این روزها واشنگتن سیگنالهای هدفمندی را در قبال جنگ غزه به نظام بین الملل مخابره می کند. هدف از ارسال این سیگنالها، غیریت سازی میان بایدن -نتانیاهو از یک سو و تعبیر آن به مثابه تفکیک بازی واشنگتن از تل آویو در قبال جنگ غزه است. به عبارت بهتر، مقامات کاخ سفید پس از کاهش شدید محبوبیت بایدن در نظرسنجی های عمومی و ایالتی، در صدد آدرسها و نشانه های چندگانه و پارادوسیکالی به مخاطبان تحولات جهانی هستند. این سیگنالها به صورت کلی موارد زیر را شامل می شود:
-اینکه مقامات آمریکایی منتقد استمرار کشتار غیرنظامیان در جنگ غزه بوده و این موضوع را به مقامات صهیونیستی نیز منتقل ساخته اند.
-اینکه بر خلاف کابینه نتانیاهو ( موسوم به کابینه جنگ غزه)، مقامات آمریکایی با طرح دودولتی و تشکیل کشور مستقل فلسطین با شرایطی خاص موافق هستند.
-اینکه آمریکا با تحریم ساکنان مناطق اشغالی کرانه باختری( مناطقی که بر خلاف قطعانه شورای امنیت سازمان ملل متحد در آنها شهرک سازی صورت گرفته است )، پیام قاطعانه ای را به نظام بین الملل در صیانت از قواعد بینالمللی مخابره ساخته است!
رسانه های غربی و صهیونیستی با استناد به همین موارد، تل آویو و واشنگتن ( خصوصا بایدن و نتانیاهو) را دو بازیگر جدا از یکدیگر تلقی کرده و میان این دو تفکیک و تمایز قائل می شوند. این در حالیاست که نشریه نیویورک تایمز آمریکا به نقل از مقامات رسمی این کشور گزارش داده است که آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده، سیا، در حال جمعآوری اطلاعات درباره رهبران ارشد حماس و محل گروگانها در غزه است و این اطلاعات را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار می دهد. به عبارت بهتر، درست در زمانی که دولت بایدن تلاش می کند خود را بازیگری جدا از نتانیاهو در معادله جنگ غزه تلقی کند،به صورت همزمان مشغول حمایت میدانی، اطلاعاتی و نظامی از تشدید نسل کشی در غزه و خان یونس است. این تناقض هدفمند، نشات گرفته از تزویر ذاتی واشنگتن در نظام بین الملل بوده و در گذشته نیز مسبوق به سابقه است.
در چنین شرایطی حتی تفکیک بازی تاکتیکی واشنگتن و تل آویو از یکدیگر یک آدرس غلط محسوب می شود که باید در تحلیل یا حتی توصیف وقایع جاری در غزه از آن اجتناب شود. با فرسایشی شدن جنگ غزه از یک سو و نزدیک تر شدن به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال 2024 آمریکا، کاخ سفید قطعا در عرصه دیپلماسی عمومی تلاش خواهد کرد تا نشانه های تفاوت خود و صهیونیستها را بیش از پیش به شهروندان آمریکایی و افکار عمومی دنیا مخابره کند. در مقابل این تصویرسازی هدفمند و دروغین، واقعیاتی وجود دارد که تکیه و رجوع به آنها نقش واشنگتن در مدیریت میدانی و فرامتنی جنگ غزه را آشکار می سازد. بدیهی است که از نخستین روز وقوع جنایات رژیم اشغالگر قدس در جنگ غزه تا کنون، واشنگتن نه تنها در کسوت حامی، بلکه در جایگاه «میدان دار جنگ غزه »وارد معادلات پرتنش منطقه ای شده و بحران های تبعی شکل گرفته در منطقه نیز محصول این نقش آفرینی وقیحانه است.
حنیف غفاری