به گزارش افکارنیوز، مردم سالاری نوشت: شاید بتوان گفت که اولین و آخرین حزب فراگیر در ایران حزب جمهوری اسلامی بوده است. پس از تعطیلی آن حزب، تا سال ۷۶ فعالیت احزاب در ایران بسیار محدود بود. در سال ۷۶ پس از روی کار آمدن سید‌محمد‌خاتمی، احزاب به عنوان نماد یک جامعه مدنی جان تازه‌ای گرفتند. در همان زمان بود که خانه احزاب تشکیل شد. سید‌حسین موسوی تبریزی دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در گفت و گو با پایگاه خبری فریادگر به تشریح نگرش دولت‌های ‌هاشمی، خاتمی و احمدی‌نژاد نسبت به مسایل مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و بویژه توسعه سیاسی و احزاب می‌پردازد و با تشریح دلایل کمرنگ شدن فعالیت خانه احزاب می‌گوید بادامچیان باعثشد تا بودجه خانه احزاب در زمان احمدی‌نژاد قطع شود. این گفت و‌گو که در قم صورت گرفت حاوی نکات مهمی در رابطه با لزوم فعالیت احزاب در جامعه است.

اگر بخواهیم تمرکزی بر روی دولت آقای‌هاشمی و نگرش آن نسبت به احزاب با توجه به شعار توسعه اقتصادی آن داشته باشیم شما به عنوان یک فعال سیاسی آن دوره را چطور می‌بینید؟

در سال ۶۷ پس از اتمام جنگ آقای‌هاشمی رفسنجانی با توجه به اینکه دوران ریاست جمهوری آقای خامنه‌ای رو به اتمام بود می‌دانست که برای ریاست جمهوری رای خواهد آورد. به این دلیل که او خود تمایل به ریاست جمهوری داشت و همه افراد از چپ و راست قبول داشتند که او رئیس‌جمهور شود. آن دوران مصادف با مجلس سوم بود. آن طور که خاطرم هست آقایانی مانند الویری، نوربخش، عبدالله نوری و عبدالعلی‌زاده که افرادی چپ بودند در کمیسیون برنامه و بودجه قرار داشتند. علاوه بر آن افراد چپ آن زمان که با دولت همکاری می‌کردند اعتقاد داشتند که اقتصاد باید از حالت انقباضی خارج شده و یک حالت انبساطی پیدا کند. مسوولین بعد از جنگ از امام برای برنامه‌ریزی اقتصادی اجازه گرفته بودند. برنامه‌ای که برای توسعه اقتصادی در مجمع تشخیص مصلحت ریخته شده بود را بررسی به کمیسیون اقتصادی ارجاع دادند. اکثر افرادی که در مجلس آن زمان بودند در زمان بعد از جنگ دیگر حاضر به دفاع از سیاست انقباظی اقتصاد نبودند. زمانیکه طرح سیاست انبساطی اقتصاد به صحن مجلس آمد آقای ایروانی رییس بانک مرکزی آن زمان از اقتصادی که مورد نظر دولت بود دفاع کرد که در آن زمان برنامه دولت در مجلس رای نیاورد به همین خاطر در آن زمان بودجه مربوط به سال ۶۸ تغییر پیدا کرد.

به چه علت در آن زمان توسعه اقتصادی با حمایت اکثریت نمایندگان و وزرا کارکرد صددرصدی نداشت؟

اشکال آقای‌هاشمی این بود که این سیاست انبساطی اقتصاد را بسیار وسیع کرد. اشکال بعدی این بود که به دلیل اعتماد زیاد به مجریان وقت نظارتش بر روی آنها کم بود. گاهی سوء‌استفاده‌هایی نیز پیش می‌آمد. از این رو تورم بسیاری در کشور ایجاد شد. مقداری از این تورم در آن سال‌ها طبیعی بود. زمانیکه سرمایه و سرمایه گذار در کشور می‌آیند تورم را همراه خود نیز می‌آورند. در آن زمان دانشگاه، مدارس و کارخانجات افزایش پیدا کرده بود. به واقع باید اذعان داشت که انصافا آقای‌هاشمی در دوران خود کارنامه خوبی را بر جا گذاشته بود.

