یکی از جلوههای بارز استقلال و میهنپرستی و ملیگرایی اصیل مصدق ، سیاست او در برابر شوروی بود، مصدق از زمان قاجاریه و در هنگامی که در دولت مشیرالدوله وزیر خارجه بود به سیاست خارجی ملی و در واقع همان موازنهی منفی پایبند بود. مصدق در مقام وزیر خارجهی مشیرالدوله هم با تعدیات مرزی شوروی مقابله کرد و هم رسما به اشغالگری بریتانیا در جزایر سهگانه اعتراض کرد و هم زیر بار قرارداد دربارهی آبهای مرزی با شوروی نرفت و موضوع استرداد قصبهی فیروزه از شوروی را نیز پیگیری کرد. در مقابل وقتی دولت مشیرالدوله سقوط کرد و رضاخان سردارسپه بر سر کار آمد، او هم مسئلهی جزایر سهگانه را مسکوت گذاشت و هم به تمام خواستههای شوروی تن داد، اعتراض به تجاوزات مرزی شوروی در مغان را مسکوت گذاشت، استرداد قصبهی فیروزه را متوقف کرد و در قرارداد آبهای مرزی ایران و شوروی نهتنها حقوق و امتیازات بیشتری به شوروی داد بلکه حتی به شوروی از آبهای داخلی ایران هم سهم و حق داد، بدتر از همه اینکه با امضای قرارداد تاسیس شرکت مختلط شیلات ایران و شوروی در حقیقت ۲۵ سال شیلات ایران را در اختیار شوروی قرار داد.
رضاخان همهی این کارها را کرد تا شوروی به تغییر سلطنت چراغ سبز دهد، در واقع سلطنت پهلوی بر دو پایهی جلب رضایت بریتانیا و شوروی قرار داشت، اما پس از سقوط حکومت دیکتاتوری، مصدق بار دیگر استقلال خود را نسبت به شوروی و بریتانیا نشان داد، در نخستین گام این مصدق بود که با اعطای امتیاز نفت شمال به کافتارادزه مخالفت کرد و مهمتر اینکه وقتی شورویها دولت را برای اعطای امتیاز تحت فشار گذاشتند با تصویب امتیاز منع اعطای امتیاز به بیگانگان و جرمانگاری از این اقدام، عملا یکتنه، شوروی را در کسب امتیاز نفت ناکام گذاشت، مصدق پس از نخستوزیری نیز سیاست مستقل خود را در برابر شوروی و بریتانیا و آمریکا حفظ کرد، در شرایطی که مصدق در اوج منازعه با انگلیسها بود، طبیعتا نزدیکی با شوروی یک گزینهی جایگزین به شمار میرفت، اما مصدق با توجه به آگاهی ژرف تاریخی و حس تعهد ملی که داشت، از بیم مار انگلیس به عقرب جرارهی شوروی پناه نبرد، بلکه در کنار ملی شدن نفت به ملی شدن شیلات پرداخت. مصدق همانطور که با ملی کردن نفت اثر زیانبار تمدید قرارداد نفت به وسیلهی رضاشاه را از بین برد، با ملی کردن شیلات این میراث دیگر رضاشاه یعنی شرکت مختلط شیلات ایران و شوروی را نیز از بین برد و شیلات ایران را نیز به رغم خواستهی شورویها ملی کرد، عدم تمدید امتیاز شیلات و خلعید کامل شورویها از شیلات، باعث شد شورویها کینهی مصدق را به دل بگیرند، در واقع شیلات شمال برای شوروی یک سرپوش جهت نفوذ استعماری در شمال ایران بود و شرکت شیلات نیز مشابه همتای نفتی و جنوبی و بریتانیایی آن تبدیل به مکانی برای نفوذ شورویها در شمال ایران شده بود (ر.ک به کتاب دروازههای ایران قفل است اثر ابوالحسن احتشامی خبرنگار روزنامه اطلاعات در سال ۱۳۲۵)، ملی کردن شیلات و مخالفت صریح مصدق با استمرار سلطهی شوروی در شمال ایران، منجر به خصومت شوروی با مصدق شد، در کنار این موضوع، مصدق همچنان بر استرداد قصبهی فیروزه و خلعید شوروی از قصبه فیروزه تاکید میکند، در مرداد ۱۳۳۲ و در آستانهی کودتای ۲۸ مرداد، هیات شوروی برای رفع اختلافات مرزی با ایران و به طور خاص مسئلهی قصبهی فیروزه به ایران آمد و با دکتر فاطمی وزیر خارجه مذاکره کرد اما چون به جایی نرسید دست خالی ایران را ترک کرد و همبن منجر به همراهی عملی و سکوت شوروی و حزب توده در برابر کودتا ۲۸ مرداد شد، مهمترین تشکیلات منسجم طرفدار دکتر مصدق در آن دوره، حزب نیروی سوم به رهبری خلیل ملکی بود که بیشتر از دربار و شاه با حزب توده مبارزه میکرد، نقش مخرب حزب توده و جریان تودهای نفتی در حوادث منتهی به ۲۸ مرداد از عوامل اصلی توفیق کودتای ۲۸ مرداد بود، تودهایها با مغشوش کردن اوضاع و ملتهب کردن خیابانها باعث شدند تا مصدق دستور خلوت کردن خیابانها را صادر کند و برای جلوگیری از اغتشاش، از مردم بخواهد به تظاهرات و حضور خیابانی پایان دهند و این خلوت شدن خیابانها از مردم بود که منجر به اقدام آسوده و بدون رقیب کودتاچیها در خیابانها و توفیق کودتا شد، حزب توده به عنوان یک سازمان پادو و وابسته سهم و امتیازی از خیانت خود در ۲۸ مرداد دریافت نکرد، اما شوروی پاداش خود را گرفت، بهترین پاداش برای شوروی، واگذاری قصبهی استراتژیک و زیبا و تفریحی فیروزه از سوی دولت زاهدی به شوروی و با تایید محمدرضا شاه بود.
اگر بخواهیم رابطهی مصدق با شوروی را با رابطهی محمدرضاشاه، رضاشاه، فروغی، رزمآرا و زاهدی با شوروی مقایسه کنیم، متوجه میشویم که همگی اینان در مقاطع مختلف به شوروی باجهای گرانبها داده و یا وارد رابطهی سرسپردگی با شوروی شدند، سلطنت رضاشاه با امتیازات بزرگ ارضی وی به شوروی و اهدای شیلات شمال به شوروی میسر شد، سلطنت محمدرضاشاه پس از کودتا با بازپس دادن فیروزه به شوروی ممکن شد و زاهدی نیز در این راه همکار شاه بود. فروغی در تمام دوران وزارت خارجه و نخستوزیریاش در برابر شوروی هممانند بریتانیا و حتی ترکیه، مطیع محض بود و به دستور فروغی حتی با احداث کانال برای شوروی در منطقه مغان رود ارس موافقت شد، اقدامی که به تصرف کیلومترها خاک ایران به وسیلهی شوروی منجر شد، رزمآرا هم که در برههی نخستوزیری و قبل از آن به صورت پنهانی به متحد مخفی حزب توده تبدیل شده بود و اعضای اصلی حزب توده را از زندان فراری داد.
همگی این افراد در برهههای گوناگون از همکاری با شوروی ابایی نداشتند چون ملی نبودند اما مصدق هیچگاه و حتی به بهای سقوط خود حاضر به انحراف سیاست خارجی ایران به سمت مسکو نشد چون او یک ملیگرای واقعی و معتقد به استقلال و تمامیت ارضی ایران بود.