پرونده هستهای ایران ، وارد دوره تازهای از چرخه طولانی «تحریم، مذاکره، توافق، تحریم و مذاکره» شده است. چرخهای که در دو دهه اخیر، سیاست خارجی کشور را متاثر و مستهلک کرده و اکنون نیز وارد مرحله جدیدی شده است که چشم انداز آن مبهم و همراه با متغیرها و عدم قطعیتهای فراوان است.
در ژوئن ۲۰۱۵ پس از امضای برجام بسیاری تصور میکردند که بحران هستهای ایران خاتمه یافته است. اما خروج آمریکای ترامپ از برجام و بدعهدی غرب، بار دیگر به آرامی پرونده هستهای ایران را از وضعیت عادی خارج و اکنون به بحرانی در روابط ایران و غرب تبدیل شده است؛ مسئلهای که با پروندههای جدید منطقهای و بین المللی تداخل یافته و بر پیچیدگیهای آن افزوده است.
در همین باره، عباس عراقچی در اولین اظهار نظر پس از انتصاب به وزارت خارجه ایران در یک برنامه تلویزیونی گفته است «حتما باید سند برجام باز شود و قسمتهایی از آن تغییر یابد. مذاکرات برجام میتواند راهنما باشد، اما نمیتواند دوباره احیا شود.»
از سوی دیگر، رافائل گروسی مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گفتگو با العربیه گفت: امکان برای رسیدن به توافق (هستهای با ایران) وجود دارد، اما درباره احیای برجام، باید در نظر داشته باشید که این توافق از جهاتی به دلیل واقعیتهای برنامه هستهای ایران زایل شده است.
وی ادامه داد: برجام درباره سانتریفیوژهای نسل قدیم بود، اما ایران امروز دستگاههایی دارد که با سرعت بیشتری غنیسازی میکند. شما میتوانید آنرا همچنان برجام بنامید، اما آن چنان که وزیر امور خارجه جدید ایران هم گفت برجام در وضعیت کنونی از کار افتاده است، بنابراین باید در این توافق اصلاحات بسیار مهمی صورت گیرد.
با توجه با آن چه گفته شد، به نظر میرسد نبود امکان احیای برجام یک واقعیت مسلم است و باید در مسیر یک توافق جدید گام برداشت. اما سوال این است که امکان دستیابی به یک توافق جدید چقدر محتمل است؟
در عالم دیپلماسی، هیچ گاه درهای مذاکره و توافق به صورت کامل بسته نیست، اما باید درنظر داشت که جهان کنونی جهان سال ۲۰۱۵ نیست. باید دانست که ترجیحات و اولویتهای بازیگران بین المللی به ویژه ذینفعان برجام متناسب به وضعیت در حال تحول بین المللی کاملا تغییر یافته است. بنابراین، در راستای ارزیابی دقیقتر آینده پیش روی پرونده هستهای ایران و مذاکرات پیرامون آن، باید چند متغیر مهم منطقهای و بین المللی را در نظر گرفت:
۱. جنگ اوکراین: در دو سال اخیر، جنگ اوکراین تاثیر قابل توجهی بر برجام و پرونده هستهای ایران گذاشته است. به گونهای که اگر تا پیش از جنگ اوکراین، تنها آمریکا موضع سخت تری در رابطه با احیای برجام داشت، پس از جنگ، اروپا نیز به بهانه و ادعای حمایت نظامی ایران از اوکراین گوی سبقت را از آمریکا در مخالفت با برجام ربود. به گونهای که دیپلماتهای ارشد اروپایی هم در مذاکرات نهان و هم در مواضع آشکار و اعلانی ارسال سلاحهای ایران به روسیه را یکی از متغیرهای مداخله گر در عدم احیای برجام عنوان کردند. به نظر میرسد، این موضع سخت اروپا و آمریکا تا زمان تعیین تکلیف جنگ اوکراین یا از بین رفتن سوءتفاهمات میان ایران و غرب بر سر جنگ اوکراین ادامه خواهد داشت؛ بنابراین در حالی که آمریکا و اروپا، برجام و پرونده هستهای ایران را به جنگ اوکراین گره زده اند، بر پیچیدگیهای هر نوع مذاکرهای افزوده است و نمیتوان در کوتاه مدت به ازسرگیری مذاکرات و حصول به یک توافق هستهای جدید امیدوار بود.
۲. جنگ غزه: متغیر مهم دیگر، جنگ غزه و پیامدهای منطقهای آن است. جنگی که خاورمیانه را به آستانه یک منازعه تمام عیار نظامی سوق داده است و میتواند به یکی از متغیرهای اثرگذار بر آینده پرونده هستهای ایران تبدیل شود. بدون تردید، بدون خاتمه این جنگ ویرانگر و پایان جنایات اسرائیل و بحران حاد در نظام امنیت منطقه ای، نمیتوان به چارچوب مشترک سیاسی و مذاکراتی با غرب خوشبین بود.
۳. انتخابات آمریکا: انتخابات آمریکا نیز یک متغیر اثرگذار در آینده تعامل یا تقابل هستهای میان ایران و غرب دانست. به قدرت رسیدن دونالد ترامپ یا کاملا هریس میتواند نتایج متفاوتی در رابطه با نحوه تعامل میان ایران و آمریکا بر سر پرونده هستهای داشته باشد.
این سه متغیر مهم آینده پرونده هستهای ایران را تحت الشعاع قرار میدهد و اگرچه تیم مذاکره کننده ایرانی باید تلاش کنند از گره خوردن این پروندهها به مسئله هستهای جلوگیری کنند، اما واقعیت مهم این است که طرف مقابل، تمایل دارد این متغیرها را وارد پرونده هستهای ایران کند.
به همین دلیل، باید گفت حتی شکل گرفتن مذاکرات نیز موضوع دشواری به نظر میرسد. رسیدن به توافق نیز کاری بس دشوار و پر مانع است و نمیتوان خوشبینانه به مسیر پیش روی مذاکرات هستهای نگریست.