در روزهای گذشته خبر برگزار نشدن کنسرت ساسی مانکن در کشور عمان که پیرو رایزنیهای دیپلماتیک ایران روی داده بود، در رسانهها منتشر شد. خبری هم زبانگرد شد که میخواستهاند این خواننده را به ایران استرداد کنند، اما او نهایتا توانسته از عمان خارج شود. به هر حال به نظر میرسد دیگر در اطراف ایران جای چندان مناسبی برای برگزاری کنسرت کسی مثل ساسی مانکن وجود نداشته باشد.
نه در کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس، با توجه به روابطی که اخیرا بین ایران و آن کشورها برقرار شده، چنین امکانی آسان به نظر میرسد و نه با توجه به آنچه اخیرا برای تتلو به وجود آمد، ترکیه هم جای مناسبی برای این نوع برنامههاست. در افغانستان و پاکستان و ترکمنستان هم که برگزاری کنسرت فارسیزبان خود به خود ملغی است و در آذربایجان و ارمنستان هم همانطور که تا به حال چنین برنامههایی امکانپذیر نبوده، در آینده هم بعید است که باشد. تنها جایی که باقی مانده اقلیم کردستان عراق است که شرایط جدید آن ممکن است ادارهکنندگان این سرزمین را از هزینه دادن سیاسی بابت یک کنسرت منصرف کند.
حالا با توجه به وضعیتی که پیش آمده، این سوال جدی را میتوان مطرح کرد که چرا در دولت قبل چنین تلاشهایی برای ممانعت از فعالیت این خواننده و تاثیرگذاریاش بر فضای عمومی جامعه ایران صورت نمیگرفت؟ حتی میشود دقیقتر پرسید که چطور ممکن است در دوران زمامداری همان دولت، در یک روز معین، مدارس مختلفی در سرتاسر ایران به میانداری معلمانی که عمدتا بلاگر هستند، صحنه همخوانی آهنگهای ساسی مانکن توسط کودکان باشند و ویدئوهای آن با عنوان جعلی خودجوش و خود به خودی در فضای مجازی منتشر شود؟ آیا وزارت آموزشوپرورش در ایجاد آن وضعیت هیچ نقش و تاثیری نداشت؟
واقعیت این است که ساسی مانکن یک خواننده کاملا سیاسی است؛ هرچند سیاسی بودن او به سیاق عمده رفتارهایی که یکی از دو جناح اصلی فعال در کشور انجام میدهد، به شکلی غیرمستقیم، نهانروش و تلویحی کار میکند. آن گروه سیاسی که از ساسی مانکن حمایت و استفاده میکند، معمولا در اکثر موارد غیرمستقیم و مبهم و پیچیده رفتار کرده است. همین است که برای جلوگیری از برگزاری کنسرت غیراخلاقی ساسی مانکن در کشورهای همسایه هیچ تلاش دیپلماتیکی صورت نمیگرفت و حتی با زمزمهکردن آهنگهای او در مدارس، به بزرگنمایی محبوبیت این خواننده کمک میشد، حال آنکه خود دولتیهای وقت، مجبور نبودند چیزی را گردن بگیرند.
ساسی مانکن به قدری سیاسی است که هیچکدام از حرکتهای جنجالی او تا به حال حتی تصادفا در خدمت جناح سیاسی مقابلش قرار نگرفته و حتی وقتی او در سال ۸۸ به ستاد مهدی کروبی رفت و از او حمایت کرد، احمد زیدآبادی گفت که دلیل رای دادنش به کروبی ساسی مانکن بوده است. حالا در شرایط سیاسی فعلی کشور که شرح جداگانه و مفصلی میطلبد، رفتارهای آن جناح سیاسی که حامی ساسی مانکن است هم ابعاد ویژهای پیدا میکند. میتوان نسبت این خواننده با آن جریان سیاسی را بهعنوان یک شاهد مثال برای شناخت رفتارهای سیاسی هر دو جناح سیاسی فعال در کشور، خصوصا راجعبه مسائل فرهنگی در نظر گرفت.
یک جناح بهطور تلویحی و دورادور با هر چیز ممنوعهای حتی براندازی نسبتهایی برقرار میکند که از یکسو اهرم فشار علیه قوه عاقله نظام بسازد و از سوی دیگر همراهی بخش بهخصوصی از جامعه را با خودش رقم بزند و یک جناح دیگر بهطور کل در عرصه فرهنگی بیگانه با هر سیاستورزی غیرمستقیم و هوشمندانهای است و اجازه داده که تصویرش همیشه همراه با گزارههایی مثل سانسور و ممنوعیت و حذف و امثال آن باشد.
