف خود برگزیده بودند و از جهت مشی و هدف با فدائیان اسلام که در کتاب، مورد اشاره قرا گرفته است، مشترک بودند.
برخی دیگر در تقسیم بندی جریان های سیاسی معاصر ایران از ناسیونالیسم، ملی گرایی، مارکسیسم، لنینیسم، التقاطی با تفکیک جریان التقاطی اصلاح طلب و التقاطی رادیکال و اسلام گرایی با صبغه فقاهتی آن یاد می کنند. هر چند این دسته بندی بسیار نزدیک به مدلی که نگارنده بر آن اعتقاد دارد هست، اما ایرادی که به این دسته بندی وجود دارد، آن است که برای سایر گروه ها بعد از خرداد ۴۲، نقش و وزنی در خور قائل نیست.
مولف کتاب مقدمه ای بر انقلاب اسلامی صورتبندی دیگر ارائه می کند. او مخالفین رژیم شاه را به دو دسته کلی تقسیم می نماید:
گروهی که قبل از خرداد ۴۲ فعال بودند و مبارزان کلاسیک محسوب می شوند. اینان بیشتر سعی در مبارزه از طریق سیاسی و در داخل چارچوبه قانون اساسی داشتند. این مخالفین که شامل طیفی از جریان های چپ(حزب توده)، ملی گرایان(جبهه ملی) و ملی مذهبی ها(نهضت آزادی) بودند که در سال های پس از ۱۳۴۲ در داخل کشور چندان نیروی فعال و قابل توجهی به حساب نمی آمدند.
گروه دوم مخالفان رادیکال بودند که به مبارزه مسلحانه روی آوردند: سازمان چریک های فدایی خلق، هیات موتلفه اسلامی، سازمان مجاهدین خلق ایران، حزب ملل اسلامی و بالاخره روحانیت و مبارزین خارج از کشور.
اشکالاتی که بر این صورتبندی وجود دارد آن است که روحانیت را در کنار و هم عرض سایر جریان ها مطرح کرده است، در حالیکه این نهاد، نقش مهمی در سازماندهی و رهبری مبارزات از خرداد ۴۲ به بعد ایفا کرد.
دیگر آنکه در فهرست گروه هایی که مبارزه مسلحانه می کردند، عقاید مختلف و متضادی وجود داشت. حزب ملل اسلامی به دنبال «حکومت اسلامی» بود. سازمان چریک های فدایی خلق «به دنبال جامعه بی طبقه کارگری» و نیز برجسته سازی نقش مبارزین خارج از کشور که مولف از «کنفدراسیون دانشجویی» به عنوان یکی از مهمترین آنان یاد می کند.
این صورتبندی تنها «روش مبارزه» را تفکیک کرده است و این بزرگترین ایراد وارده به این صورتبندی است.
بالاخره باید از یک دسته بندی با رویکرد اقتصادی در تقسیم بندی جریان های سیاسی یاد کنیم. برابر این صورتبندی، می توان سه دسته کلی از جریان ها را مورد توجه قرار داد:
اول؛ چپ با گرایش مارکسیسم و طرفداران اقتصاد متمرکز دولتی که شامل لایه بندی های زیر می شود:
مارکسیست ها که تفکر الحادی داشتند. سوسیالیست ها که به دنبال اقتصاد متمرکز دولتی بودند و التقاطی چپ که خود دو دسته بودند: طرفداران اسلام و مارکسیسم که مجاهدین خلق ثمره آن بود و طرفداران اسلام و سوسیالیسم که جنبش مسلمانان مبارز محصول آن بود.
دوم؛ جریان راست(لیبرال) که طرفدار اقتصاد آزاد مبتنی بر بخش خصوصی بودند. اینها خود به دو لایه تقسیم می شوند: لیبرال محض مثل جبهه ملی و لیبرال مذهبی مثل نهضت آزادی. لایه لیبرال مذهبی خود به سه زیر مجموعه تقسیم می شود: طیف اقلیت مکتبی؛ کسانی چون مصطفی چمران، عباس شیبانی. طیف اقلیت سکولار که مهدی بازرگان نماد آن بود و بالاخره طیف اکثریت التقاطی.
سوم؛ جریان مکتبی(اصول گرا) که دین را اصل و اساس زندگی دنیا و آخرت می دانست و روحانیت در راس آن بود. نهضت ۱۵ خرداد حضرت امام خمینی نمونه بارز آن محسوب می گردد.
ایراد جدی که بر این دسته بندی وجود دارد، همانا برجستگی رویکرد اقتصادی و اطلاق دسته بندی های موسوم است. دیگر آنکه جریان مکتبی و اصول گرا، یکپارچه نبوده است و برخی جریان های اسلام گرا چون انجمن حجته بوده اند که نقش مانع در پیشروی نهضت اسلامی ایفا کرده اند.
نگارنده بر این باور است که فضای جریان های سیاسی از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ از فراز و نشیب خاص خود برخوردار بوده است. جریان های مذهبی و اسلام گرا، در دهه ۲۰ و ۳۰ با فدائیان اسلام و نواب صفوی و به ویژه آیت الله کاشانی و دهه ۴۰ به بعد نیز نهضت اسلامی ۱۵ خرداد به رهبری حضرت امام خمینی همراه بوده است. جریان های ملی و ناسیونالیسم در دهه ۳۰ با فعالیت جبهه ملی و نقش محمد مصدق در نهضت ملی شدن نفت به اوج خود می رسد در حالیکه قبل و بعد از آن نقش برجسته ای ندارند.
جریان چپ اعتقادی مبتنی بر مشی سوسیالیسم، مارکسیسم و لنینیسم با رهبری حزب توده در دهه ۲۰ و ۳۰ فعال و در دهه ۵۰ شاهد احزابی چون سازمان چریک های فدایی خلق هستیم. جریان چهارم، جریان التقاطی است که نهضت آزادی نماد التقاط اصلاح طلب است. جنبش مسلمانان مبارز را نیز باید در عداد این جریان بر شمرد. سازمان مجاهدین خلق نیز سخنگو و نماد اصلی التقاط رادیکال محسوب می گردد که مبارزه مسلحانه را روش و مرام مارکسیستی لنینستی را به عنوان ایدئولوژی مبارزه انتخاب کردند. این سازمان برای سالیان زیادی فضای مبارزات سیاسی را از خود متاثر کرد. گروه فرقان و آرمان مستضعفین را نیز باید در
زمره تشکل های التقاطی رادیکال مورد بررسی قرار داد.
شناسه خبر:
۱۷۷۸۳۷
جریان های نیروهای سیاسی در ایران از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷
در یکصد سال گذشته و قبل از وقوع انقلاب اسلامی، ایران شاهد چهار حرکت سیاسی اجتماعی بسیار مهم و تاثیرگذار در حیات سیاسی خود بوده است.
۰