هفته دولت است و دولتمردان جدید، تازه به مسندها تکیه کردهاند. حرف دولت گذشته نیز هنوز تازه است و یادش زنده. رئیسی با شعار خدمت آمد و حین خدمت رفت. الگوی خدمت شد و روایت خدمتش از کسی پوشیده نماند.
سیاسی بود و اهل سیاسی بازی هرگز. مملکت را نه با سیاست که با صداقت اداره میکرد. شفافیت جزو اصول اولیهاش بود و به هیئت دولتش تذکر میداد کمبودی اگر هست به مردم بگویید.
کم کاریها را مخفیکاری نمیکرد و کارها را میگفت باید ببینند، مردم متوجه کار شبانه روزی دولت بشوند. اثر کار مسئولان نه فقط در اخبار که در سفرههای مردم دیده شود. کاری که حتی از آغاز، به چشم کارشناسها آمد و انگشت نمای تحلیلگران شد. اصلاحطلبان هم اذعان کردند: رئیسی فراتر از انتظار است.
پیش از آغاز
روزهای رقابت بر سر رئیس جمهوری، روزهای سخت و رقابتی نزدیک میان درجه یکهای سیاسی از طیفهای مختلف بود. رقبایی که بعد گذر از ذرهبین شورای نگهبان و رد و تأیید صلاحیتها پشت تریبونها آمده بودند برای دفاع از آنچه که بودند، هستند و خواهند بود. انبوهی از کاغذهایی که بهعنوان برنامه و آنچه خواهید دید در دولت، تنظیم شده و کلامهای رسا برای بیان آنها. گاهی هم برنده برای عقب راندن رقیب. رئیسی میان نامزدهای آن سال، به چشم ما مردی مظلوم آمد که پاسخ تهمتها را هم نمیداد و کنایهای هم نمیزد. شاید حتی برخیهایمان که نمیشناختیمش و نمیدانستیم دادستان معتمد حضرت امام (ره) در بحرانیترین سالهای انقلاب بوده، گفتیم چه بیزبان است. غافل از اینکه در هیچ کتاب و مکتبی رسم تقوای سیاست را نیاموخته بودیم و برایمان ناآشنا بود. رئیسی بچه یتیم تهیدست مشهدی بود که از وقتی قدم به سطح اول سیاست ایران گذاشت سبکی خاص از سیاست ورزی داشت که مختص خودش بود.
پرش از نخستین مانع
وقتی که آمد اوج کرونای بی واکسن بود، روزهایی که میگفتند تحریم سد راه ورود درمان یک درد کشنده است. آمار فوتیها سر به فلک کشیده بود و روزانه به ۷۰۰ نفر رسیده بود. دولت تازه کار رئیسی که هنوز هم با همه نیروهایش مستقر نشده بود، در اولین اقدام، از مانع تحریم پرید و واکسنها را وارد کرد. تمام قد کنار شرکتهای ایرانی تولید واکسن هم ایستاد و خود داوطلب تزریق برکت شد. واکسن به رگهای رئیس جمهور و امید و انگیزه در جان دانشمندان جاری شد.
نفسی تازه در کالبد
کسری و ناترازی بودجه هم مانعی طویل بود که آن سرش ناپیدا. دولت برای پرداخت حقوق کارمندان از محل بودجه همت کرد تا موجی جدید از تورم به بار نیاید. تیم اقتصادی دولت برای جراحی یک اقتصاد بیمار آمده بود، بودجه و خزانهای که بدهکار به رئیسی به ارث رسیده بود. پس از آن با فرونشاندن سویههایِ سرکش کرونا، رخت رخوت و رکود را از تن صنعت، بازار، کسبه و حتی آموزش درآورد و بعد از دوسال، رشد نفسی برای ترقی کشید. رئیسی به وعدهای که برای تسهیل تولید داده بود هم جامه عمل پوشاند. مسیر پر پیچ و خم صدور مجوزها و هفتخوان راهاندازی کسب و کارهای خانگی را ساده کرد تا آنجا که حتی بزرگترین معضل آن روزهای کشور یعنی بیکاری، براساس آمارها به کمترین مقدار در ۱۹ سال اخیر رسید.
پس از حل دغدغههایی که داخل را مشوش کرده بود، سراغ فشارهایی رفت که در عرصه بینالمللی ما را در تنگنا گذاشته بود. عرصههای خارجی از یک سو و طعنه برخی رادیکالیهای داخلی از سوی دیگر. همان شعارهای رقیب سوزی که دادند تا رأی رئیسی بسوزد. گفته بودند زبان دنیا را بلد نیست و اکنون در کمتر از سه سال، بزرگترین دستاوردش سیاست خارجیاست. سیاستی منطبق بر حکمت، عزت و مصلحت که در مسیر خنثی سازی تحریمها گام برداشت و موانع سر راه تعاملات را کنار زد. بعد از چندین سال غبار نشسته روی روابط ایران با عربستان و مصر را هم زدود. دیپلماسی اقتصادی را محدود به آسیا نکرد و پا را فراتر گذاشت. نگاهش به ظرفیتهای قارههای دور دست، چون آفریقا حتی در میان کارشناسان زبانزد شد. پیوستن به پیمانهای بین المللی، بریکس و شانگهای هم مهمترین دستاوردهای این دیپلماسی بود که نتیجهاش در سال ۲۰۲۳ روشن شد، سالی که اقتصاد ایران در رتبه ۳۳ جهان و بالاتر از ۱۲۱ کشور ایستاد.
ادای خدمت برای مردم
رئیسی، مدال افتخار دیگری هم داشت که، چون درجهای میان کارنامهاش درخشان شد. مدال مردمی بودن که بارها رهبر معظم انقلاب به او نسبتش داد. میان مردم و با مردم بود و گواه این امر سفرهای استانی بود و شهادت در همین مسیر. مسیری که فرقی نمیکرد کوهستانیاست یا بیابانی، به مردمی سرمیزد که استاندار و شهردارشان را هم ندیده بودند. پای درد دل بیواسطه مینشست و احوال ملت و مملکت را با هم جویا میشد. سر راهش خاکهای نشسته بر کارخانهها، واحدهای تولیدی تعطیل و نیمه تعطیل و آنها که نفسشان به سختی راست میشد را هم پاک و دستورات لازمش را صادر میکرد. دست به شانه کارگران میکشید و کمر همت بسته بود کمر خم شده کارگران بیکار را صاف بکند. حسن ختام این سفرها شد شهادت در ورزقانی که برای ادای دین خدمت، مسیرش را طی میکرد. قرارش سر زدن به کریدور مرزی برای دیدن حال مرزهای کشور بود. به محل قرار نرسید، اما در لباس خدمتگزاری برای همیشه قرار یافت تا ملاک یک ملت را برای انتخاب و انتخابات تغییر دهد. زین پس قرار ملت و دولت یک چیز است، حفظ میراث رئیسی؛ میراثی بهنام خدمت.