تاوان ندانم کاری آمریکا

در دهمین ماه از شروع جنگ غزه  بیش از پیش ثابت شده که امریکا بدون قبول حقانیت فلسطین به‌عنوان کشوری مستقل و دارای بیشترین تأثیرگذاری در ترسیم جغرافیای سیاسی جدید منطقه نمی‌تواند به آنچه می‌خواهد، برسد و شرایطی را که برای غزه و چهارچوب جدید سیاسی آن در دوران پساجنگ می‌خواهد، تحقق بخشد.

حتی اگر امریکا قادر باشد بخشی از آنچه را که در ذهن دارد، در ایام پس از جنگ عملی سازد، باید این کار را بدون همراهی بسیاری از دولت‌ها و ارتش‌های منطقه انجام بدهد که از قبل به مشارکت آنها در این امر امید بسته و روی آن حساب باز کرده بود. برای ترسیم هرچه بهتر اوضاع فعلی منطقه باید به نکاتی مهم بذل توجه کرد. اخیراً که رئیس ارتش صهیونیستی با همتا‌های خود در پنج کشور عربی منطقه در بحرین ملاقات کرد و در حضور نمایندگان ارشد نیرو‌های مسلح امریکا روی روش‌های بازسازی غزه در دوران پساجنگ مباحثه صورت گرفت، به‌رغم امید‌های زیادی که درباره نتایج این همایش به‌وجود آمده بود، عملاً چیز خاصی بر جای نماند و هیچ نقشه راه مشخصی ترسیم نشد، زیرا طرفین مباحثه به نقطه‌نظر‌های مشترکی نرسیدند. این عدم تفاهم زمانی مهم‌تر و هشداردهنده‌تر می‌شود که درنظر بگیریم حاضران در این گردهمایی به کشور‌هایی تعلق داشتند که هم طی جنگ جاری در غزه و هم در سال‌های منتهی به آن از همراهان و حامیان آشکار و نهان رژیم صهیونیستی بوده‌اند که نسل‌کشی بی‌شرمانه‌اش حدود ۴۰ هزار شهید و قریب به ۹۰ هزار مجروح را روی دست فلسطینی‌ها گذاشته و بمباران‌های شبانه‌روزی‌اش بیش از ۶۵ درصد از ساختمان‌ها و عمارات موجود در غزه را به ویرانی کشیده است.
 
نفرت عمومی از اسرائیل
واقعیت امر این است که به‌رغم مساعدت چند کشور عرب با رژیم جعلی تل‌آویو در جنگ غزه، مردم این کشور‌ها اصلاً با این رژیم خوب نیستند و از آن نفرت دارند و هرگونه کمک دولت‌های خود به اسرائیلی‌ها را محکوم می‌کنند و در همین راستا خواستار پایان هرچه سریع‌تر جنگ و رساندن فوری کمک‌های مردمی به خیل مجروحان فلسطینی هستند. نظرسنجی‌ها در اکثر کشور‌های عرب نشان می‌دهد مردم آنها بر این باورند که مشکلات فلسطین بسیار مهم و سزاوار بذل توجه و به‌کارگیری بیشترین همت برای رفع آن است و این اهمیت به حدی می‌رسد که باید آن را هدف همه کشور‌های عرب و مردم آزاده جهان دانست. در این کشور‌ها این باور اساسی هم وجود دارد که امریکا روی تقویت نظامی و سیاسی اسرائیل بیش از حد متمرکز شده و هرچه در این خصوص دارد، راهی تل‌آویو می‌کند و به این ترتیب نه فقط خود را در اذهان جهانیان خراب‌تر و بی‌آبروتر از گذشته کرده، بلکه در ترسیم وقایعی که می‌تواند بعد از پایان جنگ در غزه تحقق یابد، تأثیر منفی عظیمی خواهد گذاشت و اوضاع را بحرانی‌تر خواهد کرد.
 
درخواست‌های اجابت نشده امریکا
با این اوصاف جای تعجب ندارد که اصرار امریکا بر درست بودن کار‌های غلطی که دائماً در منطقه و به واقع در سطح جهان انجام می‌دهد، حل مشکلات عظیمی را که پس از اعلام آتش‌بس در غزه بیش از پیش چهره نشان خواهند داد، بسیار سخت‌تر و حتی غیر‌ممکن خواهد ساخت. کاخ سفید پیشینه‌ای طولانی در حمایت از هرگونه سیاست‌های دیکتاتورمآبانه‌ای دارد که توسط کشور‌های متمایل به امریکا در سطح جهان صورت می‌پذیرد و نقطه اوج آن در دهه‌های اخیر در خاورمیانه بوده است؛ آنجا که امریکا حمایتی بی‌قید و شرط از اسرائیل غاصب داشته و در هزاران هزار کشتاری که این رژیم نامشروع در جنوب لبنان صورت داده و دریایی از خون را به راه انداخته و اسفبارترین پاکسازی قومی ۸ دهه اخیر را در این منطقه به اجرا درآورده، مشارکتی تمام‌عیار داشته است.