مسائل فرهنگی را در زمان آقای‌هاشمی چطور دیدید؟

در آن زمان دانشگاه‌ها و مدارس رشد خوبی را کرده بود. اما دوران، دوران پس از جنگ بود و برخی متعصبانه مانند شخصی که به تازگی فوت کرد خودسرانه در خیابان‌ها می‌آمدند و بگیر و ببندهایی را انجام می‌دادند.

این نیروهای خودسر از لحاظ فرهنگی چه کارهایی را انجام می‌دادند؟

خانم من در تجریش دیده بود با جوانی به دلیل پوشیدن آستین کوتاه چه برخورد بسیار بدی انجام دادند. البته در آن زمان کمیته بود. به واقع اینها گروههای خودسری بودند که به عنوان جبهه رفته‌ها به خود حق می‌دادند هر کار را انجام دهند. شما فکر می‌کنید زمانیکه آن خدا بیامرز به عنوان نیروی خودسر این کار را انجام می‌داد وزیر کشور چه کسی بود؟ در آن زمان محتشمی‌پور وزیر کشور بود.

یعنی شما معتقدید که علی اکبر محتشمی‌پور به نیروهای خودسر دستور چنین مسائلی را داده بود؟

نه او دستور نمی‌داد. ولی از طرفی هم به دلیل اینکه نیروهای خودسر جبهه رفته بودند نمی‌توانست آنها را دستگیر کند.

به نظر شما این نیروهای خودسر اکنون نیز وجود دارند؟

اکنون این نیروها از بالا به پایین ساماندهی می‌شوند. این در حالی‌ است که در آن زمان چنین مسئله‌ای نبود و این نیروها بدون حمایت از جایی و به طور خودسر عمل می‌کردند. مقداری از آن مسائل در دوران بعد از جنگ طبیعی به نظر می‌رسید به این دلیل که برخی از آنها شهید داده بودند و برای خودشان حق قائل باشند. اما در جامعه ای که توسعه اقتصادی را در برنامه کاری خودش قرار داده بود این مسئله نمی‌توانست مفید باشد. به واقع در آن زمان باید فرهنگ یک جامعه سازندگی در جامعه پیاده می‌شد. در آن زمان یک عده‌ای از مسوولین که اسمی از آنها نمی‌برم اینکار را انجام دادند و اکنون همه ما در آن گرفتار شده ایم. در آن دوران مسائل فرهنگی پیش آمده منجر شد تا برخی از مسوولین عده‌ای از سپاهی‌ها و بسیجی‌ها را وارد اجتماع کنند. در آن زمان در مجلس امتیازاتی برای آنها در نظر گرفته شده بود. حتی در مجلس نیز این مسئله تصویب شد.

کدام مسئله؟

به طور مثال در مجلس تصویب شد که اگر وام می‌خواهند به فردی دهند اولویت با بسیجی‌هاست. یا سهمیه در دانشگاه‌ها برای آنها در نظر گرفتند. در آن زمان از چنین مصوباتی سوء‌استفاده‌هایی صورت گرفت به این ترتیب که برخی با پیدا کردن افرادی که جانباز بودند توانستند به ثروت‌های زیادی دست یابند.

به واقع آنها پیش‌بینی چنین مسائلی را می‌کردند؟

در آن زمان به دلیل اینکه این افراد به جبهه رفته و برای دفاع از کشور جنگیده بودند می‌خواستند به نوایی برسند. ما در دانشگاه بودیم که این مسائل تصویب می‌شد.

شما نسبت به تصویب چنین قوانینی اعتراض نمی‌کردید؟

نه مگر می‌شود که به سهمیه برای خانواده شهید اعتراض کرد؟ در آن زمان پدرانشان به جبهه رفته و فرزندان کوچک آنها یتیم شده بودند. ما معتقد بودیم که فرزندان شهدا باید دارای سهمیه باشند.

فکر نمی‌کنید که اکنون وقت بازنگری بر روی چنین مصوباتی در مجلس رسیده است؟

احسنت، این مسئله‌ای‌ است که در اسلام به آن تاکید شده است. یعنی در اسلام شرایط زمانی و مکانی در مصوبات بسیار اهمیت دارد.

با توجه به اینکه در حال حاضر دولت وحدت ملی یا آشتی ملی مطرح شده است و نمود آن‌هاشمی‌رفسنجانی است شما دوران ریاست جمهوری آقای‌هاشمی را از این جهت چطور ارزیابی می‌کنید؟

زمانی‌که آقای‌هاشمی‌رئیس‌جمهور‌ شد هم از طیف چپ و هم از طیف راست در کابینه اش استفاده کرد. آقای خاتمی، آقای نوربخش، مهرعلیزاده و… نیز در دولت حضور داشتند یعنی هم از نیروهای چپ، هم از میانه مانند ولایتی و هم از راست استفاده کرده بود.