طبیعتا رقبای سیاسی این جریان هم از برساخت تصویری غولآسا و دیوسیرت از رقیبشان نفع میبرند و میخواهند خودشان را تنها پناهگاه زندگی نرمال در ایران جا بیندازند.
اگر روی شاهد مثالی مثل ساسان حیدری یا همان ساسی مانکن از یکسو و ماجرای بازگشت نصرالله معینفر به کشور از سوی دیگر بایستیم، این گزارهها شاید بهتر روشن شوند. چه اینکه همنشینی گفتمانی و فرهنگی یکی از جناحهای سیاسی کشور با براندازی در شخصیت ساسی مانکن و تلاشهای او برای شکستن هر سنت و اصولی عملا هم صدمه زدن به گفتمان جناح رقیب است و هم اهرمسازی نمادین اجتماعی برای فشار آوردن به کلیت سیستم. از آنسو اگر معین در زمان روی کار بودن دولت فعلی به کشور برگردد یا حتی کار کند، این گزاره که فقط وقتی اصلاحطلبان سر کار هستند ممکن است مقداری فضا باز شود، غلط از آب درمیآید؛ ضمن اینکه معین و امثال او ارتباطی ارگانیک با این جناح سیاسی ندارند و بازگشتشان حتی ممکن است به ضرر آنها باشد.
نهایتا این شیوه رفتار سر از تمسخر شخصی مثل امیرکبیر به دست ساسی مانکن در میآورد که به طرز واضحی در راستای اهداف بهائیان قابل تعریف است. بهطور کل میتوان گفت پیچیده و پوشیده رفتار کردن یکی از جناحهای سیاسی در حوزه فرهنگ عمومی که تلاش میکند هر اقدام خودش را یک اتفاق خودجوش اجتماعی جا بیندازد و از آنسو عدم ظرافت در رفتارهای فرهنگی جناح مقابل که باعث شده از آنها چهرهای سانسورچی و مدافع همیشگی حذف و ممنوعیت ساخته شود، فضای فرهنگی جامعه را کاملا استادیومی کرده و بسیاری از اوقات میبینیم که مسائلی مهم و کلان، در هزارتوی همین دعواهای حیدری و نعمتی افتادهاند و راهحل واقعی دربارهشان زیر خروارها هیاهو گم میشود.
اقدام دیپلماتیکی که برای جلوگیری از کنسرت ساسی مانکن صورت گرفت یکی از مواردی است که جای تحسین داشت و خارج از قالب کلیشهای و جناحی همیشگی قابل تعریف است. امید است که تلاشها برای بازگشت نصرالله معینفر به ایران و ادامه فعالیت هنریاش در داخل کشور هم به ثمر بنشیند تا گام موثر دیگری در شکستن این کلیشههای جناحی برداشته شود. همین چند وقت اخیر رقبای سیاسی دولت وقت از هیچ تلاشی برای جلوگیری از ورود معین به کشور فروگذار نکردهاند و حتی این خواننده را ترساندهاند که اگر برگردی، ۲۳ سال زندان خواهی رفت. این رفتارها به این دلیل صورت میگیرد که اگر کسی مثل معین برگردد، کلیشههای موجود از دوگانه فرهنگی در کشور که مشخصا یکی از جناحهای سیاسی از آن نفع میبرد خواهد شکست و تصویرسازیهای دیو و دلبری از اصلاحطلب و اصولگرا برملا میشوند.
اما جالب است آنهایی که از خودشان تصویر مهربانتری در حوزه فرهنگ ساخته بودند، تلاشهایشان برای جلوگیری از بازگشت معین به کشور را هم علنی و با تابلوی مشخص جلو نمیبردند. کشور باید از این وضعیت عبور کند و این کلیشه دوگانه فرهنگی را بشکند تا منافع عمومی به پای منافع جناحهای سیاسی قربانی نشود. تنها در صورتی از بعضی پیچیدگیها و نقاط بغرنج فرهنگی در کشور عبور خواهیم کرد که با هوشمندی بتوانیم از این دوگانه دیو و دلبر در حوزه فرهنگ بگذریم و اجازه ندهیم که ایفاگران نقش دلبر در این نمایش، پس پرده مثل دیو رفتار کنند و فضای عمومی کشور وارد یک ابهام گفتمانی شود که حل مشکلات را سختتر میکند.