۲۸ مرداد، هفتاد و یکمین سالروز کودتای انگلیسی - آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. به دنبال شدت گرفتن اختلافات موافقان و مخالفان ملی شدن صنعت نفت کشورمان در بهمن و اسفند ۱۳۲۹ و مخالفت سرسختانه حاجعلی رزمآرا نخستوزیر وقت پهلوی با آن در شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی و عزم راسخ دکتر محمد مصدق و جبهه ملی بر قطع دستان انگلستان از چاههای نفت و گاز کشورمان، دامنه اختلافات به کوچه و خیابان کشیده شد و تعصب ملی آحاد مختلف مردم از جمله دانشجویان دانشگاه تهران با شنیدن دلایل مخالفت با ملی شدن صنعت نفت، بیش از پیش جریحهدار شد.
پیشنهاد دکتر محمد مصدق رییس فراکسیون اقلیت مجلس شانزدهم و رییس کمیته نفت این مجلس، یک بار در اوایل کار این مجلس در صحن علنی مطرح اما از سوی نمایندگان رد شد.
دکتر مصدق در این مجلس پیشنهاد داد: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضا کنندگان زیر پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت در مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود، یعنی عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست ملت ایران قرار گیرد.»
در داخل مجلس هم، نخستوزیر پهلوی در نشستهای کمیسیون نفت و صحن علنی مجلس شورای ملی از تداومِ قرار گرفتنِ امتیاز بهرهبرداری از صنعت نفت و گاز ایران در دست شرکت نفت ایران و انگلیس حمایت کرد. او با این کار موجب تشدید تنفر عمومی از خود شد.
رد پیشنهاد دکتر مصدق در مجلس، حوادث و تنشهای اجتماعی دامنهدار فراوانی را در خیابانها و میدانهای منتهی به میدان بهارستان تهران موجب شد.
تظاهرات ضد استعماری بر علیه شرکت نفت انگلیس و ایران و بر ضد دولت رزمآرا با پشتیبانی و همکاری آیتالله کاشانی و سید مجتبی نواب صوفی در سراسر کشور به راه افتاد.
دانشجویان دانشگاه تهران با شعار «نفت ایران باید ملی شود» در میدان بهارستان تجمع اعتراضی گسترده پر تعدادی برگزار کردند که با دخالت شهربانی تهران به خشونت کشیده شد.
در پی بالا گرفتن مخالفتها با طرح ضدایرانی نخستوزیر، جمعیت فداییان اسلام چاره کار را در ترور رزمآرا دید. حاج مهدی عراقی در کتاب «ناگفتهها» از تشکیل جلسهای با حضور نواب صفوی رهبر فدائیان و تمامی اعضای مرکزیت جبهه ملی جز مصدق که به سبب بیماری حضور نیافته بود، پیش از ترور رزمآرا و پس از بالا گرفتن شایعات درباره تلاش نخستوزیر برای کودتا و انحلال مجلس سخن گفت.
وی گفت: «دکتر سید حسین فاطمی، سید محمود نریمان، عبدالقدیر آزاد، دکتر مظفر بقایی، سید ابوالحسن حائریزاده، سید حسین مکی، دکتر کریم سنجابی و دکتر سید علی شایگان از افراد حاضر در این نشست بودند.
جلسهای چند ساعته که نواب در آن با تشریح وضعیت کشور، تنها سد مقابل مسیر ملی شدن نفت را رزمآرا دانست و از حذف او سخن گفت.
سید گفت تنها سد راه حرکت ما یا سد راه اجرای این برنامهها، وجود آخرین تیر ترکش انگلستان، یعنی رزمآرا است. اگر رزمآرا از سر راه برداشته بشود ما به پیروزی نزدیک هستیم. چه بسا پیروزی را در دو قدمیخودمان میبینیم و به یاری خدا این کارها را انجام خواهیم داد.
در همین جلسه نواب صفوی چهار شرط را برای همکاری با جبهه ملی و حذف رزمآرا مطرح کرد.
اول محاکمه و مجازات کسانی که در جنایات دوره رضاخان مانند واقعه مسجد گوهرشاد، شهادت مدرس، قتل عام روحانیون دخالت داشته و هنوز در قید حیات بودند.
دوم تلاش برای برقراری فرهنگ اسلامی در کشور.