با توجه به این مسائلی که در رابطه با دولت آقای‌هاشمی مطرح شد ما می‌بینیم که در سال ۷۶ آقای خاتمی‌که کمتر در بین عامه مردم شناخته شده بود رای می‌آورد. به نظر شما به چه دلیل این اتفاق افتاد؟

آقای خاتمی بسیار بسیار وقت شناس بود و نیاز شدید جامعه را به خوبی احساس کرد. او سوابق اجرایی بسیاری داشت و مطالعاتی را در رابطه با زندگی شهروندی نیز انجام داده بود. در آلمان هم که بود فکر بسیار باز اصلاح‌طلبانه‌ای داشت و به شدت قانون گرا بود. آن روز در جامعه دیگر حال و هوای جنگ کم‌رنگ شده بود. در زمان‌ هاشمی پیشرفت‌ها و بازسازی‌های خوبی صورت گرفته بود. به واقع زیرساختهای کشور ساخته شده بود. اما آن چیزی که کمبود آن در جامعه بیش از پیش خودش را نشان می‌داد مسئله آزادی‌های سیاسی بود. به واقع در آن زمان نیاز به مشارکت مدنی و واقعی مردم در اداره حکومت احساس می‌شد.

با توجه به اینکه آقای‌هاشمی از ابتدا نیاز به مشارکت سیاسی را در حزب جمهوری اسلامی و قبل از انقلاب دیده بودند به نظر شما به چه دلیل توسعه سیاسی یا فضای مشارکت سیاسی در دولت سازندگی کم‌رنگ شده بود؟

این بحثمفصلی را می‌طلبد. من فقط به عنوان مثال چند مطلب را عرض می‌کنم. نکته حائز اهمیت آنکه گاهی انسان حتی برای خدا فکر می‌کند که کار خوبی انجام می‌دهد ولی نمی‌داند که این کار خوب نیست. در آن زمان آقای‌هاشمی برخی از آزادی‌ها را برای خودش دردسر می‌دید. حتی رها شدن طیف بسیج بدون سرگرمی‌نیز می‌توانست دردسرساز باشد. بنابراین بسیج و بسیجی باید برای درس خواندن یا استاد دانشگاه شدن یا زندگی در جایی مشغول می‌شد.

به همین خاطر قانونی در ارگانهای مختلف برای به کارگیری آنها وضع شد؟

به واقع باید گفت که قانون‌هایی وضع شد برای خدمت به خانواده‌ها شهدا. عمده مسئله این است که در سال ۶۰ به بعد از طرفی جریان منافقین و ترورهای آنها در جامعه و از طرفی دیگر درگیر بودن ایران در جنگ تمام عیار خود به خود باعثشد که برخی گروهها به عنوان گروه‌های سیاسی تافته جدا بافته این مسئله را کنار بگذارند. در آن زمان نهضت آزادی و گروههای دیگر به همین دلیل فعالیت خود را کنار گذاشتند. قدر مسلم آنکه مردم در آن زمان علاقه‌ای به حزب و گروه نداشتند. این مسئله باعثشد که فعالیت روزنامه‌ای و نقدی در جامعه کم شود. روزنامه ای که در آن دوره دست به انتقاد بزند کم پیدا می‌کنید. به واقع باید گفت برخورد خشونت آمیز مانند جنگ بر جامعه تحمیل شد. قبل از آنکه منافقین دست به ترور‌های گسترده بزنند یک نفر از آنها اعدام نشده بود. محمدعلی سعادتی که بدترین آنها و جاسوس ک. گ. ب بود را من محاکمه کردم. در آن زمان برای او ۱۵ سال زندان در نظر گرفته شد. منافقین در آن زمان آزاد بودند. روزنامه‌های زیادی هم داشتند. اینگونه خشونت به جامعه تحمیل شد و این مسئله یکی از مسائلی بود که باعثشد تا احزاب فعالیت سیاسی خود را کنار بگذارند. البته زمانی که آقای موسوی نخست وزیر بود طیف راست بیشترین نقد را به دلیل مسائل اقتصادی به او وارد می‌کردند. به واقع در آن زمان اکثریت با مسائل سیاسی کاری نداشتند. این مسئله باعثبسته شدن خود به خودی جامعه شد.

