بیانیه 110 نفره انتخاباتی اصلاحطلبان که به بیانیه «روزنهگشایی» مشهور شد، حرکتی بود که نشان داد همچنان بخشی از این جبهه، برخلاف خواست طیف رادیکال این جریان، حرکت در مسیر انتخابات و توجه به آرای مردم را راهی برای تغییر میدانند. این نامه که امضای برخی چهرههای قدیمی جریان اصلاحات مانند غلامحسین کرباسچی، الهه کولایی، الیاس حضرتی، حمیدرضا جلاییپور و احمد شیرزاد تا جوانترهایی همچون شهاب طباطبایی، مجید فراهانی، بهاره آروین و چهرههای دانشگاهی در پای آن قرار دارد، معتقد است بهرغم همه انتقادات همچنان نباید راه رجوع به صندوق رای و آرای مردم را بست؛ با این حال این موضع اصلاحطلبان با واکنش تند بخش دیگری از جبهه اصلاحات، بویژه افراد و احزاب تندرو آن مواجه شد. برای نمونه، آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات که ریاست وی منتقدان فراوانی دارد، در نشست خبری هیاترئیسه جبهه اصلاحات در واکنش به این بیانیه، در مقام دفاع از موضع خود برآمده و گفت: «موضع جبهه اصلاحات، برآیند خرد(!) جمعی اعضای آن بود که با بیش از 33 رای به تصویب رسید، در استانها هم تکلیف مشخص بود و اینکه مرکز برای سایر مناطق تعیین تکلیف نکرده نیز، برآیند همین مشی دموکراتیک(!) حاکم بر جبهه اصلاحات است». نامه روزنهگشایی اصلاحطلبان را میتوان امتداد همان نامهای دانست که 100 فعال سیاسی اصلاحطلب در خرداد 97 به خاتمی نوشتند؛ در آن نامه آمده بود جریان اصلاحات، 21 سال پس از دوم خرداد هنوز از سامان سیاسی متناسبی برخوردار نیست و با انتقاد از قدرت گرفتن «بروکراتها و محافظهکاران» در شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان، خواستار تغییر ترکیب این شورا و تشکیل «نهاد ملی اصلاحات» شده و هشدار داده بودند در صورت بیتوجهی به این توصیهها «بیم آن میرود حتی نام و اعتبار خاتمی نیز در انتخابات آینده «برای جذب آرای مردم» موثر نیفتد!»
این دوره نیز با اعلام موضع رسمی اصلاحطلبان مبنی بر عدم ارائه لیست در تهران، در حقیقت این فرصت به علی مطهری رسید تا تکلیف باقیمانده اصلاحطلبان موجود در صحنه را در لیست «صدای ملت» مشخص کند. یعنی کاندیداهای اصلاحطلب در تهران ۳ راه پیش رو داشتند؛ یا باید به صورت انفرادی عمل میکردند، یا از صحنه رقابت کنار میرفتند و یا سرنوشت خود را به دست علی مطهری میدادند.
جریان اصلاحات با از دست دادن پایگاه رای خود به دلیل عملکرد دولت حسن روحانی (که مورد حمایت همهجانبه اصلاحطلبان بود)، نه تنها نتوانست به بازبینی روند خود بپردازد بلکه از تدارک یک لیست ساده برای انتخابات نیز عاجز مانده است.
در انتخابات 94، اصلاحطلبان که احتمال پیروزی خود را بالا میدانستند، با گنجاندن نام برخی چهرههای سابقا اصولگرا وارد رقابتها شدند اما در دوره یازدهم، شورای عالی سیاستگذاری از ارائه لیست خودداری کرد و صحنه را به احزاب واگذاشت.
در دوره فعلی اما جریان اصلاحات حتی از ارائه لیست توسط احزاب هم منصرف و در مرحله ثبتنام و پیش ثبتنام هم کاملا منفعلانه وارد عرصه شد و چهرههایی که انتظار میرفت بتوانند سرلیستی را برعهده بگیرند، هم ثبتنام نکردند و هم سکوت اختیار کردند؛ حتی اشخاصی که در بررسی صلاحیت نیز به نظر نمیرسید مشکل چندانی داشته باشند.
اگر چه 110 اصلاحطلب امضاکننده بیانیه روزنهگشایی نمیخواهند موضعشان در تضاد و مخالفت با جبهه اصلاحات تعبیر شود اما به نظر میرسد در دل خود، بیش از آنکه به دنبال روزنهای برای مشارکت در انتخابات باشند، به دنبال روزنهای برای بنبستشکنی در درون این جبهه و خارج کردن آن از وضعیت منفعلانهای هستند که ادامهاش سرنوشت اصطلاحات را بیشتر به ناکجا خواهد برد؛ روندی که همچنان با دست فرمان تندروها پیش میرود.
مهدی بختیاری