یک. انتخابات ریاست جمهوری با مشارکت ۴۰ درصدی مردمبهدور دوم کشید. این عدد، مطلوب و متناسب باسابقه ۴۵ ساله ما نیست و باید مورد تحلیل و واکاوی قرار گیرد.
دو. از سال ۹۲ به اینسو، انتخابات شوراهای شهر و روستا همواره بر ریاست جمهوری منطبق شده و با توجه به اینکه انتخابات محلی و منطقهای، معمولا مشارکت قومی، گروهی و خویشاوندی در سطح کشور و بهویژه حوزههای کوچکتر ایجاد میکند، عدم همزمانی دو انتخاب ریاست جمهوری و شورا در این دوره میتواند باعث افت مشارکت باشد.
سه. عامل دیگر فشار و شرایط اقتصادی است. موج فعلی تورم اگرچه بلندترین در تاریخ بعد از انقلاب اسلامی نیست اما طولانیترین است. حدود ۷ سال تورم پیدرپی، بخشهایی از جامعه مشارکت جوی ایرانی را به وادی ناامیدی از تأثیر سیاست بر معیشت رسانده و به لایههای خاموش جامعه بدل کرده است. این فشار اقتصادی، متناسب با گزارش مرکز آمار بر دوش سه دهک اول سنگینتر است. آمار مشارکت تفکیکی استانها در انتخابات اخیر نیز نمایانگر آن است که جز استان تهران که افزایش مشارکت ۱۴ درصدی داشته، تمام استانها (بهجز قم) با کاهش مشارکت مواجه بودهاند و این کاهش در استانهای محروم بیشتر است. مشاهدات میدانی در شهر تهران نیز نشان میدهد که در ساعات پایانی رأیگیری، صندوقهای مناطق مرفه شلوغ و مناطق پایینتر به نسبت خلوت بوده است.
چهار. فرآیند انتخابات ریاست جمهوری که با توجه به دومرحلهای شدن همچنان در جریان است، از دو جهت قابلتوجه بود. اول آنکه نتیجه، بهراحتی قابل پیشبینی نبود و برخی اعداد، تا کمی شگفتی محسوب میشود. نکته دوم آنکه بسیاری از افراد و جریانهایی در این دوره پایکار آمده و با صدور بیانیه یا موضعگیری، عملا در رقابت مشارکت کردند که تا پیشازاین، در مورد صحت انتخابات، حرفهای دیگری میزدند. دو ویژگی یادشده نشان از این دارد که در ایران اسلامی، اولا رأی خوانده میشود و ثانیا مهندسی هم در فرآیند انتخاب صورت نمیگیرد که اگر جز این بود، شاید نتیجه هم چیز دیگری بود.
سیدمحمد بحرینیان