فرامتن تراژدی رفح

وقوع فاجعه تلخ و دهشتناک بمباران آوارگان بی‌دفاع فلسطینی در رفح ،نقطه آشکارساز جنایت و قساوت ذاتی رژیم اشغالگر قدس و اصلی‌ترین حامی آن یعنی آمریکا محسوب می‌شود. بدون شک اقدام اخیر صهیونیست‌ها منبعث از استیصال و شکست آن‌ها در قبال رسیدن به اهداف اعلامی و حتی غیراعلامی در میدان نبرد بوده که در جای خود قابل‌تحلیل است.بااین‌حال در این مرقومه قصد داریم بر ابعاد فرامتنی این جنایت شنیع متمرکز شویم. در این خصوص با دو گزاره محکم و متقن روبه‌رو هستیم: نخست نظم بحران‌ساز غربی و دیگری اثبات مرگ ساختاری و کارکردی سازمان‌های بین‌المللی.

در خصوص گزاره اول،با منظومه‌ای مواجه هستیم که غرب آن را تبدیل به چارچوبی برای زیست سلطه گرایانه خود بر نظام بین‌الملل ساخت و صهیونیسم را به نقطه ثقل این ساختار نفرت‌انگیز مبدل ساخت.در چنین منظومه‌ای، راهبردها،استراتژی‌ها،رفتارها،گفتارها و حتی جنایات مطلق ضد بشری به‌خودی‌خود اصالت و موضوعیتی نداشته و ارزش‌گذاری و تفسیر آن بر اساس منافع دشمنان بشریت شکل می‌گیرد.در جریان جنگ‌غزه و جنایت اخیر رفح، حتی هدف قراردادن دهها کودک و زن فلسطینی بی‌پناه در اردوگاه آوارگان ،قبحی ذاتی برای جریان سلطه ندارد،چون آمر و عامل آن، دو رکن اصلی منظومه شیطانی فوق به شمار می‌آیند.

فرامتن تراژدی رفح

نکته و گزاره دوم به ناکارآمدی مطلق سازمان‌های بین‌المللی،ازجمله سازمان ملل متحد و دادگاه لاهه در قبال جنگ غزه باز می‌گردد.متأسفانه در نظم غربی-صهیونیستی حاکم بر روابط بین‌الملل، هیچ نهاد و سازمانی  قدرت تسلط بر بازی اضلاع جریان سلطه را ندارد،زیرا در اکثر موارد این نهادها خود خروجی و جزئی از این منظومه محسوب می‌شوند.بنابراین باید نسبت ساختار و کارگزار را در این خصوص به‌درستی احصاء و محاسبه کرد.

در چنین شرایطی صرفا یک‌راه پیش روی بشریت وجود دارد و آن گذار جمعی از نظم ادعایی غربی صهیونیستی در جهان و بازسازی نهادهای بین‌المللی با کارکردی واقعی و در بطن یک ساختار کلان،عدالت محور و ضد سلطه خواهد بود.

حنیف غفاری