پس از مشخصشدن تکلیف انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم و پیروزی دکتر «مسعود پزشکیان » در رقابتهای انتخاباتی، بسیاری منتظرند تا ببینند وی چگونه به وعده خود برای جوش دادن حلقههای مذاکرات هستهای با هدف رفع تحریمها عمل خواهد کرد.
در سوی مقابل، قرار است در اوایل نوامبر ۲۰۲۴ یعنی میانه آبانماه امسال، آمریکاییها کلیددار کاخ سفید طی چهار سال آتی را بشناسند و این یعنی سرنوشت انتخابات این کشور تا حد زیادی مختصات مذاکرات مورد نظر رئیس دولت چهاردهم را از خود متاثر خواهد کرد.
در این زمینه، «جواد حقگو» متخصص روابط بینالملل و دانشیار دانشگاه تهران پاسخگوی پرسشهای ما شده است:
با توجه اینکه رقابتهای انتخاباتی ایالات متحده به روزهای حساس خود نزدیک میشود، پیشبینی شما از آینده این رقابتها چگونه است؟
قبل از هر چیز باید اشاره کنم که پیشبینی قطعی آن هم در اینگونه موارد جایی در ساحت علم و دانش ندارد.
اساساً پیشبینی یا کار معصوم است یا کار انسانهایی که متصل به معصوم هستند و در غیر این موارد عمدتاً افراد جاهل، ناآگاه و شیاد مدعی پیشبینیهای قطعی آن هم درباره چنین رویدادهایی میشوند.
بالاخره در دانش «آیندهپژوهی» یا به عبارت صحیحتر «آیندهشناسی» هم کسی ادعایی درباره پیشبینی قطعی آینده ندارد اما فرض اساسی این دانش آن است که «آیندههای مختلفی امکان وقوع دارد» و هر بازیگری باید با شناخت مثلا روندها و با ترسیم سناریوهای مختلف به دنبال بیشینهسازی تحقق سناریوی مطلوب و کاهش احتمال تحقق آینده نامطلوب خود باشد.
به زبان دیگر باید به دنبال ساخت آینده مدنظر خود بود و تا حد امکان در قبال روندها و رویدادها رویکرد انفعالی اتخاذ نکرد. پُرواضح است افرادی که آینده خود را نمیسازند آن آینده برایشان ساخته خواهد شد. در همین جا باید اشاره کنم که البته رویکردهای اکتشافی در این شاخه از دانش به دنبال کشف آینده هستند و این بحث من بیشتر ناظر بر رویکردهای هنجاری یا ماموریتگرا است.
درباره سئوال بسیار مهم شما بر اساس همین مقدمه باید اشاره کنم که به دلیل تاثیر قابل توجه دولت آمریکا در سیاست خارجی تمام کشورهای جهان و از جمله جمهوری اسلامی ایران، بسته به اینکه چه فرد و تفکری زمام امور در کاخ سفید را بر عهده میگیرد سناریوهای گوناگونی درباره آینده سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران میتوان ترسیم نمود؛ آن هم در زمانهای که دولت جدید ایران به ریاست آقای دکتر پزشکیان با یک رویکرد تقریباً مشخص بر سر کار آمده و تا چند هفته دیگر تکلیف کابینه و اعضای تیم سیاست خارجی دولت چهاردهم هم مشخص خواهد شد.
از طرف دیگر رقابتهای انتخاباتی در ایالات متحده هم به روزهای بسیار حساس خود رسیده است. در یک نگاه کلی ما با دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در ایالات متحده مواجه هستیم و هر کدام از این دو حزب هم نگرشهای خاص خود به موضوع سیاست خارجی را دارند.
البته در یک نگرش دقیقتر در مجموع سیاست خارجی ایالات متحده در قالب چند مکتب ویلسونیسم، جکسونیسم، ریگانیسم و همیلتونیسم قابل ردگیری است و هر کدام از این مکاتب تجویزهای خاص خود در حوزه سیاست خارجی را دارد.
بر اساس فهم این ادبیات نظری تا حد زیادی میتوان با یک نگرش علمی و روشمند درباره آینده سیاست خارجی ایالات متحده در قبال کشورهای جهان و به طور خاص ایران صحبت کرد. در شرایط کنونی و بر اساس نظرسنجیها به نظر میرسد که شانس ترامپ در رقابت با بایدن بسیار بیشتر باشد. بر همین مبنا بسیاری از ادبیات تولید شده درباره آینده سیاست خارجی ایران هم بر همین محور در حال چرخش است و مفروض آن است که با آمدن ترامپ چه اتفاقاتی رخ خواهد داد اما به نظر میرسد برخی تحولات و وقوع برخی از رویدادها به ویژه «رویدادهای شگفتیساز» میتواند ورق را به نفع دموکراتها برگرداند. همان طور که میدانید شگفتیساز یک اصطلاح در بازی پوکر است و از همان جا وارد دانش آیندهپژوهی شده است.
