یک. روند تغییرات و سیر یک جامعه، همچون یک کشتی متحرک روی دریا است که وقتی کوه یخ از روی عرشه کشتی دیده شود، دیگر برای مصون نگاهداشتن کشتی و جلوگیری از برخورد به کوه یخ دیر است. تغییرات اجتماعی بهسختی و طی یک فرآیند تدریجی رخ میدهد و برای تغییر یک وضعیت به سالها زمان احتیاج است.
دو. دهه پنجاه و دهه شصتیها به خاطر دارند که تقریبا روی تمام محصولاتی که در دوره نوجوانی میخریدیم، از دفتر مشق گرفته تا دستمالکاغذی و بسته مواد خوراکی، نوشته بود فرزند کمتر، زندگی بهتر. این سیاست کلان جمعیتی در آن دوره، در قالبهای محسوس و نامحسوس دیگری ازجمله فیلم و سریال و حتی سیاستهای یارانهای و معیشتی، بهشدت تبلیغ و ترویج میشد، تا جایی که نرخ رشد جمعیت ایران سه دهه بعد، شدیدترین افت را در میان تمام کشورها کرد. زمانی که کارشناسان متوجه این اشکال اساسی شدند، خیلی دیر شده بود و با توجه به زمان محدود باز بودن پنجره جمعیتی برای ایران ما، جامعه با سرعت بالایی به سمت پیرسالی میرود.
سه. غرض اصلی این نوشته، مفهوم مشارکت است. مشارکت مردم در انتخابات از اوایل دهه هفتاد تا اواخر دهه هشتاد با افتوخیزهایی همراه بود اما جهتگیری کلی آن صعودی بود. مشارکت در انتخابات جمهوری اسلامی ، در سال ۸۸ به نصاب کمنظیر ۸۵ درصدی رسید که با توجه به طراحیهای سرویسهای بیگانه و کمتجربگی نظامات سیاسی و امنیتی ما، با کارناوالها و تجمعات خیابانی همراه بود و پس از انتخابات به فتنه و بلوا کشید. از آن سال، تصمیم گیران عرصه انتخابات بنا را بر اولویتبندی مسائل گذاشته و در دوگانه نشاط-آرامش و همچنین مشارکت-امنیت، طرف دوم این دوگانهها را ارجحیت دادند. دیگر مناظرههای یک در برابر یک برگزار نشد و اغلب تصمیمات به سمت مدیریت هیجانات و مدیریت فضاها پیش رفت تا دیگر کشور به حالوروز آن ایام نیفتد، غافل از آنکه دوگانه مشارکت-امنیت اساسا جعلی است و اینطور نیست که با بالا رفتن شور سیاسی و مشارکت بالا، احتمال مخاطره و ناامنی به وجود بیاید، چراکه در نظام مردمسالار ما، زیربنای امنیت، خود مشارکت است و حضور مردم در عرصههای گوناگون و بهویژه انتخابات، رکن اصلی امنیت ماست.
چهار. ما نوک کوه یخ را در مسئله مشارکت دیر دیدیم. امروز واقعا هیچ مسئله و مانعی برای عدم حضور مردم نیست. انتخابات به دور دوم کشیده شده و یک دوقطبی کامل شکل گرفته است، هر دو نامزد هم گزینه حداکثری جریان متبوع خود هستند و تقریبا تمام اضلاع جریانها و چهرههای سیاسی کشور حول حمایت از یکی از دو قطب، آرایش یافتهاند اما بازهم مشارکت چنگی به دل نمیزند.
پنج. شاید وقت آن رسیده که بهصورت جدی در مسیر تحزب گام برداریم. این کار چند فایده خواهد داشت ازجمله اینکه هر نامزد انتخابات یک تفکر و نحوه اداره کشور را نمایندگی خواهد کرد و با نامزدهای پوششی یا حداقل ناشناس برای عموم مواجه نخواهیم بود، از سوی دیگر، جریانهای سیاسی را بهواسطه معرفی نامزدها، از فردای انتخابات نسبت به مردم پاسخگو خواهد کرد و دیگر اینکه مردم، از هیچ نامزدی پس از پیروزی شگفتزده نمیشوند چون حداقل حزب و جریانش را میشناسند. ممکن است گفته شود با توجه به سوابق و پیشینه اجتماعی ما، نظام حزبی در آن بهراحتی شکل نمیگیرد که حرف درستی است. باید بهتدریج عمل کرد. شاید گام اول، این باشد که از دور بعد، هر کس خواست کاندیدا شود، پیش از ثبتنام حداقل ۵۰۰ هزار تأییدیه از ایرانیان داشته باشد که با فناوری و سامانههای امروز، بهراحتی شدنی و قابل راستی آزمایی است.
سیدمحمد بحرینیان