مطبوعات در زمان آقای‌هاشمی به چه شکل بود؟

در زمان آقای‌هاشمی روزنامه‌ها کم بودند. اما چند سال بعد از روی کار آمدن آقای‌هاشمی روزنامه سلام بیرون آمد و به دلیل انتقادی بودن، طیف وسیعی از دانشجویان و فعالین منتقد را به خود جذب کرد. تحمل این روزنامه برای دولت سازندگی بسیار سخت بود. به این دلیل که طیف مجمع روحانیون مبارز آن را هدایت می‌کردند. اما نکته حائز اهمیت اینکه روزنامه سلام در آن زمان بسته نشد. بعد از آن مجله سحر به وجود آمد. با اینکه از دست روزنامه سلام ناراحت بود اما تحمل کرد. این مسئله تا قبل از انتخابب شدن آقای خاتمی ادامه پیدا کرد.

چه مسئله‌ای باعثشد تا آقای خاتمی در آن زمان رای بیاورد؟

قبل از آنکه آقای خاتمی به عنوان رئیس‌جمهور‌ی انتخاب شود آیت الله خامنه‌ای هم گفتند که اکنون جامعه آزادی‌خواهی کم دارد. به واقع جامعه آن زمان نیازمند مشارکت مدنی مردم بود. به همین خاطر چون او پیگیر فضای باز سیاسی بود با اینکه کمتر بین مردم شناخته شده بود رای آورد. هنگامیکه آقای خاتمی این مسائل را مطرح کرد سیاسیون، دانشگاهیان، نویسندگان و به طور کل عموم جامعه طرفدار وی شدند. رقیب آقای خاتمی در آن زمان آقای ناطق بود که این گروه‌ها طرفدار آقای ناطق نبودند. در آن زمان به جرات می‌توان گفت که به دلیل ازدیاد دانشگاه‌ها و زیاد شدن طیف دانشجو، تاثیر یک دانشجو در یک روستای دور افتاده بیش از یک روحانی بود. البته ممکن بود که سید بودن او در برابر شیخ در برخی مکان‌ها تاثیر بگذارد. اما بیشتر، طیف دانشجو که یک لشکر بی خرج و بی دردسر و بی توقع بود با انگیزه‌ای که داشت برای آقای خاتمی کار کرد. در همان دوران نیز برخی جریانات مایل نبودند که او رای آورد.

به چه علت آقای ناطق با توجه به برنامه‌ای که داشت و مورد حمایت برخی از ارگان‌ها هم در آن زمان بود، نتوانست رای آورد؟

در آن زمان طیف طرفدار آقای ناطق طیف راست بود که امتحان خود را پس داده و مدیریت صحیحی از خود نشان نداده بودند. آن طیف آنقدر در انحصار طلبی و ضعف مدیریت شناخته شده بودند که رای نیاورند. فلذا طیف آگاه فرهنگساز و رای ساز جامعه طرفدار آقای ناطق نبودند.

آقای خاتمی در سال ۷۶ رای می‌آورد و از آن زمان به بعد است که احزاب از لحاظ کمی، زیاد می‌شوند…

در زمان حضرت امام بود که آقای محتشمی از آمادگی وزارت کشور برای اعطای پروانه فعالیت به احزاب خبر داد. به این دلیل که از اول انقلاب تا قبل از آن زمان احزاب می‌گفتند که ما می‌خواهیم فعالیت انجام دهیم و نیاز به ثبت حزب نبود. برای اولین بار که این مسئله اعلام شد. دو گروه معروف در تهران اعلام حزب کردند. یکی از آنها موتلفه و دیگری مجاهدین انقلاب اسلامی بود. من در آن موقع تبریز بودم. در آنجا ما جامعه روحانیت مبارز تبریز را داشتیم یعنی در سال ۶۴ یا ۶۵؛ که من اکنون دبیر آن حزب نیز هستم. اما تا زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی ۱۰ تا ۱۵ حزب بیشتر نداشتیم. البته اواخر دوران ریاست جمهوری آقای‌هاشمی بود که گروه کارگزاران، مجمع نمایندگان ادوار و به نظرم حزب اسلامی کار نیز در همان دوران به ثبت رسید. بعد از مدتی آقای خاتمی خودش پیگیر افزایش مسئله احزاب شد که در همان دوران خانه احزاب شکل گرفت.