این تغییر رویکرد چگونه و بر چه مبنایی به وقوع میپیوندد؟
اساسا با جکسونیستهایی مثل ترامپ -البته با تسامح- در برخی از موضوعات راحتتر میتوان مذاکره کرد. دلیلش هم آن است که آنها دوست دارند به طور بیواسطه وارد مذاکره شده و بیخود و بیجهت به بقیه (در اینجا اروپا، روسیه و چین) حق دلالی ندهند.
بر همین مبنا اتفاقا شاید از این جهت دولت چهاردهم با فرض بازگشت ترامپ شانس بیشتری برای توافق نسبت به دولت روحانی داشته باشد. فراموش نباید کرد که ترامپ یک آرزوی محقق نشده بسیار مهم دارد. او در صورت بازگشت تلاش میکند تا در آستانه ۸۰ سالگیاش آرزوی محقق نشده خود برای دستیابی به جایزه صلح نوبل را بالاخره محقق کند؛ اتفاقی که حتما یک مرحله بسیار مهم آن حل مناقشه هستهای با ایران به دست ترامپ خواهد بود.
ترامپ در این موضوع نسبت به اوباما به شدت احساس ضعف و کمبود دارد. اوباما در سال ۲۰۰۹ جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است. شاید برخی خیلی اهمیت این موضوع را قبول نداشته باشند منتها مختصات شخصیتی ترامپ دقیقا موید این موضوع است. برای تیپ شخصیتی خاص ترامپ آن هم در سن هشتاد سالگی هیچ چیزی جذابتر از دریافت جایزه صلح نوبل نخواهد بود.
مشخصات سناریوی بدیل در صورت پیروزی دموکراتها چیست؟
در سناریوی دیگر انتخاب مجدد بایدن، کامالا هریس و یا میشل اوباما را خواهیم داشت که به نظر میرسد در صورت وقوع این رویداد هم با توجه به اینکه در ایران دولتی موافق حل و فصل مناقشه هستهای و تحریمها از کانال مذاکره انتخاب شده، احتمال حل مناقشه هستهای نسبت به قبل افزایش خواهد یافت.
البته در همین جا باید تاکید کنم که درباره خوبی یا بدی این موضوع هیچ بحث و ارزشگذاری نمیکنم و این در جای دیگر میتواند به طور دقیق مورد ارزیابی قرار گیرد. با این حال شواهد و قرینهها حکایت از آن دارد که در صورت تحقق این سناریو حال چه با بایدن یا هریس و چه با خانم اوباما احتمال نهاییسازی توافق ایران با آمریکا بر سر اختلافات هستهای افزایش خواهد یافت.
البته این موضوع تا حد زیادی تابع تثبیت قدرت منطقهای ایران و نیز افزایش مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری اخیر در قیاس با قبل است. نکته دیگری که در همه این سناریوها باید به آن اشاره کرد، لزوم توجه به تحولات مهم اروپا است؛ از روی کار آمدن حزب «کارگر» در انگلیس و افول «محافظهکاران» در این کشور تا افزایش احتمال قدرتیابی «راستهای افراطی» در فرانسه و همچنین در هلند که شرایطی با مختصات جدید ایجاد میکند.
با وجود تناقضات میان این رویدادها، برآیند کلی به سمتی پیش خواهد رفت که اختلافات هستهای ایران با غرب در دولت چهاردهم تعیین تکلیف شود. در همین جا باید اشاره کنم اینکه ما احتمال نهاییسازی توافق را مطرح میکنیم تابعی از متغیرهای مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی است که در جای دیگر نیاز به توضیح دقیق دارد.
با این حال، روی کار آمدن دولتی با اولویت مذاکره در ایران که به نظر میرسد به مانند دولت شهید رئیسی به دنبال برقراری نوعی توازن در سیاست خارجی خواهد بود، تثبیت قدرت و جایگاه منطقهای ایران به ویژه بعد از حمله نظامی به خاک اسرائیل و دست بالای روسها در نبرد اوکراین و نظایر آن، در پیوند با یکدیگر تجویزی واضح برای بازیگران اصلی سیستم بینالملل نگاشته است.
در این وضعیت قدرتهای بزرگ چه شرقی و چه غربی به این ادراک رسیدهاند که سیستم بینالملل بیش از این تاب افزایش دما در بحث هستهای ایران را ندارد چرا که احتمال جوشیدن و تشدید آنومی سیستمی وجود خواهد داشت؛ وضعیتی همراه با نوعی بیهنجاری در منطقه خاورمیانه که لااقل در دنیای اکنون نه مطلوب چین و روسیه است و نه مطلوب ایالات متحده و اروپا.