سهم رضا پهلوی از اجلاس اسرائیلی_آمریکایی ، تجمع ۱۰، ۱۵ نفر بیرون از محل برگزاری جلسه در حمایت از او و البته تعدادی صندلی در ردیفهای آخر این اجلاس هم بود. حمایت علنی رژیم از براندازها و ابراز علنی همراهی براندازها از رژیم در روزهای ناآرامی ۱۴۰۱ شروع شد و وقتی رضا پهلوی در شرایطی که رژیمصهیونیستی در بدترین شرایط خود در منطقه قرار داشت، به آنجا رفت، تقریبا این همکاری برای همه روشن شد. مشخص است که آنها برای سخنرانی در این اجلاسها دنبال جلبنظر افکار عمومی داخل ایران نیستند، مسیر همچنان جلبنظر کارفرمایان برای جذب پول و بودجه بیشتر از آنهاست.
کمپین فشار ربعپهلوی به نام حمایت از ایران!
«برای سرنگونی نیاز به رهبری آمریکا، اسرائیل و یک شریک ایرانی داریم.» این بخشی از صحبتهای ربعپهلوی در این اجلاس است و منظور او از شریک ایرانی هم خودش است. البته او درحالی قصد دارد بگوید شریک مناسبی برای آنهاست که در همین مرحله میان براندازان دعواهای زیادی وجود دارد. دوسالی از ماجرای دعوای براندازهای خارجنشین درباره اینکه بالاخره چه کسی رئیس است، میگذرد.
یکسر این دعوا به رضا پهلوی میرسد، او برای اینکه ثابت کند طرفداران زیادی دارد، کمپین «وکالت میدهم» را راه انداخت، اما درنهایت تلاش و تبلیغ رسانهای، تعداد امضاها حتی به نیممیلیون هم نرسید. واقعیت ماجرا این بود که ربعپهلوی حتی در میان براندازان خارجنشین هم محبوب نبود و همین تکرویهای او باعث شد منشور همبستگی براندازان از هم بپاشد.
نکته مهم دیگری که او را به یک چهره منفور حتی در میان ایرانیان خارجنشین تبدیل کرده بود، حمایت صریح و علنی او از اعمال فشار و تحریم بر مردم ایران، برای تحقق براندازی بود. ربعپهلوی در بخشی از سخنرانی خود در این اجلاس هم دوباره به این موضوع اشاره کرد و گفت که «راه براندازی بازگشت فشار حداکثری، برحکومت است.» که معنای صریح آن همان تشدید تحریمها علیه ایران است.
بنیادی برای براندازی
سال ۹۵ چند روزی مانده به شروع ریاستجمهوری ترامپ، نامهای خطاب به رئیسجمهور جدید آمریکا منتشر شد که از او خواسته بودند تحریمها علیه ایران را تشدید و در توافق هستهای با ایران تجدیدنظر کند. نامه از جانب ۳۰ نفر که خود را ایرانی مینامیدند، منتشر شد.
دوسال بعد ۱۸ نفر از این ۳۰ نفر بنیادی با نام فرشگرد تشکیل دادند تا ایده براندازی را جدیتر پیشبگیرند، تشکیلات به پهلویها وابسته بود و با حمایت آنها اداره میشد، موضع صریح آنها هم این بود که رضا پهلوی میتواند عامل وحدت میان نیروهای سکولار و دموکرات مخالف جمهوری اسلامی باشد. مسیری که آنها برای براندازی دنبال میکنند در نامه به ترامپ بهوضوح خود را نشان داد، فشار حداکثری به ایران از طریق اعمال و تشدید تحریمها و در گام بعد حمله نظامی به ایران بود. یکی از مؤسسان و شخصیتهای کلیدی این بنیاد هم سعید قاسمینژاد است.
او از مشاوران ارشد بنیاد دفاع از دموکراسی است که پیش از این در ایران بود و در جریان ناآرامیهای کوی دانشگاه در سال ۸۲ بازداشت شده بود. نکته مهمی که درباره قاسمینژاد موردتوجه قرار داشت، این بود که او مدتی در ایران حضور داشته، کار کرده و تقریبا شناخت دقیقتری از افرادی دارد که سالها در ایران زندگی نکردهاند.