 امریکا از زمان شروع جنگ جاری در غزه به کرات از کشور‌های عربی پرتعداد منطقه درخواست کرده که جوخه‌هایی از ارتش خود را به عنوان نیرو‌های حافظ صلح به منطقه گسیل دارند ولی آنها از این کار سر باز زده‌اند، زیرا بیم آن را دارند که در صورت انجام این کار بین دولت و مردم فاصله فزون‌تری بیفتد و کار به رویارویی مستقیم و قهری دوطرف کشیده شود. البته گروه‌های مختلف فلسطینی و بخصوص سازمان حماس و جنبش جهاد اسلامی که طراح و مجری عملیات حماسی «طوفان‌الاقصی» در روز ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲) بودند، اجازه نمی‌دهند که حضور نظامیان هیچ‌یک از کشور‌های عربی منطقه حتی به‌عنوان منادیان صلح در منطقه شکل گیرد، مگر اینکه از ملت شریف فلسطین که مغبون‌های اصلی حملات هولناک اسرائیلی‌ها بوده‌اند، نظرخواهی و از آنها کسب اجازه شود.
 
استمرار حماقت‌های چشمگیر اسرائیل
امریکا سال‌های متمادی است که نمی‌فهمد حق و عدالت واقعی در خاورمیانه چیست و در رویارویی نابرابر رژیم کودک‌کش تل‌آویو با مردم شریف فلسطین به کدام‌سو باید متمایل شود و، چون نمی‌فهمد و همچنان از ظالم حمایت می‌کند، از رسیدن به اهدافش در خاورمیانه دور و دورتر می‌شود و به‌عنوان شریک بزرگ اسرائیل در نسل‌کشی جاری در غزه هرچه فزون‌تر از چشم جهانیان می‌افتد. امریکا نه تنها حقوق حقه ملت فلسطین را به رسمیت نمی‌شناسد، بلکه دائماً در پی برقراری امنیت برای اسرائیلی‌ها و نجات دادن آنان از آتش خشم برحقی است که فلسطینی‌ها بر اثر سال‌ها تحمل رنج و درد نسبت به صهیونیست‌ها پیدا کرده و بذر مقابله‌ای هرچه وسیع‌تر با این نژادپرستان بزرگ زمانه را در جای جای وجودشان کاشته است. کشور‌های عرب منطقه که امریکا از آنها خواستار اعزام نیروهایشان به منطقه شده، چون برخلاف امریکا با حقایق خاورمیانه و مسائل جنوب لبنان و غزه بیشتر آشنا هستند و عمق مشکلات را فزون‌تر می‌شناسند، به‌وضوح اعلام کرده‌اند که از گسیل نیرو‌های مسلح خود به منطقه خودداری خواهند کرد و اردن، مصر و امارات از آن قبیلند.

سایر کشور‌های عرب منطقه هم تأکید کرده‌اند که از هرگونه مشارکت در بازسازی غزه در ایام پساجنگ پرهیز می‌کنند مگر اینکه در مذاکراتی فراگیر به دقت مشخص شود که فلسطین از دید دولت‌های بزرگ غربی چه جایگاهی در منطقه دارد و آیا این دولت‌ها بالاخره حاضرند مثل حدود ۱۵۰ کشور دیگر جهان، فلسطین را یک کشور مستقل و رسمی بینگارند یا خیر.

در چنین صورتی هم باید مشخص شود تکلیف طرح قدیمی و غیر‌قابل اجرای غربی‌ها در‌خصوص اعلام دو دولت مستقل و مجزا و همجوار برای فلسطین و اسرائیل و زندگی آنها در کنار یکدیگر به کجا کشیده خواهد شد. این طرح که بانی و تبلیغ‌کننده اصلی آن امریکا است البته یک طرح ورشکسته و فاقد هرگونه ضمانت اجرایی است و فلسطینی‌ها به هیچ روی آن را برنمی‌تابند. این موضوع زمانی بارزتر و محرزتر می‌شود که در نظر بگیریم رژیم نامشروع تل‌آویو هنوز هم با حمایت چشمگیرش بر حذف کامل حماس از معادلات موجود اصرار می‌ورزد و خواستار نابودی کامل آنهاست، حال آنکه حماس به سبب عملیات نظامی موفقش در تقابل با اسرائیل، ریشه در قلب و روح مردم فلسطین دارد و محبوب و نقطه امید اصلی و تکیه‌گاه آنهاست.