گروهک موسوم به جیش العدل پس از آنکه با واکنش منفی افکار عمومی مردم نسبت به جنایات اخیر مواجه شد، برای توجیه جنایات خود در اقدامی شتابزده بیانیهای مملو از ایرادات املایی و محتوایی را منتشر کرد و طی آن جلوگیری از توسعه سواحل مکران را علت اقدام خود خواند؛ هدفی که پیش از این، مطالبه امام جمعه مسجد مکی زاهدان نیز بود.
درحالی که توقع میرفت عبدالحمید با محکومیت این اقدام جنایتکارنه مانع از آن شود که تروریستها از هویت او برای توجیه جنایتشان بهره برداری کنند او این کار را نکرده و حتی با دعوت به گفت و گو با تروریستها ابهامات دیگری را نیز در اذهان عمومی بوجود آورد.
با تروریست مذاکره نمیکنند به ویژه که نیابتی باشد
از آنجایی که مذاکره با یک گروه تروریستی به معنی به رسمیت شناختن موجودیت آن است، مبارزه اولویتدارترین گزینه پیش روی دولتها در این باره محسوب میشود. به ویژه که ضعف و ناتوانی این گروهها در قبال قدرت امنیتی کشور نیز اثبات شده و عمده عوامل میدانی اقدامات اخیر به هلاکت رسیدهاند.
این موفقیت نشان میدهد کشور هیچگونه اضطراب و اضطراری در قبال این گروههای ضعیف ندارد که لازم باشد آن را از طریق گفتوگو حل کند. مسئله دیگری که تقابل حداکثری در قبال گروه تروریستی جیش العدل را ضروری میسازد، وابستگی احتمالی آنها به داعش و رژیم صهیونیستی است.
جیش العدل به فاصله چند روز از حمله رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران در سوریه، دست به ناامنی در مرزهای شرقی کشور زد تا تمرکز ایران را از نبرد خارجی به بحران داخلی معطوف کرده و به این طریق مانع از پاسخ احتمالی ایران به رژیم صهیونیستی شده و یا حداقل آن را کم رمق کند.
علاوه بر این، گزارههایی در مورد تروریستهای جیش العدل نظیر استفاده آنها از کمربند انتحاری و برخی فکت های دیگر باعث شده تا احتمال همکاری آنها با گروه تروریستی داعش خراسان قدرت بگیرد.
از آنجایی که داعش نیز در جنگ سوریه با رژیم صهیونیستی همکاری داشته و در مورد جنایات اخیر این رژیم در غزه نیز موضعی انفعالی اتخاذ کرده، بنابراین میتوان این گروه و وابستگان آن همچون جیش العدل را نیز ابزار عملیاتی رژیم صهیونیستی برشمرد.
اقدامات نیابتی این گروهها با هدف تامین منافع رژیم صهیونیستی دلیل دیگری است که اقدامات عملیاتی علیه آنها را ضروری و توصیه به مذاکره با آنها را تعجب برانگیز میکند.
پل ارتباطی برای برقراری میز گفت و گو شمایید؟
زمانی که فردی پیشنهاد گفت و گو بین دو فرد و یا گروه را میدهد باید نسبت به هردو آنها شناخت داشته باشد. اولاً به این دلیل که امکان بر قراری گفتوگو را ازیابی کند و ثانیاً برای این که خود حلقه وصلی برای برقراری میز گفت و گو باشد.
این نکات این پرسش را بوجود میآورد که آیا عبدالحمید چنین ارتباطی با گروهک تروریستی موسوم به جیش العدل دارد که چنین پیشنهادی را مطرح کرده که اگر چنین است خود او نیز باید در مورد چرایی ارتباطش با یک گروهک تروریستی پاسخگو باشد. اگر چنین ارتباط و شناختی وجود ندارد که اساساً پیشنهاد عبدالحمید امری غیر منطقی و جاهلانه محسوب میشود.
همسویی عبدالحمید و تروریستها در مخالفت با توسعه منطقه
گروهک تروریستی جیش العدل مهم ترین هدف خود برای دست زدن به اقدامات تروریستی در جنوب سیستان و بلوچستان را جلوگیری از اجرای طرح توسعه سواحل مکران اعلام کرد؛ امری که پیش از این توسط امام جمعه مسجد مکی نیز مطرح شده بود.
عبدالحمید اسماعیل زهی پس از سیل سال گذشته در سیستان و بلوچستان با دوگانه سازی، از مسئولین خواسته بود تا به جای طرح توسعه مکران به سیل زدگان منطقه توجه کنند. حال آنکه توسعه سواحل مکران به توسعه زیرساختی منطقه نیز میانجامد و منافاتی با رسیدگی با سیل زدگان ندارد.
عبدالحمید در سخنرانی روز جمعه خود برای تلطیف وجهه تروریستی جیش العدل صرفاً به گفتوگو اکتفا نکرده است و سعی داشته با عوض کردن جای علت و معلول، اقدامات آنها را نیز توجیه کند.
او با عوض کردن عبارت «براندازی» با «اصلاحات ژرف» مردم را از اصلاحات ناامید و خواهان اصلاحت ژرف دانسته و میگوید مردم اقتصاد قوی و توسعه پایدار میخواهند. این درحالی است که سیاستهایی همچون طرح توسعه مکران با هدف ایجاد توسعه پایدار پیگیری میشوند و اگر به قول امام جمعه مسجد مکی در این زمینه مشکلاتی وجود دارد اقدامات تروریستی یکی از علتهای آن است نه معلول آن.
مخالفت با طرح توسعه منطقه و هم زمان انتقاد به نبود اقتصاد پایدار تناقضی است که باعث میشود اظهارات عبدالحمید در توجیه تروریست عقیم بماند.
تغییر بافت قومیتی؛ استدلالی تهی از واقعیت
عبدالحمید و جیشالعدل دلیل مخالفت با توسعه سوالحل مکران را حفظ بافت قومیتی منطقه عنوان کرده و از هجوم جمعیت چند میلیونی به سواحل مکران ابراز نگرانی میکنند. این استدلال از دو جهت قابل رد است.
اولاً آنکه مسئله مهاجرت و همزیستی اقوام مختلف امری است که سالهاست در استان های مختلف وجود دارد و در نمونهای مشابه با بندر چابهار میتوان به بندر عباس اشاره کرد.
دلیل دوم برای غلط بودن استدلال عبدالحمید و جیشالعدل این است که اساساً انتقال یک جمعیت 7 میلیونی و تثبیت آن در عرض چند سال امری غیر ممکن است.
نمونه آن استان هرمزگان است که با وجود توسعه صنایع بندری و گردشگری در طی چند دهه گذشته جمعیتش از 2 میلیون نفر فراتر نرفته است. لذا حتی با وجود تحقق طرح توسعه مکران و مهاجرت مردم سایر استانها به این منطقه همچنان بافت قومی آن اکثریت جمعیت را تشکیل داده و تبعاً بیشترین منفعت را نیز از زیرساختهای موجود خواهد برد.
این که بخشی از فعالین اقتصادی با بوجود آمدن ظرفیتهای سرمایه گذاری به حضور در یک منطقه اقبال نشان داده و مهاجرت کنند امری اجتناب ناپذیر است. لذا تلاش برای جلوگیری از هم زیستی اقوام به قیمت مانع تراشی در مسیر توسعه زیرساختی منطقه اقدامی نابه خردانه محسوب میشود که منافع مردم را از بین برده و چیزی جز عدم فهم مسئله و احیانا حفظ منافع شخصی موجود در بسترهای قبیلهای نمیتواند آن را توجیه کند.