فرشگردها به تلآویو رسیدند
رئیسجمهور آمریکا، اما بر مداری که فرشگردیها میخواستند حرکت نکرد، اگرچه کمپین فشار حداکثری علیه ایران بهراه افتاد، اما خبری از براندازی نبود. فرشگردیها ناامید از ترامپ، در تیر ۱۴۰۰ این بار نامهای به بنت نخستوزیر جدید رژیمصهیونیستی نوشتند و از او خواستند تا برای تضعیف ایران، سپاه پاسداران را تضعیف کند.
این نقطهای بود که خطوربط براندازها با اسرائیل را علنی کرد. این مسیر ادامه پیدا کرد تا ناآرامیهای ۱۴۰۱ و جلسه مشترک صهیونیستها با چهرههای برانداز و سفر ربعپهلوی به سرزمینهای اشغالی در روزهایی که شرایط منطقهای برای رژیمصهیونیستی بهتر از امروز بود، اما در آن روزها در بدترین حالت خود قرار داشت. در آن برهه زمانی سفر ربعپهلوی با انتقادهای زیادی حتی از جانب چهرههای برانداز همراه شد و این اقدام او را بیعقلی و عدم درک شرایط دانستند.
اما واقعیت ماجرا این بود که ایده براندازان برای نابودی ایران، حمله نظامی و تصرف نظامی ایران از جانب یک قدرت خارجی بود. در این مسیر آمریکاییها و اروپاییها قطعا با آنها همراه نبودند و تنها رژیمی که احتمال میرفت در دنبال کردن این ایده با آنها همراهی کند، رژیمصهیونیستی بود. درواقع ربعپهلوی تصور میکرد اگر در زمین رژیم بازی کند، میتواند حمایت آنها برای حمله به ایران را جلب کند و حالا نیز با همان خط در اجلاسهایی با نام رژیمصهیونیستی شرکت میکند.
فقط کارفرمای صهیونیستی باقیمانده
اعلام صریح حمایت ربعپهلوی از رژیم، آن هم درست در روزهایی که بسیاری از کشورهای جهان بهخاطر جنایات صهیونیستها سکوت را شکستهاند و صراحتا اقداماتش را محکوم میکنند، اقدامی است که حتی با ارزشهای انسانی در تناقض است و برای آنها حمایتی از جانب افکار عمومی بههمراه نخواهد داشت.
اما واقعیت ماجرا این است که آنها میدانند بعد از شکست مفتضحانهای که در ۱۴۰۱ خوردند حالا تنها رژیمصهیونیستی حاضر است از آنها حمایت کند. البته کارکرد آنها نیز برای رژیم حضور در چنین اجلاسی با نام نماینده ایران است تا خوراکی برای رسانههای فارسیزبان فراهم و اینطور القا کنند که همه ایرانیان مخالف رژیم نیستند.
اما نکته جالب ماجرا این است که آنها نیز میدانند نمیتوانند حساب چندانی روی براندازانی مثل ربعپهلوی باز کنند. تصاویر حضور ۱۰، ۱۵ نفر از طرفداران ربعپهلوی بیرون محل اجلاس آنهم درحالیکه اینترنشنال اینطور القا میکرد که برخی طرفداران بهخاطر شلوغی جمعیت بیرون از محل اجلاس نشستهاند، انتقال ربعپهلوی به انتهای جلسه برای آنکه جان دونالد ترامپ تهدید نشود، حداقل اثبات میکند که ربعپهلوی در بهترین حالت در قالب یک نمایش چنددقیقهای برای صهیونیستها کارکرد دارد و چیزی بیش از این نیست.
واقعیت ماجرا این است شکستی که آنها در پاییز ۱۴۰۱ خوردند، غربیها و البته صهیونیستها را به این نتیجه رسانده که براندازی در ایران اساسا ممکن نیست و اگر در دستور کار آنها باشد، قطعا ربعپهلوی فردی نیست که بتواند حتی در میان براندازان اجماعی ایجاد کند. شاید بهترین موفقیت برای رضا پهلوی از شرکت در این اجلاسها جذب بودجه بیشتر برای گذران زندگی خود به نام مبارزه مدنی باشد.