سوم محاکمه و مجازات خوانین ظالم که کمترین اعتنایی به حقوق مردم نداشتند و چهارم، برقراری عدالت اجتماعی در جامعه.
اعضای حاضر در جلسه همه شروط را پذیرفتند و چون دکتر مصدق متعهد شده بود که تصمیمات جلسه برای او هم لازمالاجرا باشد، نظر این جلسه را پذیرفت.»
دکتر فاطمی و سایر اعضای جبهه ملی ایران نیز به تفصیلی درباره دلایل حاجعلی رزمآرا و دربار پهلوی در رد ملی شدن صنعت نفت ایران صحبت کردند و ابعاد پیدا و نهان آن را روشن کردند، حجتالاسلام نوابصفوی و آیتالله کاشانی داشتن نفت و گاز ملی را از حقوق حقه مردم ایران دانستند و بر آن تاکید کردند.
مشروح توافقات انجام شده بین ملیها و مذهبیها به تایید آیتالله کاشانی و دکتر مصدق رهبران سیاسی و اجتماعی هم رسید.
جمیعت فداییان اسلام برای زهرچشم گرفتن از پهلویِ پسر، حاجعلی رزمآرا نخستوزیر وقت رژیم را که بارها و بارها در دفاع از منافع انگلیسیها در نطق علنی مجلس شورای ملی و جلسات خصوصیتر خواستار باقی ماندن صنعت نفت و گاز کشورمان در دست انگلیسیها شد و اینگونه از ایرانیان تعبیر کرد: «ما ایرانیها یک لولهنگ – آفتابه گلی - هم نمیتوانیم بسازیم. چه طور میخواهید نفت را ملی کنید؟»
سپهد رزمآرا با حضور در جلسات علنی مجلس شانزدهم و همچنین در نشستهای کمیسیون نفت این مجلس با حمله به دکتر مصدق و آیتالله کاشانی آنان را اینگونه تهدید کرد: «مسجد را بر سر آیتالله و مجلس را بر سر اقلیتها خراب میکنم.»
نخستوزیر سر سپرده انگلیس با این حرفها به هواداران ملی شدن صنعت نفت، این پیام را داد که تا زمانی که نخستوزیر است اجازه ملی شدن صنعت نفت ایران را نمیدهد. به همین دلیل بود که خلیل طهماسبی و بقیه اعضای جمعیت فداییان اسلام دست به تپانچه شدند و رزمآرا را در داخل مسجد سپهسالارِ میدان بهارستان هدف چند گلوله قرار دادند و ترور انقلابی کردند.
اختلافات مصدق و کاشانی
در پی بالا گرفتن اختلافات آیتالله ابوالقاسم کاشانی لیدر جریان مذهبیها و دکتر محمد مصدق رهبر جریان ملیگراها، آیتالله کاشانی در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ یعنی یک روز قبل از اجرایی شدن کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به نخستوزیر وقت پهلوی نامه نوشت و به او نسبت به سیاست موازنه منفی هشدار داد.
او در بخشی از این نامه نوشت: «همانطور که در آخرین ملاقاتم در دزاشیب به شما گفتم و به هندرسن هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسیها کمک کرد و حالا به صورت ملی و دنیاپسندی میخواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعا با دیپلماسی نمیخواهید کنار بروید، این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود، که من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا به وسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم، که فردا جای هیچگونه عذر موجهی نباشد.
اگر به راستی در این فکر اشتباه میکنم با اظهار تمایل شما، سید مصطفی و ناصرخان قشقایی را برای مذاکره خدمت میفرستم، خدا به همه رحم بفرماید. ایام به کام باد.»
اما نامه دیر هنگام آیتالله کاشانی کمکی به مصدق نکرد و دولت او در اثر کودتای آژاکس در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سقوط کرد و حکم نخستوزیری که شاه قبل از خروج از ایران برای ارتشبد فضلالله زاهدی صادر کرد، اجرایی شد.
دادخواست کودتا
با گذشت بیش از هفت دهه از این کودتای آمریکایی - انگلیسی و مغفول ماندن ابعاد و پیدای این جنایت سیاسی و اجتماعی، جمعی از حقوقدانان کشور با نوشتن دادخواست کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ درصدد بر آمدند تا حقوق از دست رفته مردم طی ۷۱ سال گذشته و ضرر و زیان عظیم مادی و غیرمادی ناشی از این کودتا را در قالب دادخواستی حقوقی در دستگاه قضایی کشور به جریان بیندازند.