این خانه احزاب تا چه زمانی فعالیت کرد و بر سر آن چه آمد؟

خانه احزاب فعالیت خود را تقریبا تا زمان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد ادامه داد. آنچه مسلم است احمدی‌نژاد با فعالیت احزاب مخالف بود. لذا لقب احزاب در آن زمان لقب ستون پنجمی گرفتند. او با احزابی که در آن زمان فعالیت می‌کردند مخالف بود و این در حالی بود که خودش با حزب‌های نوساخته فعالیت می‌کرد. در سال ۸۴ یعنی بعد از روی کار آمدن احمدی‌نژاد، انتخابات خانه احزاب انجام شد. زمانیکه انتخابات شد طیف اصلاح‌طلب بیشتر رای آورد. زمانیکه این اتفاق افتاد بادامچیان شروع به اعتراض کرد. او حتی در آن زمان برای عضویت در شورای مرکزی رای هم نیاورده بود. چون رای نیاورده بود بنای ناسازگاری را گذاشت. این در حالی بود که او جزو هیئت رییسه مجمع عمومی انتخابات بود. در آن دوره غفوری فرد و شیبانی که انتخاب شده بودند مسئله تقلب را مطرح نکردند اما بادامچیان به دلیل اینکه انتخاب نشده همه جا شکایت کرد که تقلب شده است. به واقع او از روی کار آمدن احمدی‌نژاد سوء‌استفاده می‌کرد و همه جا این مسئله را به زبان می‌آورد. این مسئله بهانه‌ای برای ندادن بودجه مصوب به خانه احزاب شد به دلیلی که می‌گفتند شما ابتدا باید اختلافات خود را حل کنید. این مسئله در زمانی اتفاق افتاد که آقای پورمحمدی وزیر کشور بود و آقای علی جنتی پسر آیت‌الله جنتی معاونت سیاسی وزارت کشور را به عهده داشت. او آدم متین و بی طرفی بود و در آن زمان انتخابات را بررسی کردند و دیدند که هیچ ایرادی به انتخابات وارد نیست. در زمان آقای پورمحمدی وزارت کشور با خانه احزاب کنار آمد. یکسال پس از آنکه خانه احزاب به فعالیت خودش همچون زمان خاتمی‌ادامه می‌داد بادامچیان هنوز این مسئله را رها نکرده بود. در آستانه دور بعدی انتخابات خانه احزاب آقای عسگر اولادی ما را به خانه آقای امینی از انجمن اسلامی مهندسین دعوت کرد. در آنجا آنها می‌گفتند که انتخابات را باید مجری دیگری برگزار کند ولی ما به آنها گفتیم که این مسئله خلاف اساسنامه است. بعد از آن ماجرا ما شنیدیم که آقای عسگر اولادی به حزب خودش رفته و گفته که در رابطه با انتخابات خانه احزاب مسئله ای خلاف قانون صورت نگرفته بود. چند سال بعد از این قضیه وزارت کشور در انتخابات خانه احزاب شروع به سنگ‌اندازی کرد و اکنون دیگر خانه احزاب فعالیت خود را کم‌رنگ کرده است.

چندی پیش مقام معظم رهبری موضوع حرکت به سوی نظام پارلمانی را بیان کردند. با توجه به اینکه اکنون احزاب خیلی فعالیت ندارند و مهمتر آنکه به گفته خودتان دولت نیز با احزاب میانه خوبی ندارد، آیا چنین زمینه‌ای در حال حاضر فراهم است؟ ارزیابی شما از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم چیست؟

اين سوال را بايد با اگر جواب داد: اگر ما يک کشور کاملا آزاد باشيم؛ البته جداي از تعارف و نگوييم که کشور ما آزادترين کشور دنياست. البته معناي آزاد بودن، بي بند و باري نيست. اگر ما فضاي آزاد سياسي، رقابت و نقد با حفظ اخلاق اسلامي و حفظ شئون همديگر داشته باشيم سالها طول ميکشد که فرهنگ حزبي را جا بيندازيم و زماني که اين فرهنگ جا افتاد سالها طول ميکشد که چند حزب فراگير داشته باشيم و آنگاه ميتوان به سمت نظام پارلماني رفت.