نفت را چه کنیم؟

 از نهضت ملی شدن صنعت نفت تا امروز نفت یکی از مولفه‌های مهم تاریخ ایران بوده و سرنوشت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران با نفت گره خورده است. نفت منجر به دخالت‌های ابرقدرت‌هایی مانند انگلیس شده و حتی سقوط حکومت پهلوی نیز بی‌ارتباط با نفت نیست. این هدیه ارزشمند الهی امکان سرمایه‌گذاری و توسعه را برای ایران عزیزمان فراهم آورده است. همین نعمت ارزشمند منجر به تفاوت سطح توسعه سیاسی و اقتصادی میان ایران و برخی کشورهای منطقه مانند افغانستان و پاکستان شده است.

* دیدگاه خوب، دیدگاه بد

 تجارت خارجی ایران مبتنی بر خام‌فروشی در صادرات و واردات کالاهای مصرفی با ارزش افزوده بالاست، به طوری که در سال 1402 متوسط ارزش هر تن کالاهای صادراتی به 362 دلار رسید در حالی که متوسط ارزش گمرکی هر تن کالای وارداتی 1697 دلار بود. از 70 سال پیش تا به امروز اقتصاد ایران وابستگی شدیدی به صادرات نفت خام داشته است. از اهداف و آرزوهایی که دغدغه‌مندان ایران دنبال کرده‌اند، رشد ارزش افزوده کالاهای صادراتی کشور و مقابله با خام‌فروشی است. 2 دیدگاه درباره شیوه خام‌فروشی وجود دارد که به شرح زیر است:

دیدگاه اول مقابله با خام‌فروشی را در تخریب صنایع فعلی کشور می‌داند و اعتقاد دارد باید با منع یا وضع مالیات بر فروش مواد خام مانند نفت خام و مواد معدنی دیگر، جلوی خام‌فروشی را گرفت و با قیمت‌گذاری دستوری پایین‌تر از قیمت تعادلی برای محصول نهایی آنها و تعیین نرخ ترجیحی برای ارز حاصل از صادرات آنها و اجبار آنها به فروش 100 درصد ارز خود با نرخ ترجیحی سود آنها را کاهش داد و یا آنها را ورشکست کرد تا صنایع با پیچیدگی پایین در کشور نابود شوند. این تفکر در سال‌های اخیر نقش قابل توجهی در صنعت‌زدایی و کاهش درآمدهای ارزی کشور داشته است.

دیدگاه دوم که دیدگاهی معقولانه و علمی است رشد پیچیدگی و ارزش افزوده‌ محصول صادراتی کشور را یک فرآیند بلندمدت و در گرو توسعه می‌داند. فرآیند توسعه که از طریق صنعتی‌ شدن، محترم شمردن حقوق مالکیت، بهبود فضای کسب‌وکار و رشد تولید، تعیین برنامه و استراتژی توسعه صنعتی و عمل به آن شکل می‌گیرد می‌تواند کشور ما را از یک کشور خام‌فروش و کشوری با عمده صادرات با ارزش افزوده پایین به کشوری صنعتی و صادرکننده کالاهای مصرفی به دیگر کشورها تبدیل کند. این اتفاق توسعه صادرات و تشویق صادرات را می‌طلبد و تقابل با صنعت و تعیین نرخ‌های ترجیحی و فسادآور که تنبیه صادرات و تشویق واردات است با این هدف در تناقض قرار دارد.

* توسعه بالادست و پایین‌دست، نیاز ضروری

حال اگر با دیدی معقولانه به مساله‌ خام‌فروشی در نفت نگاه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که مقابله با توسعه بالادست و پایین‌دست نفت خیانتی بزرگ در حق تولید و توسعه در ایران است. نفت خام که سرمایه بین‌نسلی ماست باید به بیشترین مقدار ممکن استخراج و صادر و منابع آن صرف توسعه و واردات تکنولوژی و سرمایه بین‌نسلی شود، زیرا هرچه زمان می‌گذرد ما از قافله توسعه عقب می‌مانیم و هم نسل امروز و هم نسل فردا قربانی این عقب‌افتادگی خواهد بود، همچنین معلوم نیست نفت تا کی در این مقدار قابل استفاده خواهد بود و احتمال قابل توجهی وجود دارد که تجدیدپذیرها در آینده محدودیت‌های فعلی را نداشته باشند و به صرفه‌تر از نفت نیز بشوند و نفت بلااستفاده یا قیمتش ناچیز شود. پس عقل محاسبه‌گر حکم می‌کند نفت را استخراج و تبدیل به سرمایه‌ای با امنیت بالاتر کنیم، یا آن را صادر کنیم و منابع آن را صرف توسعه و تبدیل به سرمایه‌گذاری مولد کنیم.

از طرفی توسعه پایین‌دست نفت نیز برای جلوگیری از خام‌فروشی و ایجاد ارزش افزوده بالاتر و رشد تولید مهم است. پالایشگاه‌ها و پتروشیمی‌ها نقش قابل توجهی در ارزآوری و تاب‌آوری در مقابل تحریم بازی کردند. هرچند در این میان برخی سیاست‌ها و قیمت‌گذاری‌های غلط منجر شده که توسعه پایین‌دست ما به تولید محصول‌هایی با ارزش افزوده پایین و حتی ارزش افزوده منفی محدود شود، در حالی که می‌توان در زنجیره ارزش جلوتر نیز رفت. مهم‌ترین موانع در توسعه بالادست و پایین‌دست نفت، نبود بخش خصوصی توانمند و عدم اعتماد به بخش خصوصی موجود، ضعف در تصدی‌گری دولتی، قیمت‎‌گذاری نامعقول، تورم و عدم ثبات اقتصادی است. بررسی داده‌های تاریخی ثابت می‌کند میزان درآمد نفتی رابطه مستقیمی با سرمایه‌گذاری دارد و نفت همواره عامل توسعه بوده، هرچند برخی اوقات دولت‌ها دست به سوء مصرف منابع نفتی می‌زنند. 

نمونه آن عدم مدیریت درآمدهای سرشار نفتی توسط شاه و بیماری هلندی اقتصاد در دهه 50 بود که منجر به صنعت‌زدایی و تورم بالا شد. نمونه دیگر آن فروش فرآورده‌های نفتی به ثمن بخس در داخل کشور و محروم کردن کشور از آن درآمد در جهت توسعه یا تحقق عدالت اجتماعی است. در واقع دولت می‌تواند با درآمد چند میلیارد دلاری فروش فرآورده‌های نفتی توسعه را رقم بزند یا با توزیع آن به شکل یارانه نقدی به شاخص‌های عدالت اجتماعی کمک کند اما سومین و بدترین راه را انتخاب کرده که فروش آنها به ثمن بخس و دود کردن منابع بین‌نسلی و گسترش فاصله طبقاتی است، زیرا دهک‌های پایین چندان نمی‌توانند از این نعمت خدادادی استفاده کنند، در حالی که ثروتمندان چند برابر حقوق یک کارگر از دولت یارانه انرژی می‌گیرند. ده‌ها میلیون تومان یارانه به یک ثروتمند تعلق می‌گیرد تا قصر خود را گرم یا سرد نگه دارد یا استخر خانگی خود را همیشه گرم نگه دارد. نمونه دیگر این است که یک خانواده 4 نفره برای یک سفر تفریحی به تایلند به اندازه حقوق 6 ماه یک کارگر یارانه می‌گیرد.

 

امیررضا جباری