دکتر بیژن پیروز از حقوقدانان کشورمان تهیه دادخواست مذکور را واکنشی حقوقی به جنگ حقوقی آمریکا علیه ایران دانست که بیش از یک دهه قبل توسط نمایندگان تندروی جمهوریخواه کنگره این کشور شروع شد و توسط دیوان عالی آمریکا اجرا شد.
به گفته وی، این دادخواست توسط جمعی از حقوقدانان کشور تهیه شد و در مراسمی که در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ در محل لانه جاسوسی آمریکا برگزار شد، مورد بحث و بررسی شخصیتهای حقوقی و سیاسی قرار گرفت.
شروع ماجرا
دولت فدرال ایالات متحده آمریکا علاوه بر تصویب قانون «مسؤولیتپذیر کردن تروریسم» در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما در سال ۱۹۹۶ موادی از قانون «مصونیت دولتهای خارجی مصوب سال ۱۹۷۶» را هم اصلاح کرد.
بر اساس این قانون اشخاص آمریکایی آسیب دیده از حملات تروریستی در هر جای دنیا و یا بازماندگان آنها میتوانند در محاکم آمریکا علیه دولتهایی که حامی عملیات تروریستی هستند شکایت کنند و وزارتخانههای خزانهداری و امور خارجه آمریکا نیز فهرست دولتهای حامی تروریسم را مشخص میکنند. طبق نظر رژیم آمریکا، جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۹۸۳ در این لیست قرار گرفت و دعاوی بسیاری علیه کشورمان در دادگاههای آمریکا مطرح شد و دادگاههای مذکور برخلاف قواعد حقوق بینالملل، به صرف یک ادعای اثبات نشده، احکام سنگینی علیه کشورمان صادر کردند که حجم این احکام به دهها میلیارد دلار رسیده است.
واکنش مقامات سیاسی و دیپلماتیک ایران در این جنگ حقوقی محدود به رفتار منفعلانه و حضور نیافتن در دادگاههای آمریکا به خیال مشروعیت نبخشیدن به نقض مصونیت دولتها توسط دولت آمریکا بوده است.
به اذعان برخی پژوهشگران سیاسی کشور لابی صهیونیستی با سیطره کامل بر دستگاه حاکمه آمریکا و با ماموریت دادن به موساد، افرادی که کمترین تمایلی به دریافت ویزای آمریکا یا برخورداری از سایر امتیازات پیشبینی شده داشته باشند در سراسر دنیا شناسایی شده و با تامین بخشی از هزینههای آنان به داخل خاک آمریکا انتقال داده میشوند تا در ایالتهای مختلف این کشور به دادگاههای قضایی رفته و علیه ایران شکایت کنند. استمرار این وضعیت موجب قطور شدن حجم پروندههای قضایی علیه کشورمان شده است.
این در حالی است که ورود آمریکا به ایران به دعوت مقامات وقت انگلیس در ایران از تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ آغاز شد و حضور مستشاران، مهندسان، کارگران و نظامیان آمریکایی به ایران موجب بروز جنایتها، اقدامات وقیحانه و اذیت و آزار و شکنجه ایرانیان بسیاری توسط شهروندان آمریکایی در ایران شد.
مقامات وقت آمریکا برای کوبیدن میخ استثمار بر تابوت ایران شروع به اذیت و آزار و شکنجه و کشتار مردم بیپناه و مستضعف ایران کردند. نمونه این جنابت خاطرهای است از فرهاد نیکوخواه معاون وزیر اطلاعات و جهانگردی رژیم پهلوی است. او به نقل از دکتر شافنر رییس بیمارستان انگلیسیهای اصفهان داستانی واقعی نقل کرد. او تعریف کرد: «یک زن روسپی ایرانی را به اردوگاه آمریکاییها بردند و ۶۰ نفر به او تجاوز کردند. چند روز قبل سه سرباز آمریکایی این زن را به بیمارستان ما آوردند، او تقریبا مرده بود.»
این جنایت صحنهای تلخ از میلیونها نفرساعت سریال هولناک و غیراخلاقی از جنایات رژیم آمریکا در ایران است.